هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۴۲ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶
#11

دستم به آستینتون.

خیییلی گولاخ میشه.

کالین در کنار دامبلدور. بزرگترین جادوگر قرن.

واهاااااااییی.
بذارید باهاتون عکس بگیرم آقای دامبلدور.
بذارید بذارید بذارید.



سلام پسرم، خوش برگشتی. همینطور که دامبلدور از تو روحت خارج میشد تو روح من وارد میشد کلی درد کشیدم ولی مهربون هستم و میبخشم.

بیا تو هوا بیرون سرده، عکس هم بگیر از محفلی ها یادگاری بشه بعدا بذارن تو کیف پولشون کلی بهش نگاه کنن و نوستالژی درست بشه واسشون. از من موقع غذا خوردن عکس نگیر ولی، معمولا خیلی از بخش های غذا به ریشم میچسبه و صحنه وحشتناکی درست میکنه. اگر از این عکس ها گرفتی پیش تام بفرست که بفهمه مام میتونیم دارک باشیم.

عشقی که بهت تحویل دادم رو تو بده به بغلیت. عشق رو فراموش نکن که بدونش هیچی اهمیتی نداره... جز پیتزا، بدون عشق هم پیتزا خوشمزه میمونه نمیدونم چرا.

تایید گردید.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲۹ ۱۹:۵۹:۴۲


عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶
#12
چیک! چیک!

کالین گوشیش رو در آورده بود و مشغول سلفی گرفتن با تابلوی “عکس‌برداری ممنوع!” شده بود که آقا پارکی اومد دعواش کرد.
-دعوا دعوا دعوا.
-چرا دعوا می‌کنی آقا پارکی؟
-مگه تابلو رو نمی‌بینی پسر؟
-چرا! ولی من که سواد ندارم. چی نوشته؟
-با این سنت سواد نداری؟ از هیکلت خجالت نمی‌کشی خرس گنده؟
-کدون خرس گنده‌ای سواد داره آخه؟ خرس گنده باهاس بخوره و عکس بیگیره.

کالین این رو گفت و انگشتش رو تا دسته فرو کرد توی حلقش و مشغول تمیز کردن دندونش شد.

-کثافت چه غلطی می‌کنی؟ فضای بوستان رو داستان کردی.
-دندون... دندونم درد می‌کنه. کچلیک خوردم!

توی همین اثنا بود که یه بچه‌ای دست مامانشو گرفته بود و کرم می‌ریخت و داشتن رد می‌شدن که وانگهی مامانش اشاره کرد به نعشِ لش کالین و همزمان خطاب به نوگُلش گفت:
-ذلیل مرده اگه شلوغ کنی می‌گم عمو بخورتتا.

نجوایی قلب کالین رو لرزوند. عمو بخورتت؟ عمو؟ او برادر داشت؟ تازه نه برادر معمولی بلکه برادری که بچه داشت و بچه‌ش هم خیلی چیز بود... چیز. شیطون!
نگاهی لرزان به نقد های ایفای نقش کرد که توی همشون گفته بودن الکی یه برادر و خواهر گم‌شده واسه خودتون توی رول‌ها نتراشید ایفا استقبال نمی‌کنه. برای همین نتراشید و بیخیال شد و بی‌توجه به علائم بی‌ناموسیِ آقا پارکی که داشت فحشش می‌داد، رفت و نشست روی یک نیمکت.
داشت عکسایی که گرفته بود رو بررسی می‌کرد که ناگهان دستی لرزان، به آرامی شروع به نوازش دستش کرد. روشو برگردوند سمت منبع نوازش و وانگهی ریخت!
-عهههههههه.
‏-
-عههههههههه.
‏-
-پروووووفسوووور.
‏-
-دامبلدوووووووور.
-
-پروفسور ما شمارو تو دوران مدرسه اون بالا می‌دیدیم.
‏-
-اصن از نزدیک نمی‌شد ببینیمتون.
-
-تو زل آفتاب مارو صف می‌کردین و خودتون اون بالا شروع می‌کردین سخنرانی و ما پامون درد می‌گرفت. کوله سنگینی می‌کرد رو دوشمون.
‏-
-فحشتون می‌دادیم حتی. فک نکن ما مث اون مشنگاییم که فاز می‌گیرن و می‌گن “وایی وایی خدایا کاش منم هاگوارتز بودم وایی وایی” پروفسور ما خواهان تغییریم. به عقب باز نمی‌گردیم. من دو ساله که فارغ‌التحصیل شدم از همون هاگوارتز اما کار ندارم.
‏-
-خونه ندارم!
‏-
-زن پروف. زن خیلییی مهمه.زن ندارم!
‏-
-پروفسور منو بگیر زیر دست و بالت. منو عضو محفل کن. به من جا و مکان بده پروف. گلب من گرفت. من دیگه شبا تو پارک نمی‌خوابم. عکاسی هنر منه. هنر من فروشی نیست. قلم به مزد نیستم. مزد به قلم نیستم. نیستم پروف. دعههه

همین دیگه. تا یه برنامه‌ی دیگه، خدافس.



عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶
#13
نام: کالین کریوی

گروه: گریفیندور

علایق: دوربین،سلفی، ساختمان وزارت،سلفی، عکاسی، عکاسی با دوربین از ساختمان وزارت،سلفی با وزیر وزرا، کشتی، کوییدیچ و سیاست و همینطور...زوپس!

کالین توی یه خونواده مشنگ زندگی می کرد. وقتی که نامه ی هاگوارتز رو بهش رسوندن، خیلی خوشحال شد چون از بچگی بهش گفته بودن اگر یک چیزی بشی برات دوربین می خریم و کالین یک چیزی نشده بود! خیلی چیز شده بود.
کالین درخشید. دست های پدر از جلوی چشم هاش رفت کنار و چیک! یک دوربین جادویی بود...با قابلیت سلفی!یـــِس!


تایید شد.
معرفی شخصیتت کوتاهه. لطفا بعدا برگرد و تکمیلش کن.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲ ۲۱:۵۴:۲۵


عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۴ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶
#14
ک...کلاه گروهبندی؟
جناب!
من همیشه آرزو داشتم با شما یه سلفی بگیرم...
میشه؟
واهایی...
من برم گریفیندور...میتونم از امکاناتشون استفاده کنم برای نورپردازی عکس هام.
خواسته م رو قبول میکنی؟



عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶
#15
آی لاو پیکتور

هری رو کرد به هاگرید و در حالی که داشت دست نوازش رو صورت هدویگ می کشید، گفت:
-این جغد خیلی بزرگه!
-هست خیلی هست.
-به افتخار شبکه سه، اسمشو میذارم هدویگ.

یک لانگ شات از طول کوچه گرفت.
-این کوچه خیلی بزرگه!
-هست خیلی هست.

بعد یهو نگاهشو کج کرد سمت اونور کوچه و نگاهی به کرد به خانم محترمی که واستاده بود اونطرف و لبخن موذیانه زنان گفت:
-...

چیزی نگفت! هاگرید با چک خوابوند زیر گوشش تا ادب شه. به هر حال هری بابا بالاسرش نبوده و عموشم خسته بود و انصافانه قضاوت کنیم، کوتاهی کرد در تربیتش. بعد هری در حالی که مراحل بیهوشی را طی می کرد، زمزمه کرد:
-خیلی بزرگه دستات.

شپلخ! هری مرد... هیچوقت گروهبندی نشد ولی کاش می شد. انصافا صحنه باحالی بود. گاهی اوقات کاش بشینیم یه گوشه، کلی صحنه ی باحال رخ بده ما لذت ببریم. قرار نیست هرکی هرکاری کرد، زرتی چک کشش کنیم که.
از طرف دیگه، چک همچین بد هم نیست.
قضاوت با شما!

درود فرزندم.

رولت خیلی خوبی بود. خلاقیت خوب و پردازش مناسب؛ عه... هری رو هم که کشتی؟! اشکال نداره فرزندم زیادی خوش شانس بود.

تازه واردی؟ اگه نیستی و قبلا شناسه داشتی و از اعضای قدیمی سایتی، به مدیران اطلاع بده تا هم بدون گروهبندی وارد ایفای نقش بشی و هم رستگار.
به هرحال... تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲ ۱۶:۳۳:۲۹
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۵/۲ ۱۶:۳۷:۳۹


عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم. عکاسم عکس می‌گیرم.


Did You Get Any Of That?






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.