هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#11
نام و نام خانوادگی:دافنه مالدون.

گروه:هافلپاف.

سپر مدافع:آهو.

حیوان جانورنما:آهو.

مشخصات چوب دستی:از چوب درخت تمشک، موی دم تک شاخ،11 اینچ ،انعطاف پذیر.

بوگارت :جسد بهترین دوستانش.

جارو:آذرخش.

رتبه ی خون:دورگه پدر ،اصیل زاده است و مادر ماگل زاده.

او یک خواهر ساحره به نام دیانا دارد.

درس های مورد علاقه:دفاع در برابر جادوی سیاه و ریاضیات جادویی.

مشخصات ظاهری:کنار ابروی سمت راست او یک رنگین کمان دیده میشود به همراه یک ستاره ی ابی ،رنگ موهای او قهوه ای است ولی در بعضی مواقع به رنگ ابی دیده میشود،(از بس که همش ابیه، خطای دید بوجود میاد.)رنگ پوستش سفید،رنگ چشمانش آبی روشن است که در مواقعی که کسی اوراعصبانی کند به رنگ بنفش پررنگ درمیاید،چشم هایش هم درشت هستند.قد او، 172 سانتی متر است.

خصوصیات اخلاقی:مهربان ،شجاع ،باهوش،خجالتی ، شوخ طبع و خیلی کنجکاو و عاشق ازمایش کردن است.

اسم مادر:ایوانا ایمبالی ینس و اسم پدر: ادواردو مالدون.

تاریخ تولد:
در روز 29 جولای در کوچه ای به نام براوایل در خانه ی پلاک شماره ی 31 بدنیا امد.

ازمایشات :
وقتی به سن 11 سالگی رسید در دستشویی دختران در مدرسه،یک آزمایشی انجام داد و در واقع داشت دستگاهی را میساخت که رویا های انسان"خواباشان"را به صورت فیلم نشان بدهد، او یک کلاه ساخت که روی سر انسان ها قرار میگیرد. یک روز این دستگاه را روی خودش امتحان کرد،همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا اینکه اتصالی رخ داد و به قسمتی از اعصابش اسیب رسید و تا چند روز مشکل راه رفتن داشت.

عینک:
عینک خیلی عجیبی دارد، به کمک این عینک در اسمون نور های بنفش و صورتی میبیند که در شرایط مختلف، معانی مختلفی هم دارد.

کشفیات :
♡اولین کسی بود که درخت های فلمارو را کشف کرد این درختان مثل افتاب پرس تغییر رنگ میدهند و میتوانند حرکت کنند.
♡رنگ های ایکابال را هم از نزدیک دیده، که سمی هستند و باعث میشودکسی که فقط واسه یک دقیقه بو کردنشان،یک روز بیهوش شود.

به درس هایش هم خیلی اهمیت میدهد ولی در یک درسی همیشه گند میزند و آن درس نجوم است،خیلی راحت میتواند درک کند ولی نمیتواند تو ورقه ی امتحان ان چیز هایی که درک میکند را بنویسد.

موسیقی هم بلد است و معمولا در خلوت خود پیانو میزند، در رقص هم افتضاحه.)))):

همیشه هر جا که میرود دردسر درست میکند.(از بس که فضوله)

القاب:
دوستانش لقبش را گذاشتند پونگ سان، یعنی کسی که شکارش را ول نمیکند و تا به هدفش نرسد دست بردار نیست ولی مرگخواران لقب او را گذاشتند نفله البوم!

اختلاف سنی او با خواهرش:
یک ثانیه به همین دلیل حرص او را همیشه در میاورد و از او بزرگ تر است.

این را هم بگویم که او محفلی است و در جایی که برای مرگخواران علامت مار وجود دارد،برای او در همان جا، یک گل آبی رنگ وجود دارد.

وقتی عصبانی میشود،روی هوا معلق میماند، موهایش روی هوا شناور میماند، رنگ چشمانش بنفش میشود. در این لحظات، اطراف او هم یک گردبادی درست میشود.


توصیه :
وقتی عصبانی میشود از او دوری کنید،البته بیشتر اوقات ارامشش را حفظ میکند فقط در مواقعی خاص عصبانی میشود مثلا یکی به دوستانش بی احترامی شدید بکند!

یه دفتر ابی رنگ هم داره که هرچی استادان میگویند رو درونش مینویسه و به کمک همین دفتر به بقیه نامه میرساند.

تیکه کلامش:اسمون چقدر قشنگه، صورتیه و بنفشه!دینگ!

مداعفان :حشرات، گیاهان و جانوران.

از دوستانش میتوان به آملیا فیتلوورت وجینی ویزلی اشاره کرد.



جایگزین شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۲۲:۴۴:۳۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#12
سلام!
میشه لطفا اینونقدکنید.
ممنون.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#13
پس لرد سیاه و بقیه ی مرگخواران جلسه ای برپا کردن برای راه نجات مادربزرگ جوان.

جلسه در اشپزخانه ی خونه ی ریدل

-اهم اهم، خوب همگیتون میدونین که چرا اینجا جمع شدیم.
-من نمیدونم لینی.
-رز!نمیدونی؟!ما میخوایم راهی برای نجات مادربزرگ جوان کنیم.
-مگه شما نمیخواستین مادربزرگ فوت شن؟
-نه! یعنی امم...چیزه ما میخواستیم مادربزرگ پیر فوت شن نه مادربزرگ جوان.

بعد از گفتن این جمله از زبان لینی سکوت همه جارو فرا گرفت.ارسینوس هم از قبرش بیرون امد و به سرعت خودشو به ابن جلسه رسوند.
-ااا...ارسینوس، تو هم بیا در این جلسه شرکت کن.

ارسینوس هم اول کرواتش رو سفت کرد و بعد گفت:
-پس واسه چی این همه راه اومدم اینجا.راستش اومدم یه چیزی رو هم بگم.اون بیرون داره یه اتفاقایی میفته.
-چه اتفاقایی ارسینوس؟
-زمین ابی شده.درختان هم قرمز شدن.
ملت مرگخوار:
-شوخی کردم، راستش حقیقت اینه که مادربزرگ سرجاش نیست.
-واضح تر بگو.
-یعنی نیست دیگه، انگاری یکی اونو با خودش برده.
ملت مرگخوار:

مرگخواران دست از ادامه دادن به جلسه برداشتن و به سمت حیاط خونه ی ریدل رفتن تا ببینن ایا ارسینوس راست میگه یا نه.


ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۶:۴۵:۰۷
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۶:۴۵:۳۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۸ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#14
خلاصه:
در کمال تاسف لرد سياه مرده ان و خانه ریدل دچار هرج و مرج شده. مرگخوارا تصمیم می گیرن لرد رو دوباره زنده کنن. ولی برای این که حافظه لرد درست کار کنه، احتیاج به قدح اندیشه ای دارن که حاوی خاطرات لرد باشه. رودولف قدحى پيدا ميكنه و مرگخوارا مشغول ريختن خاطراتشون از لرد، تو قدح ميشن و ریتا میاد اونارو راهنمایی میکنه در مورد قدح اندیشه، همه هم به حرف ریتا اعتماد میکنن و از طریق بینی لرد، قطره های قدح به مغز لرد منتقل میشه و بعد لرد زنده میشن.
----------------------
تا چند دقیقه بعد علاوه بر باز شدن چشمان لرد سیاه، دست و پایشان هم حرکت میکنند و از جایشان بلند میشوند.
-چه اتفاقی برایمان افتاده بود؟
-ارباب شما...زبونم لال، مرده بودین.
-خوب با ما چیکار کردین که زنده شدیم؟
-ارباب چرا صداتون این شکلیه؟
-مگه صدای ما چشه، ارسینوس؟
-هیچی، فقط یکم صداتون نازک شده،مثل صدای دخترا.

ملت مرگخوار بعد از توجه و دقت، دیدن که ارسینوس راست میگه پس دست به اقدام برای بهبود صدای لرد شدن.
-معجون لرد صدا خوب کن، بدم؟
-نه.
-باید لرد رو ببریمو معاجلشون کنیم.

چند دقیقه بعد،اتاق پذیرایی خونه ی ریدل ها.

-اون چاقو رو بده به من.
-ارسینوس مگه به سرت ضربه خورده، میخوای چیکار کنی؟
-چاقو نداریم اصلا، میخوای از ناخونای من به عنوان چاقو استفاده کنی؟
-نه مرسی استوریا، اها یادم رفت، راستی اول باید لرد رو بیهوش کنیم.
-میخوای من معجون بیهوش کننده بدم؟
-این بار اره هکتور، این بار بده.

هکتور به سمت ازمایشگاهش اپارات کرد و رفت تا معجون بیهوشی درست کنه.


ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۵:۰۸:۲۱
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۵:۱۰:۳۰
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۵:۱۷:۳۶
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۵:۲۶:۲۶
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۵:۳۵:۵۴
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۶:۱۵:۲۴
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۶:۲۰:۵۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۱۴:۱۱ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#15
خلاصه :گیاه مورد علاقه لرد سیاه داره خشک می شه و چاره اش، چند قطره از اشک قدرتمند ترین جادوگر حاضر در اون مکانه. مرگخوارا راه های مختلفی رو برای درآوردن اشک لرد سياه امتحان می کنن اما موفق نمی شن و در نهايت تصمیم می گیرن لرد رو حتى براى چند دقيقه از خونه دور كنن تا قوى ترين جادوگر جمع، شخص ديگرى بشه.
بعد از دوئل بین مرگخوارا، هکتور انتخاب می شه و حالا مرگخوارا قصد دارن با پاشیدن فلفل توی چشم هکتور، اشکشو در بیارن.ولی هکتور گریه نمی کنه و می خوان با نصف کردنش کراب رو جایگزینش کنن.
بعد از نصف کردن هکتور، شروع میکنن به دراوردن گریه ی کراب ولی کراب گریه نمیکنه پس ظرف حاوی اشک مصنوعی رو میریزن درون چشمش و بعد از قلقک دادن کراب توسط لینی، سیلی از اشک از چشمان کراب جاری میشه.
----------------------
سیل اشک همرو به سمت درب خروجی هدایت کرد.مرگخواران با شدت به سمت بیرون هدایت شدن به جز البته کراب، چون مرگخواران دست و پای اورو محکم بستن و اورو روی صندلی هم محکم بستن.
-موهام!کفشام!کفشای پاشنه بلند نازنیم رو سیل برد!
-کراب یا گریه نمیکنه یا اگه بکنه سیل به راه میندازه، لینی این چه کاری بود که تو کردی؟چرا قلقلکش دادی؟هرکاری که میخوای بکنی اول به ما بگو، بعد انجامش بده.
-ولی جواب داد، حالا یکی یه بطری به من بده تا برم از روی زمین خونه ی ریدل اشک بردارم.
-من دارم ولی بهت نمیدم!قهرم اصلا!
-بده به خاله استوریا.
-نمیدم!
-دیگه داری اعصابمو بهم میریزی، یا میدی یا این ناخونارو میکنم تو فرق سرت.
-به منم نمیدی؟من که هم گروهی خوبت بودم.

لیسا برای اینکه از ناخونای استوریا در امان باشه، بطری ای از جیبش دراورد و به لینی داد. بعد همگی به سمت درب رفتن.



ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۴:۳۴:۱۲
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۴:۳۶:۲۳
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۴:۳۷:۴۷
ویرایش شده توسط دافنه مالدون در تاریخ ۱۳۹۶/۶/۲۶ ۱۴:۴۹:۵۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۱۳:۲۷ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
#16
خلاصه:
از اونجایی که دامبلدور طی ضربه مغری شدن بی هویت شده، محفلی ها انواع شناسه ها را روی او امتحان می‌کنند تا به دامبلدور می‌رسند. ولی این دامبلدور جدید مثل قبلی نیست. میکس شده‌ی ولدمورت و دامبلدوره که بهش دامبلمورت می‌گویند. حالا چون لرد هم رفته، مرگخوار ها تصمیم می‌گیرند که دامبلمورت را به عنوان رهبرشان قبول کنند که مساوی است با راه دادن محفلی ها به خانه‌ی ریدل. 
محفلی ها هم به سرعت هم اتاقی های خود را انتخاب می‌کنند...خب به طور دقیقتری، اتاق هایشان را تسخیر می‌کنند.
مک گوناگل هم به درخواست جینی به خانه ی ریدل امده تا مشکل رو حل کنه.
--------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
بله بیشتر اتاق های خونه ی ریدل توسط محفلیان تسخیر شده بود.هرکس میرفت و اتاقی رو میگرفت و برطبق سلیقش انرا تزئین میکرد.
در این بین مرگخواران دوباره جلسه ای برپا کردن.
جلسه ی سوم در دستشویی خونه.

-اهم اهم...
-اه چرا ما اومدیم اینجا.
-حرف نباشه.خوب داشتم میگفتم،یاداوری موضوعات جلسه ی پیش:همون جور که قبلا هم گفتیم محفلیان اومدن و دارن گند میزنن به همه چیز و ما تصمیم گرفتیم که دامبلدورت رو به عنوان رهبر جدیدمان معرفی کنیم.

همین حین در قسمت پذیرایی خونه ی ریدل.

مک گوناگل روی صندلی نشسته بود و خیلی از محفلی ها هم دور او جمع شده بودن.
-پروف حالا چیکار کنیم؟
-دارم فکر میکنم جینی.
-پروف نکنه رفتارهای مرگخواران روی ما محفلی ها اثر بذاره؟
-نه جینی نمیذاره.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۹:۵۷ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
#17
من به ارسینوس جیگر رای میدم.
دلایل رو پایین گفتن، برای اینکه خسته نشین، دیگه نمیگم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده ی ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
#18
ارا...گوگ!()
اراگوگ.
رای من اراگوگه.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین ایده پرداز
پیام زده شده در: ۱۳:۳۴ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
#19
ارسینوس جیگر.
دلیل:چون ایده های باحالی"خلاقی"میده.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث های هری پاتری
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۶
#20
-رز......
-رز چی؟
-صبر کنید بگم دیگه،زلزله، اممم چیزه....رز زلر.


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.