هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۲۱:۰۰ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
#11
خلاصه:

در پی درگیری جیمزک و پروف دامبلدور، این بچه ی جیغ جیغو قهر کرد و از خونه رفت. اما توی یکی از کوچه پس کوچه های لندن با ولدک که بی هوش بود برخورد کرد. بعد ملت محفلی رو خبر کرد و اونا اومدن و با یه سری عملیات خفنز، ولدک رو به هوش آوردن و کلی چیز از معدش خارج کردن!
آما بعدش دیدن این ولدک بابا هی داره از همشون عذرخواهی می کنه و یه جورایی متنبه شده.
بعد آلبوس و اینا دلشون برای این بنده خدا سوخت و بردنش پیش بیل و فلور. آما اونا که به شدت دعواشون شده بود سر لرد، بردن دادنش به رون و هرمیون.
حالا از بحث ذوق مرگیت رز که بگذریم تصمیم بر این شد که ملت بشینن توی خونه ی گریمولد و با هم صوبت کنن ببینن چه خاکی باید به سر کچل لرد بکنن، اما نکته ی جالب این بود که دیگه هری جایگاه خاصی نداشت و پسر برگزیده نبود!

***


- ببینید به نظر من ما باید کشف کنیم چرا لرد همچینی شده. آخه مگه میشه یکی همین جوری، یهو اینقدر متحول بشه؟

دامبلدور در جواب تدی گفت:
- چه اهمیتی داره فرزندم؟ مهم اینه که تام الان متنبه شده و میخواد با سفید ها باشه.

هری فکری کرد و گفت:
- خب آخه به نظر من...
- رون، فرزندم، نظر تو چیه؟

رون بادی به غبغب انداخت و با ذوق گفت:
- به نظر من باید ولدکو بکشیم. :pashmak:

ملت: silent:
دامبلدور:
هری:

جیمز نگاهی به پروف کرد و نگاهی به رون و گفت:
- یعنی شما موافقین پروف؟
- نه فرزندم.
- پس چرا سر به نشانه ی تأیید تکون میدین؟
- دوست دارم.

ویولت سعی کرد بحث رو جمع کنه و گفت:
- خب حالا بیشتر فکر می کنیم و دوباره جلسه میذاریم. هری پاشو میز رو بچین میخوایم شام بخوریم.

هری با قیافه ای برافروخته گفت:
- من سفره بندازم؟!

- پـَ نـَ پـَ ، فکر کردی هنوزم پسر برگزیده ای! در ضمن از انجمن مدیران هم خبر رسیده که دسترسی ـت گرفته شده.

در حالی که ملت داشتن بلند میشدن و هری اشک از گوشه ی چشمش می ریخت نگاه آلبوس به هلگا افتاد که یه گوشه نشسته بود و تو فکر بود.

- چی شده ننه جان؟ دوباره تو فکر کدوم بدبخت فلک زده ای هستی؟

هلگا دستش رو به چونه ـش کشید و گفت:
- میگم ننه، مگه فلور و رز مرگخوار نبودن؟
- چرا خب.
- خب مگه ندیدن این حال لرد رو؟
- مجدداً چرا!
- پس چرا تا حالا به مرگخوار ها نگفتن؟
- یا شاید هم گفتن!




پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۱:۴۴ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲
#12
اقا کسی تو ما شرکت نکرد. گفتم گفته باشم.




پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۲
#13
► سوژه ی جدید ◄


- نه برام یویو می خری، نه میذاری ریشتو بکشم! حالا هم که می خوای آقای بلوب رو بیرون کنی! من دیگه تحمل این وضعیت رو ندارم!
- آه فرزندم! خودت که میبینی، من مجبورم. جای کافی برای همه نیست توی خونه ی گریمالد.
- عــــــه؟ چطور جا برای مارمولک زشت و قورباغه ی ایکبیری اون دختره ی جلف هست. برای آقای بلوب جا نیست؟ برای اون آقای گوری ِ گور به گوری جا هست، برای این آقای بلوب بدبخت من جا نیست؟
- پسرم آخه یه مارمولک و قورباغه که جایی نمی گیرن. تازه اون دختره لاته. چیزی بش بگیم خط خطیمون می کنه. ننه هلگا هم یهو شوهراشو میندازه به جونمون بدبخت میشیم!
- پس حالا که اینطوری شد من میرم!

دقایقی بود که توی آشپزخونه دعوایی بین پروفسور دامبلدور و جیمز بالا گرفته بود و داشتند سر همدیگه داد و بیداد می کردند.

جیمز کوله پشتی ـش رو روی دوشش انداخت و آقای بلوب رو زد زیر بغلش و با چشمانی گریون از مقر محفل ققنوس خارج شد.

همینطور راهش رو کشید و از کوچه پس کوچه های لندن عبور می کرد و شعر اندوهناک می خوند برای خودش:
- مــــا مانده ایم تهنای تهنـــــا... ما مانده ایم تهنا میان دشت غـــ... مــــــــامــــــــان!

شاید در نظر اول فکر کنید که جیمز در اون کوچه پس کوچه ها ننه ی خدا بیامرزش رو دیده، اما زهی خیال باطل! جینی ویزلی 2-3 سالی هست که شناسه ـش رو بسته و رفته به امید خدا و پشت سرشو نگاه هم نمی کنه.

حالا دوباره ممکنه توی نظر دوم بیاین و بگین پس مگه مرض داره جیمز جیغ می زنه؟ که باید در جواب به شما گفته بشه خب 2 دقیقه دندون روی جیگر مبارک بذارید تا ادامه ی داستان رو بشنوین.

توی یکی از کوچه پس کوچه های شهر لندن، جیمز با صحنه ی عجیبی رو به رو شد! شخصی شبیه به لرد ولدمورت بی حرکت کنار یکی از دیوار های کوچه ی متروک و تنگ و تاریکی افتاده بود.

دقایقی قبل، خانه ی شماره 12 میدان گریمالد

- پروفسور آخه شما چرا اجازه دادین این بچه تک و تنها بره؟ بابا دو دقیقه رفتم دو تا مرگخوار گاز بگیرم و بیامـــا!

تد با نگرانی و دلواپسی داشت جویای حال جیمز می شد و پروفسور دامبلدور براش تعریف کرد که چطوری با هم دعوا کردند و جیمز از خونه ی گریمالد رفته.

در همین حین بود که ناگهان پاترونوسی شبیه به نهنگ ظاهر شد و با صدای جیمز شروع به حرف زدن کرد:
- من توی یه کوچه ولدک رو بی هوش پیدا کردم! نمی دونم زنده س یا مرده ولی زود باشین بیاین!




پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
#14
► ماگل شناسی، جلسه ی امتحان ◄

1. کاربرد علم ماگل شناسی در زندگی روزمره چیست؟

2.
الف) قدم بعد از طبیعی جلوه کردن، برای ارتباط با ماگل ها چیست؟
ب) کدام حیوان در یکی از کلاس های ماگل شناسی خورده شد؟ چرا؟

3. فیلم نمایشی چیست؟ آیا گونه ی دیگری از فبلم ها هم وجود دارد؟ توضیح دهید.

4. پروفسور هافلپاف در جلسه ی چهارم از چه وسیله ای برای گوش دادن به موزیک استفاده کرد؟ چگونه آن ها را همزمان روشن کرد؟




پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲
#15
► امتیازات جلسه ی آخر ماگل شناسی ◄


گریفیندور: 26
آلیس لانگ باتم: 28
گيديون پريوت: 26
فرانک لانگ باتم: 24

بقیه هم علاف! ygrin:




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۰:۰۶ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲
#16
1. صورت فلکی ای که خود تان ساختید را بکشید!10

صورت فلکی آقای گوری!

2. رابطه این صورت فلکی با دنیای جادوگری را بگویید!10

والا این صورت فلکی همونطوری که می دونین آقای گوریه!
آقای گوری از دیرباز(!) گورکن دست آموز و مورد علاقه ی بانو هافلپاف بوده که همیشه توی بغل ایشون این ور و اون ور میره.

از اونجایی که بانو هافلپاف نماد عدالت و فرق نگذاشتن و از این حرفا هستن، این صورت فلکی هم در حقیقت نشان دهنده ی عدل و عدالت در میان جادوگران و مشنگ هاست.

3. دو صورت فلکی نام برده و ارتباطشان با دنیای جادوگری را توضیح دهید!10

صورت فلکی اسد:

این صورت فلکی که به معنی شیر است، در زمان های خاصی مانند بهار دیده می شود و اغلب نشان دهنده ی رخ دادن جنگی بزرگ و خطرناک است.
افسانه ای که برای این صورت فلکی گفته شده است در زمان جادوگران کهن بوده، که وقتی جنگی بین جادوگران سفید و سیاه در حال در گرفتن بوده، جادوگران سفید از این جنگ واهمه داشتند.
اما با آشکار شدن این صورت فلکی مطمئن میشن و میرن جنگ رو می برن و میان.

صورت فلکی دب اصغر:

باز هم در زمان های کهن 6 جادوگر راه خود را گم کرده بودند و بسیار ترسیده بودند. یکی از آن ها دست به دعا به درگاه مرلین برداشت و بعد از مدتی، ساحره ای خوش بر و رو() به دیدار آن ها آم و به مقصدشان رساند.
آن 6 جادوگر پس از مرگشان به آسمان رفتند تا از ساحره که همون ستاره ی قطبی بود لذت ببرند.




پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۰:۱۲ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲
#17
جلسه آخر تاریخ جادوگری

1. یه سوال مربوط به درس تاریخ از خودتون بسازین و خودتونم بهش جواب بدین! (7 امتیاز)

سوال: به نظر شما خوف ترین و خفن ترین جادوگر تمامی اعصار و قرون چه کسی بوده است؟ چرا؟

جواب: به طور قطع و یقین هلگا هافلپاف که همه رو به یک چشم می بینه و به همه درس میده.

2. از کدوم سوال یا مبحث درس کلاس تاریخ بیشتر خوشتون اومد؟ چرا؟ (3 امتیاز)

اون جلسه هه بود که قرار شد ازدباج کنیـمـــــــا، اون خیلی خوب بود.

3. دوست دارین اگه قراره اسمتون تو تاریخ ثبت شه، با چه عنوانی ثبت بشه؟ (8 امتیاز)

قراره؟
الان واقعاً به نظرت ثبت نشده؟
هی میگن به همه درس میدادم.

4. پاسخ عددی بدین! (2 امتیاز)
الف: چند جلسه تو این کلاس شرکت کردین؟
4
ب: امتیازتون به کلاس از 30 نمره چنده؟ 30

5. یه نقاشی از چهره یکی از آدمای ثبت شده تو تاریخ جادوگری بکشین! (3 امتیاز)

بانو هافلپاف!

6. آیا کار سایت جادوگران روزی به پایان میرسه و تبدیل به جسد میشه یا تا ابد (حتی با وجود فعالیت کم) پابرجا میمونه؟ چرا؟ (7 امتیاز)

مسلماً یه روزی تموم میشه اگه بخواد همین روند رو پیش ببره ولی با مدیریت بهتر میشه این اتفاق رو به تأخیر انداخت.




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۰:۱۱ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۲
#18
1. سوال طرح کنید. 8

الف) با استفاده از چه وردی پروفسور غیب شدند؟
ب) این ورد چگونه اجرا می شود؟ کلامی یا غیر کلامی؟
پ) 3 وردی که برای غیب و ظاهر شدن به کار می رود را نام برده و توضیح دهید.

2. انتقاد کنید. 5

اولاً خسته نباشید عرض می کنم خدمتتون برای این کلاس های خوبی که برگزار کردید.
به نظر من یکی از مشکلات کلاس شما تکالیف بود.
اصولاً حجم تکلیف باید با نمره ی اون تناسب داشته باشه، یعنی وقتی بقیه ی استاد ها برای یک رول، 30 امتیاز یا اکثراً بالای 25 امتیاز میذارن، کسی نمیاد برای 10-15 امتیاز یه رول بنویسه و به 3-4 تا سوال دیگه هم جواب بده.

تکالیف سنگین رو کمتر بچه ها دوست دارن که انجام بدند، مگه این که یه چیز فوق العاده باشه.

3. دو ورد پرتگو و اکستراتانگتوم رو با هم مقایسه کنید. 10

همونطور که مشخصه ورد اکستراتانگتوم بسیار سخت تره و مهارت بیشتری برای انجام دادنش نیازه، اما در عوض از ورد پروتگو بسیار بسیار قوی تره. به شکلی که در اکثر مواقع حتی دفاعی برای ورد آواداکداورا هم هست.
اما ورد پروتگو با این که آسون تره و تقریباً همه می تونن از اون استفاده کنند، ولی درجه ی دفاعی بالایی نداره و فقط یا شدت طلسم را کم می کنه یا سرعتش رو.

4. چند ورد مدرن دفاعی و باستانی رو با توضیح کوتاه نام ببرید. 7

از ورد های باستانی که به پروتگو و اکستراتانگتوم اشاره شد.
اما ورد های جدید رو می توان به موفلیاتو که به علت مخفی کردن، خودش یک نوع دفاع محسوب می شود، اشاره کرد.
ورد دیفنسو هم یک سپر آهنی ایجاد می کنه که با استفاده از اون میشه طلسم رو منحرف کرد. این ورد هم از ورد های مدرن هست.




پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲
#19
درود
فلیت ویک
بدرود




پاسخ به: بهترین جادوگر سال
پیام زده شده در: ۱۹:۵۳ یکشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۲
#20
لینی وارنر به نظر من.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.