خلاصه
یکی از گیاهان محبوب لرد سیاه در حال خشک شدنه و برای نجاتش نیازه به یک کود مخصوصه.
کود این گیاه، اشک قوی ترین جادوگر ساکن در محل رشد گیاهه٬ که کسی نیست جز لرد ولدمورت.
مرگخوارا برای این کار به هکتور میگن که از لرد بخواد اشکشو برای تهیه معجون بده٬ مرگخوارا به اتفاق هکتور سراغ لرد میرن و میگن که برای تهیه معجون نگه داری از پوست نجینی به اشک لرد نیاز دارن که مورد اقبال لرد و نجینی قرار نمیگیره.
نهایتا هکتورمیگه که میخواد برای لرد معجون رویش مو و دماغ بسازه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-هکتور صداتو به شکل واضح نشنیدیم٬یه بار دیگه تکرار کن!
هر انسان عاقلی با دیدن اخم لرد٬ بالا رفتن چوبدستیاش و حالت تهاجمی نجینی میفهمید که باید با گفتن یک جمله کوتاه٬ که تنشزا نباشد اتاق لرد را ترک کند.
اما هکتور عاقل نبود. معجون ساز بود!
-بله ارباب. ما میخواستیم با استفاده از اشکتون برای شما دماغ ومو درست کنیم!
-برای ما دماغ و مو درست کنی؟
فکر کردی ما خودمون نمیتونیم اینکارو بکنیم؟
قدرت مارو زیر سوال میبری؟
به توانایی های ما توهین میکنی؟
فکر کردی بدون دماغ و مو به ما خیلی سخت میگذره؟
برای ما احساس ترحم میکنی؟
فکر کردی ما حاضریم معجونهای تورو بخوریم؟
ارباب رو احمق فرض کردی؟
تصور کردی که ما از تو برای ایمن معجون تشکر میکنیم؟
صاحب عقده خودکمبینی؟
معجون ساز بیسواد٬ بیمهارت٬ مصرفگرا!
-ارباب٬ببخشید!
-نمیبخشیم!
-ارباب!
لرد خواست جواب هکتور را بدهد٬ اما به این نتیجه رسید که دیالوگشان بیش از حد طولانی شده.
-نجینی!عصرانه!
بیرون از اتاق لرد!مرگخواران مشغول یافتن راهحلی برای درآوردن اشک لرد بودند.
و چون پیشنهاداتی از قبیل دادن خبر مرگ پدر٬ دادن خبر قتل دایی٬ خرد کردن پیاز به شکل دستهجمعی٬ و آوردن ویولت بودلر به خانه ریدل نتوانسته بود نظرشان را جلب کند٬ بهناچار به ایرما که مشغول یافتن راه حل در بین چندین کتاب قطور بود چشم دوخته بودند.
-به این توجه کنید.
همی سوخت باغ و همی خست روی
همی ریخت اشک و همی کند موی
شاید اگر باغ پشت ساختمون رو آتیش بزنیم٬اشکشون در بیاد.البته باید بخش کندن مو رو فاکتور بگیریم.
ایرما که منتظر شنیدن احسنت و آفرین بود با دیدن چهره مرگخواران تصمیم به ادامه مطالعه گرفت.
مرگخوارن هم بدون توجه به او بحثشان را از سر گرفتند.
- ساعت 4 صبح بیدارشون کنیم؟اشکشون در میاد!
-نه!اینطوری که اشک همهمونو درمیارن!بریم نجینی رو بکشیم!اینطوری از نارحتی چشمشون اشکبار میشه!
-خب٬ کی میخواد نجینی رو بکشه؟