چیک! چیک!
کالین گوشیش رو در آورده بود و مشغول سلفی گرفتن با تابلوی “عکسبرداری ممنوع!” شده بود که آقا پارکی اومد دعواش کرد.
-دعوا دعوا دعوا.
-چرا دعوا میکنی آقا پارکی؟
-مگه تابلو رو نمیبینی پسر؟
-چرا! ولی من که سواد ندارم.
چی نوشته؟
-با این سنت سواد نداری؟ از هیکلت خجالت نمیکشی خرس گنده؟
-کدون خرس گندهای سواد داره آخه؟ خرس گنده باهاس بخوره و عکس بیگیره.
کالین این رو گفت و انگشتش رو تا دسته فرو کرد توی حلقش و مشغول تمیز کردن دندونش شد.
-کثافت چه غلطی میکنی؟ فضای بوستان رو داستان کردی.
-دندون... دندونم درد میکنه. کچلیک خوردم!
توی همین اثنا بود که یه بچهای دست مامانشو گرفته بود و کرم میریخت و داشتن رد میشدن که وانگهی مامانش اشاره کرد به نعشِ لش کالین و همزمان خطاب به نوگُلش گفت:
-ذلیل مرده اگه شلوغ کنی میگم عمو بخورتتا.
نجوایی قلب کالین رو لرزوند. عمو بخورتت؟ عمو؟ او برادر داشت؟ تازه نه برادر معمولی بلکه برادری که بچه داشت و بچهش هم خیلی چیز بود... چیز. شیطون!
نگاهی لرزان به نقد های ایفای نقش کرد که توی همشون گفته بودن الکی یه برادر و خواهر گمشده واسه خودتون توی رولها نتراشید ایفا استقبال نمیکنه. برای همین نتراشید و بیخیال شد و بیتوجه به علائم بیناموسیِ آقا پارکی که داشت فحشش میداد، رفت و نشست روی یک نیمکت.
داشت عکسایی که گرفته بود رو بررسی میکرد که ناگهان دستی لرزان، به آرامی شروع به نوازش دستش کرد. روشو برگردوند سمت منبع نوازش و وانگهی ریخت!
-عهههههههه.
-
-عههههههههه.
-
-پروووووفسوووور.
-
-دامبلدوووووووور.
-
-پروفسور ما شمارو تو دوران مدرسه اون بالا میدیدیم.
-
-اصن از نزدیک نمیشد ببینیمتون.
-
-تو زل آفتاب مارو صف میکردین و خودتون اون بالا شروع میکردین سخنرانی و ما پامون درد میگرفت. کوله سنگینی میکرد رو دوشمون.
-
-فحشتون میدادیم حتی. فک نکن ما مث اون مشنگاییم که فاز میگیرن و میگن “وایی وایی خدایا کاش منم هاگوارتز بودم وایی وایی” پروفسور ما خواهان تغییریم. به عقب باز نمیگردیم. من دو ساله که فارغالتحصیل شدم از همون هاگوارتز اما کار ندارم.
-
-خونه ندارم!
-
-زن پروف. زن خیلییی مهمه.زن ندارم!
-
-پروفسور منو بگیر زیر دست و بالت. منو عضو محفل کن. به من جا و مکان بده پروف. گلب من گرفت. من دیگه شبا تو پارک نمیخوابم. عکاسی هنر منه. هنر من فروشی نیست. قلم به مزد نیستم. مزد به قلم نیستم. نیستم پروف. دعههه
همین دیگه. تا یه برنامهی دیگه، خدافس.