هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۰۳ چهارشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۴
#11
گوشه نشینی را ترحیج میدهم.در میان راه جوانان جلویم را میگیرند و میگویند ای وی ما را پندی ده و من نیز می دهم.از اصالت خویش خبر ندارم چون هرگز خاندانی نداشتم.از گذشته خویش خبر ندارم ولی فکر میکنم از زیر بوته به عمل آمده ام.شجاع نیستم چون هنگامی که یک موتوری از کنارم می گذرد،به دعا و صلوات روی می اورم.احتمالا اهل شیرازم چون فرطوط و خسته م.

به کجا باید روم؟



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۹:۱۱ سه شنبه ۴ اسفند ۱۳۹۴
#12
نبرد طافت فرسایی در وزارتخانه درحال انجام بود.لرد سیاه و دامبلدور سخت مشغول نبرد با یکدیگر بودند و در طی این نبرد،خسارات زیادی به وزارتخانه وارد شده بود و حتی امکان قدم زدن هم وجود نداشت.البته درحال آن لحظه هیچکدام از خسارات به چشم هیچکس نمی امد چون فکر همگی سخت درگیر نبرد درحال انجام بود و اگر ذهنشان منحرف میشد،ممکن بود تا فاجعه ای پیش آید.

عرق سردی بر روی پیشانی دامبلدور نشسته بود.تام آن کودکی بود که خودش برای اولین بار به سراغش رفت تا توانایی هایش را شکوفا کند و حال شاهد تبدیل شدن آن غنچه ی پراستعداد به یک موجود نفرت انگیز بود.به همین خاطر هم شاید نمی توانست با تمام قدرتش با او مبارزه کند.اما هری دلیلی بود که او را اندکی تکان میداد و باعث میشد تا هرچه در توان دارد را به کار گیرد و با تمام وجود با لرد سیاه مبارزه کند.

داستان تا به اینجای کار بسیار حماسی و جدی ادامه داشت که ناگهان در میان آن صحنه قاراشمیش یک عدد وی از دنیای دیرین دیرین ظاهر می شود و توجه همگی را به خود جلب میکند.
-ای بی خردان.مشغول چه هستید؟باید همچو پست قبلی ام که تایید نشد،با عصایم همچون چماق به سرتان بکوبم تا بلکه ادب شوید.گرچه نرود میخ آهنین در سنگ!

نویسنده این پست سناریوی جدیدی در چنته نداشت.دامبلدور بعد از اتمام سخنان وی،دستی بر پشمکانش کشید و مقداری چشید و گفت:
-یا وی اینجا چه میکنی؟مگر مشغول رهنمود غارنشینان در عصر دیرین دیرین نبودی؟ حال بگذار ما روایت رولینگ را ادامه دهیم.

میرزا ولدی خان نیز از مزاحمت بیجای وی در وسط دوئلش عصبانی شد و وی را آوادا کداورایی فرمود.اما وی پوکرفیسانه به هردویشان نگاه کرد و به گفتارش ادامه داد:
-گوشتان را باید ببرم تا درس ادبی شود برای آیندگان.از سنتان خجالت بکشید.این بچه از شما الگو خواهد گرفت.من اینجایم چون دیرین دیرین دیگر پول درست و حسابی نمی دهند.از این به بعد اینجا پلاس خواهم شد تا بلکه برایمان نون و آبی شود.

اما کسی وی را به جیبوتی خودش هم نگرفت و نبرد را ادامه دادند.درست است که وی نتوانست هرآنچه در آن صحنه اتفاق میوفتد را تغییر بدهد.او یک عدد وی بیشتر نبود.ولی خودش را به زور در مجموعه ی هری پاتر جا کرد و این تازه سرآغاز راهش بود.

آفرین این خیلی بهتر شد.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۴ ۱۸:۵۹:۵۸


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۴
#13
دامبلدور الدین و میرزا ولدی خان خبیث مشغول نبردی جان فرسا بودند.درمیان جنگشان،ناگهان یک عدد وی بر آنها ظاهر شد.حضرات لحظه ای متوقف شدند و به وی چشم دوختند.دامبلدور الدین دستی بر پشمکانش کشید و مقداری چشید و گفت: "یا وی اینجا چه میکنی؟مگر مشغول رهنمود غارنشینان در عصر دیرین دیرین نبودندی؟ حال بگذار ما روایت رولینگ را ادامه دهیم."

وی که به دامبلدور قربت بیشتری داشت،عصایش را بالا گرفت و همچون چماقی بر سر او کوفت.اما چون فاصله ی مکانی اش با ولدی خان زیاد بود،تله پورتی جانانه کرد.با قدرت های خارق العاده ش که اصلا معلوم نبود از کجا هم اومده،پس از صحنه آهسته نمودن تصویر و اجرای رقص پای اسکاتلندی،ضربه ای هم به او زد.

میرزا ولدی خان عصبانی شد و وی را آوادا کداورایی فرمود.اما وی پوکرفیسانه به هردویشان نگاه کرد و حکایتی تازه آغاز کرد : "گوشتان باید ببرندی تا درس ادبی شوندی برای آیندگان.از سنتان خجالت بکشیدندی.این بچه از شما الگو گرفتندی.دیرین دیرین هم که دیگه پول درست و حسابی نمی دهندی.از این به بعد اینجا پلاس شدندی تا بلکه نون و آبی شوندی!"

چنین شد که وی نیز به دست اندکاران مجموعه پیوست و همگی شان به خوبی و خوشی تا پایان عمر با هم زندگی کردند.

خب شما یک نظر بندازید به پستای قبلی و تاییدیه هاشون و با پست خودتون مقایسه کنید.پست شما شبیه یه داستانک نیست یا اقلا چیزی که خواننده انتظارشو داره!پست شما بیشتر در ردیف خبر و گزارشه.پس نظر من اینه که برگردی و کمی بیشتر روش کار کنید.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱۲/۳ ۲۱:۴۳:۱۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.