1. در يک رول نوعي استفاده از اين افسون رو نام ببريد. ( 20 نمره )
نکته: از خودتون خلاقيت به خرج بديد. در خيلي از موارد ممکنه اين طلسم به دردتون بخوره. - بنويس من هري پاترم، ارشد گريفيندور و حالم از ريتا به هم ميخوره!
گريفيندوريهايي که دور ميز استاد فلسفه و حکمت حلقه زده بودند، منتظر ماندند تا ببينند قلم پر تندنويس چه خواهد نوشت. با پايان جملهي هري قلم پر بزرگ و سفيد رنگ روي ميز بلند شد و روي کاغذ پوستي کهنهاي که جلويش گذاشته بودند نوشت:
" من، هري پاتر کبير هستم؛ پسري که زنده ماند. همانطور که واضح است، آن قدر در ميان دوستانم محبوب و بانفوذم که با وجود تمام قانونشکنيها و پرسههاي شبانهام به ارشدي گروه گريفيندور انتخاب شدهام. ذات من اما آن طور که عموم مردم فکر ميکنند نيست، آن قدر پست و پليد هستم که بتوانم از ريتا اسکيتر معصوم، راستگو و دلربا بيزار باشم!"با تمام شدن کار قلم، همه خنديدند. رون هري را کنار کشيد و گفت:
- ريتاي راستگو و دلربا!
هري بکش کنار نوبت منه!
هرميون سرش را تکان داد و گفت:
- الان پروفسور متوجه ميشه قلم پرش رو جا گذاشته بر ميگرده! اگر ببينه داريم...
- باشه حالا! بذار ببينم... بنويس من رون ويزلي هستم، همون خفنه!
با خندهی مجدد دانشآموزانی که دور میز بودند، قلم پر دوباره از سطح ميز بلند شد و بر روي کاغذ نوشت:
" من رونالد بيليوس ويزلي هستم؛ ويزلي ديگري از از نسل موقرمزهاي پرجمعيت! اعتماد به نفس کاذب من بهقدري است که براي خودم القابي نامتانسب همچون "خفن" ساختهام."با تمام شدن کار قلم، فرد با آرنجش رون را کنار زد و با خنده گفت:
- من فرد هستم...
- بچهها پروفسور استيکر داررره ميــاد!
خنده بر لبهاي کساني که دور ميز استاد جمع شده بودند خشک شد. عدهاي از ميز دور شدند اما با وارد شدن ريتا به کلاس بقيه سرجايشان خشکشان زد.
- به به به! ميبينم که دور ميزم حلقه زدين!
قلم من اونجاس نه؟! لابد داشتين انگولکش ميکردين!
- نه پروفسور... ما... ما فقط...!
هرميون به آرامي در گوش هري گفت:
- چي ميگي هري؟ الان مياد ميبينه داري دروغ ميگي!
هري متوجه اشتباهش شد و سکوت کرد. ريتا که ديگر همه چيز را فهميده بود با عصبانيت جلو رفت تا قلمش را بردارد.
-
همه تون تنبيه ميشين! حالا قلم من که به جونم بستهست هيچي.. دروغ هم که..
- ما دروغ نگفتيم عمه! من فقط داشتم شاه کليدم رو به بچهها نشون ميدادم!
ريتا در دو قدمي ميز همانند بقيه، با فرمت
به جودي زل زد و گفت:
- جودي؟! از تو ديگه انتظار نداشتم دروغ بگی! بکشين کنار ببينم!
با اشارهي ريتا همه از جلوي ميز استادي کلاس کنار رفتند و سطح ميز پيدا شد... يک کاغذ پوستي و يک شاه کليد بزرگ طلايي روي آن مشخص بود.
-
قلم پر منو چيکار کرديد؟!- عمه من که گفتم، ما اصلا قلم شما رو نديديم.
- جودي بس کن، تو رو هم مجازات ميکنما! اکسيو قلم پر!
با حرکت چوبدستي ريتا همه نفسهايشان را در سينه حبس کردند اما... هيچ اتفاقي نيفتاد!
-
اکسيو قلم پر!باز هم هيچ! ريتا که در پيدا کردن قلمش شکست خورده بود با حرص گفت:
- شانس آوردين بچهها، حتما توي اتاق دبيران جا گذاشتمش. زود باشين جمع کنين برين، از اين به بعد مسخره بازيهاتون رو جاي ديگهاي انجام بدين!
سپس درحالي که زيرلب چيزهايي ميگفت کلاس را ترک کرد. وقتي همه از رفتن او مطمئن شدند هري رو به جودي گفت:
- تو چيکار کردي جودي؟ قلمه چي شد؟ اين کليده رو کِي جاش گذاشتي آخه؟
هرميون رو به هري گفت:
- اگه تو هم مثل جودي سر کلاس تغيير شکل چرت نميزدي ميفهميدي چي شده هري! آفرين جودي!
- مرسي.
فقط... قلم عمه رو چيکار کنيم؟
فرد و جرج خنديدند و باهم گفتند:
- وقتشه استيکر يه قلم تند نويس جديد پيدا کنه!
- بالاخره درس مدرسه هم يه جايي به درد ميخوره خب! بچهها بپرين بريم کلاس دفاع مونده.
و اينگونه بود که گريفيندوريهاي از خطر جهيده راهي کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه شدند.
2. مخترع اين افسون چه کسي بود؟ با توضيح. (5 نمره)
نکته: از تخيل و خلاقيتتون استفاده کنيد. لازم نيست خودتون رو به شخصيت هاي کتاب محدود کنيد. میگن در گذشته های خیییلیییــــی دور روستایی بوده به نام "لیتل هِن غلتون" (
) در این روستا همونطور که از اسمش پیداست پُر از مرغ بوده. به طوری که مرغها از سر و کول هم و از در و دیوار بالا میرفتن و همه جا میپریدن و همه جا غلت میزدن و خلاصه اینکه کل روستا رو پُر از پَر میکردن. مردم این روستا هم که غذاشون از گوشت مرغ و نوشیدنیشون از شیر مرغ (
) تامین بود مردمی تنبل از آب دراومده بودن و به کلی کار و زحمت رو گذاشته بودن کنار.
تا اینکه یه روز پسری به اسم تام که هوش زیادی داشت به فکر این افتاد تا از پرهایی تو روستاشون به وفور پیدا میشه یه چیزی بسازه و پولدار شه تا بتونه با پولاش واسه خودش یه گروه شیطانی بسازه و خفن بشه خلاصه. این شد که پس از کلی تحقیق و تفحص و مطالعه وردهای "فاکتوس کِی بیتلس" رو اختراع کرد و با پرهایی که تو روستاشون پیدا میشد کلی شاه کلید ساخت و فروختش و پولدار شد و رفت واسه خودش یه گروه مخوف زد و الانم که معرف حضور هست.
3. به چه دليل اين افسون از نظر وزارت سحر و جادو ممنوع اعلام شده و مجازات استفاده از آن در خارج از کلاس و موارد غير قانوني چيست؟ ( 5 نمره )
نکته: يک جواب کوتاه هم بديد کافيه. خب شاهکلید واسه جادوگرا اهمیتی نداره چون درهای قفل یا با آلوهوومورا به سادگی باز میشن و یا اینکه نمیشن که در اونصورت با شاه کلید هم باز نمیشن خب.
منتها مجازات داره چون شاهکلید به هر صورتش برای مشنگا خطرناکه و الان همهی دزدها و اوباش و جنایتکارای مشنگی یا ازش استفاده میکنن یا دنبالشن که یکی گیر بیارن و استفاده کنن.
جادوگرا هم که ماشاءالله سواستفادهچی! میزنن مفتکی یه عالمه شاهکلید به وجود میارن با قیمت بالا میفروشن به مشنگا... بعدشم که معلومه دیگه، پلیس مشنگی بیچاره میشه!
به همین دلیل دولت برای رعایت حال قشر مشنگ جامعه استفاده از این طلسم رو ممنوع کرده و مجازاتشم نود و پنج گالیون پول نقده.