همیشه دوراه پیش روی انسان وجود دارد:راه درست و بلند و راه نادرست و کوتاه.یا به عبارتی:راه (درست)و راه(آسان).اینکه در چنین شرایطی انسان کدام راه را انتخاب کند،بستگی به خیلی چیز ها دارد.ازجمله:اراده،اشتیاق و هدف!
شخص یا اشخاص هدفمند برای رسیدن به هدف،معمولا راه (درست)را انتخاب میکنند.چراکه روحیه ماجراجوی آنها،آنها را بیشتر و بیشتر به کنجکاوی درباره اتفاقات جدید آینده وا میدارد.آنها سرد و گرم را میچشند و در نهایت با پیروزمندی کار خود را به پایان میرسانند حتی اگر نتوانند دقیقا به همانچه که میخواستند برسند.
اما اکنون نه مرگخواران خیال سرد و گرم چشیدن بیشتر از این وضعیت را داشتند و نه موقعیتش را!پس تنها یک چیز میماند:روحیه ماجراجویانه!
در فیلم ها اتفاقات زیادی می افتد و انسان را بسی تحت تاثیر قرار میدهد.تا جایی که پدیده(یکی از فانتزی هام اینه که...)به وجود می اید و یا افراد در هنگام رسیدن به دوراهی ،تنها راه اسانی که در پیش دارند ان است که کمی به افق زل زده و سپس با حالتی تاثیر گذار در ان محو شوند.
اما اکنون این هم امکان پذیر نبود چراکه آنجا صحنه فیلم یا خود فیلم نبود و درصورت عدم انجام ماموریت،با واکنش بسی مهربانانه ارباب مواجه میشدند.
ـ خب...عه...از کدوم طرف بریم دای؟
از انجایی که دای رهبری مستعد بود و به این بیان معتقد بود که:(ملت خودشان اینده خود را میسازند)،مصمم شد که تصمیم را به ملت شریف مرگخوار واگذار نموده یا کمی تا قسمتی به دموکراسی متوصل شود.
بنابراین سرفه ای نمود و با حالت خفن انگیزناکی فرمود:
ملت برای خودشان تصمیم میگیرند چرا که خودشان آینده خود را میسازند!
ـ زیر دیپلم بحرف بابا!
ـ نفهمیدی؟میگه خودتون انتخاب کنید،به من ربطی نداره.
دای پس از اظهار نظر سازنده سلستینا سری تکان داده و کل ملت نیز توانایی رک گویی وی را پساپس تبریک عرض نمودند.اما از انجایی که تبریک عرض نمودن به بانو سلستینا سرانجامی جز گرفتن کادوی تبریک ان هم به صورت(حنجره ای) نداشت،از تبریک منصرف گشتند.
در هرصورت الان راه را باید خودشان انتخاب میکردند و رهبر مستعد فعلا نظری نداشت.
مرگخواران کمی به یکدیگر و کمی به دوراه پیش رویشان زل زدند:1.راهی که از ان رودخانه ای به جای نامعلوم منتهی میشد،2.راهی که از ان رودخانه ای به جای نامعلوم منتهی میشد.
اما ملت از توصیف یکسان دو مسیر پوکر فیس نشدند چراکه به لطف نویسنده رول قبلی،به این التفات رسیده بودند که:نقل قول:
مسیر سمت چپ به یه رودخونه می رسید و مسیر سمت راست ادامه ی مسیر بود
مسیر سمت راست ادامه مسیر بود و چه راهی بهتر است از ادامه مسیر؟
ـ من میگم از سمت راست بریم.
ـ منم همینطور!
ـ منم همینطور!
ـ خب پس از سمت راست میریم!
مرگخواران تصمیم خود را گرفتند.گاومیش های خود را همگی به سمت مسیر سمت راست کج کردند.
اما یک خصوصیتی برای دریا و رود وجود دارد که ان هم پدیده(سیل و طوفان) است.
از انجایی که اکنون انها از مسیر رود خانه اشک چشمی کم عمق خود گذشته و به قسمت نسبتا پرعمق ان رسیده بودند،احتمال بروز هرگونه حادثه ای ممکن بود.چراکه هیچکس نمیدانست زیر پایش یا چندین متر عقب ترش چه میگذرد.
و از انجایی که آنجا دنیای جادویی بوده و در اطراف آزکابان مخوف،هر اتفاقی غیر قابل پیش بینی بود،پس مرگخواران نیز در معرض خطری پیش بینی نشده قرار داشتند.
هنوز چند ثانیه نگذشته بود که ناگهان بادی با سرعت شروع به وزیدن کرد.
باد شدید و شدید تر میشد و بارانی که از ناکجا اباد پیدایش شده بود با سرعت باریدن گرفت.
مرگخواران که همگی از این وضعیت ناگهانی دچار شک شده بودند،سوار برکشتی نبودند که دای فریاد بزند:بادبان هارا ببندید!
باد شدید و شدید تر شد.تا انجایی که تار صوتی های سلستینا را باد برد و ارایش وینیست کراب به طرز وحشتناکی خراب شد.
گاومیش ها رم کرده بودند و مرگخواران چاره ای جز فریاد زدن نداشتند.ناگهان پیش از انکه بفهمند،از مسیر منحرف شده و داخل مسیر سمت چپ افتادند.
سرعت عجیب اب انها را با سرعت به مکانی نامعلوم میکشید.