هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۷ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۳
#11
تازه وارد گریفیندور

........................................................................................................
1.يه رول طنزوجد بنويسيد و تلاشتون براي رام كردن يه كله اژدري رو شرح بدين. ‍[بيست امتياز]

آن روز در کلاس مراقبت از موجودات جادویی غوغایی بود.
در آن روز سال اولی ها باید یک کله اژدری یورتمه برو را رام میکردند و به معلم مربوطه نشانش میدادند.
ویزلی جوان هم آنجا بود و در تفکر به این به سر میبرد که:بد بخت شدم حالا چیکار کنم،باصدای معلم خود ازجا پرید.
وایولت فریاد زد:
-خوب، تا فردا فرصت دارید راه حل این مسعله رو پیدا کنید.
جورج که حسابی گیج شده بود پرسید:
-اجازهیعنی باید باهاش دوست بشیم؟
-وای:vay::vay:رامش کن یعنی چی بچه؟ بیا دفتر من.
اندکی بعد در دفتر معلم
وایولت پرسید:
-خوب ببین تو با نویل چه چوری دوست شدی؟
-ام
جورج ایستاد رو به اسکلتی که در کار اتاق بود و این کار هارا انجام داد
http://www.xum.ir/image/FaUd(به آدرس مراجعه فرمایید)
- صبر کن این جوری که از بین میری.
-خوب چی کار کنم؟
-اه زرنگی برو بگرد پیدا کن.
جورج نا امیدانه به سمت سر سرای اصلی در حال حرکت بود که فکری به سرش زد و روانه کتاب خانه شد.
او کتاب هارا گشت و گشت و گشت تا به این کتاب رسید : چگونه کله اژدری خود را آموزش دهید.اثر ریتا اسکیتر.
نشست کنار کلاوس و سلام داد و گفت:چه طوری کرم کتاب ههههه شوخی کردم.
او در آن کتاب خانه گرم شرو کرد به خواندن کتاب و این مطالب را به دست آورد:برای رام کردن کله اژ دری یورتمه برو خود باید سخت کوش و ساعی باشید برای این کار باید ببینید کله اژدری خود از چه چیزی خوشش می آید.
واما راه دیگری هم هست و آن هیپنوتیزم کنید.
جورج با خود گفت: اولی رو موافقم ولی دومی نه.
او رفت به سمت دهکده هاگزمید و چند عدد آبنبات و لواشک خرید و به مدرسه برد.و رفت که بخوابد
امروز روز امتحان بود و همه نگران بودند جورج از همه نگران تر که آیا روش او عمل میکند.
او پیش معلم رفت و گفت:
میشه از این صرف نظر کنی؟:worry::worry:
وایولت: :no: :no: :no: خوب شروع کنید.
همه دست به کار شدند و جورج هم کش و قوصی به خود داد و شروع کرد اول از آبنبات ها شروع کرد و اون را به کله اژدری خود داد و صبر کرد
ولی کار خراب تر شد.
خوروشید و جوشید و برکند خاک ز تیغش دیوار شد همه چاک چاک
جورج گفت:
-اوه اوه اوه ازشیرینی خوشش نمی یاد حالا میزنیم تو کار لواشک.
خلاصه زد تو کار لواشک و اونم کارو بد تر کرد.
صدایی از دور آمد و گفت:
-بچه جون به حیوانات غذا نده .
جورج با خودش فکر کرد : غیر از این دو راه که کاری نیس ها ،هاااااا یه راه دیگه هم هست از روش کارتون چگونه اژدهای خود را آ موزش دهیم میریم
یک ،دو ،سه
آآآآآآآی ماماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
و فریاد جورج به هوا در آمد آری دست او به جای پوزه روی تیغ های کله اژدری فرود آمد.
-به من چه میخواست دقت کنه.
وایولت این را گفت و رفت...
پایان
....................................................................................................پیوست 1: نمیتونستم عکس رو توصیف کنم هم خیلی حجیم بود لینکشو گذاشتم
پیوست 2: آخرین پست من جلسه 1 همین کلاس بود مجبورم.
....................................................................................................

ازتون مي‌خوام آخرين رول خودتون در سطح ايفاي نقش عمومي رو نقد كنيد!

اهم اهم چه طوری جورج
خوب رولت خوبم نیست اصلا خوب نیست یعنی به معنی کامل یک کلمه مقوا
همین جوری نشستی نوشتی و تمومش کردی اصلا به املا بعضی کلمات توجه کردی ایوای فضا سازی هم نکردی ببین وقتی میخوای بنویسی باید با حوصله بنویسی دقت کنی به چهرش برسی یعنی چی به چهرش برسی یعنی از شکلک استفاده کنی البته تو رولای طنز بیشتر از همه بیشتر
به هر حال کارت با یکی دو نقد درس شاید بشه فعلا.
....................................................................................................
پیوست 1: من بلد نبودم لینک بزارم شرمنده


ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۵ ۱۴:۱۴:۰۹
ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۵ ۱۴:۱۵:۴۶

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: بهترین نویسنده ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ چهارشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۳
#12
همون پسره بود با جیمز یو یو باز اینور اونور میرفت
مو خوشگله آهان یادم اومد تد ریموس لوپیین


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
#13
حالا که قبوله من مشخمو اوردم شرمنده دیر شد
همان گونه که کودکان از دست تدی گرگه در میرفتند ویزلی سال اولی هم پابه فرار گذاشته بود و مانند جت در میرفت تا این که...
-جمش کنید بابا راوی: چرا؟؟؟؟
-درس دیالوگ بگو بچه
راوی:بله درسته از اول

خوب همون جوری که کلاس موضوعش گرگینه بود و تدی گرگه هم افتاده بود دنبال بچه ها جورج هم پا به فرار گذاشته بود.
جورج:الفراااااااااااااااار خسته شدم بس کنید.
وایولت:در رو بچه ،داد نزن .
جورج:من میجنگم.
وایولت:میخورتت یه جوری در رو من رفتم.
جورج:همچینک بی راه نمیگه ها آآآآآآآآآآخ.
جورج که همینجوری داش میدویید و گرگ هم پشتش، پنجولای گرگه چوبارو از رو زمین میکند دو پرت میکرد. که به همه حداقل یکیش به همه خورد.
نویل:میشه ساکت شی دارم به اتود فک میکنم و در میرم خیلی کار سختی هست مبیفهمی؟
جورج:برو بابا دلت خوشه، با مذاکره حلش میکنم.
صب کن تد آروم باش بیخیال قصه و قانون باش بعضی مشکلات توی تو هس که کنار میام من با اوناش.
تد:خوب بگو عووووووووووووو.
جورج:تدی.
تد:هان؟
جورج:گرگینه جونم.
تد:چیه؟
جورج:مو خوشگله.
تد:میگی یا بترکونمت؟
جورج: باش جوش نیار،بزا من برم، بامن کاری نداشته باش، من تو موهام سم دارم ،سمل ویزی، اگه منو بخوری کهیر میزنی.
تد:چرا باید اینکارو بکنم؟
جورج:آخه چون که بهت زیر میزی میدم.
تد:جون من چی میدی حالا.
جورج:یه پک کامل از مغازه.
تد:نچ.
جورج:باشه ولی اونجارو نیگا یه گرگ دیگه.
تد:کو کجاست.
جورج:اونجا پشتت نیگا چه خوشگله.
تد که همین جوری داش نیگا میکرد جورج گفت:به طرف در خروجی.
تد:نامرد پس بقیه کوشن؟
جورج:فرار کردن گرگ بوووووووووووغ.
تد:بگیرمت میکشمت جورج.
جورج:میتونی بگیر.
خلاصه این جورج قصه من پابه فرار گذاشت. جورج بدو تد بدو، جورج که کوچیک بود راحت تر از تونل گذشت تا گرگ گنده و اون رفت بیرون، ولی تد گرفتار بید کتک زن افتاد.
مقش دیوم:
آلیس:بچه ها.
بچه ها:جانم؟
آلیس:های پرو نشین ها ما ماهیتابه کبودتون میکنم.
باید به والی یه درس خوب بدیم.
گیدیون:بریم به دانگ بگیم.
جورج:رفتم گفت به من چه.
ویکتور:پس چه باید کرد از کی شکایت کرد از این شانسی که مارو مشایعت کرد.
نویل:شاعر نشو بینیم بابا.
آلیس:ها فهمستم بیاین جلو بهتون بگم...
اندکی بعد در دفتر وایولت بودلر...
تق تق تق
در با قیژ قیژی باز شد و وایولت از دیدن کسی که دید تعجب کرد و او کالین بود.
وایولت:کالین اینجا چی کا میکنی؟
کالین:یه کسی اومد با شما کار داشت، گفت بگم اسمش کنت نمدونم چی لاف بود، یه ابرو یه سره هم داش، گف با بچه ها درس رفتار کن وگرنه مانی پانی سانی لانی چمدونم اینو میکشه،میشناسیش؟
وایولت که داشت میمرد از ترس با همه خوش رفتار شد




ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۳۱ ۱۶:۵۵:۰۶

قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: کلاس ریاضیات جادویی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۴ سه شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۳
#14
باحال مرد گریفیندوری


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۳:۱۹ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۳
#15
1.شناسه؟:اون عکس رو میبینی میری روش میچرخه یه کم از اول عکس برو بالا تر

2.درکدام یک از ترم های شرکت کرده اید؟:ترم هیچ کدام

3.کلاس های مورد علاقه؟:آقای محترم(یاشایدم خانم محترم)هیچ کلاسی نرفتم ببینم کدوم بهتره انشاالله ترم بعد.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: راهنمایی درباره ساخت نرم افزار هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲۳:۳۱ دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳
#16
می خوای یجور کوییدیچ بزار که هی دراکو میاد جلوت یا بلاجر یا موانعی از این چیزابهد باید زود تر ار دراکو به اسنیچ برسی
چمدونم ولی ایده خوبیه این نرم افزار


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۱۵:۳۶ یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۳
#17
نقل قول:

جرج ویزلی نوشته:
اژدها

آقا اشتباه شد مال من رفتم تو سایته شد ببر


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: بزرگترين دليل قهرمان بودن هري چيه؟
پیام زده شده در: ۱۹:۴۷ سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۳
#18
همون زنده موندنش و دوستاش


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: نام ورد هایی که بادست انجام میشوند ونیازی به چوب ندارن
پیام زده شده در: ۹:۲۳ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۳
#19
آرستو ممنتوم دامبلدور تو زندانی آزکابان وقتی هری از جارو تو کوییدیچ افتاد بادستش اینو گفت.


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۳
#20
من اول از راه معرفت دوم از دوستی سوم ازراه فش و فش کشی چارم از راه دعوا پیخ پیخ کارمو پیش میبرم


قدم قدم تا روشنایی، از شمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر !
میجنگیم تا آخرین نفس !!
میجنگیم برای پیروزی !!!
برای عـشـــق !!!!
برای گـریـفـیندور !!!!!
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-

موی قرمز را به خاطر بسپار
ویزلی هرگز نمی خشکد






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.