تصویر شماره 9:
جیمز ، سیریوس ، ریموس و پیتر در حیاط هاگوارتز قدم می زنند و گروهی از دختران به آنان نگاه می کنند ؛ می خندند و دستی به موهایشان می کشند و مستقیم به جیمز و سیریوس نگاه می کنند . برخی از پسران که دختران را میبیننذ به جیمز و سیریوس چشم غره می روند .
در بین این همه دختر جیمز به ذختری نکاه می کند یه یک بار هم مثل دختران دیگر خودش را برای رویارویی با او و سیریوس خوشگل نکرد. جیمز تا آن دختر رادر حال کتاب خواندن دید لبخند زد سیریوس که لبخند او را دید ؛ نگاه او را نبال کرد و لیلی را دید . سیریوس هم لبخنندی زد چون خوشحال بود که دوستش دختری را برای عاشقش بودن دارد.
سیریوس که زیردرخت می نشست به جیمز کفت :«چرا نمیری باهاش درباره کتابش صحبت کنی؟»
جیمز پس از کمی فکر به سمت لیلی رفت و گفت :« کتاب جالبی به نظر می رسه»
لیلی به جیمز نکاهی کرد و دوباره به کتاب خواندنش ادامه داد؛ جیمز نگاهی به سیریوس کرد که از دور او را نکاه می کرد. حیمز با تغییر دادن حالت صورت اش به سیریوس گفت که نمی دونه چی کار کنه سیریوس با دست به او علامت داد که ادامه بده.جیمز آمد چیزی بگوید که اسنیپ از مدرسه بیرون آمد و تا لیلی رو دید به سمت او دوید. اسنیپ به آنها رسید و گفت:« ببخشید لیلی دیر کردم»
- اشکالی نداره بربم.
و اسنیپ هم خنده ای موزیانه به جیمز زد و با لیلی به سمت مدرسه رفت.
جیمز به زیر درختی رفت که دوستانش زیرش نشسته بودند. مشتی به درخت زد و کفت:«آخه چرا هیچ چیزی از خودش نشون نمیده و انقدر سرده. این کارش باعث پر رو شدن اون اسنیپ میشه.
آخرش من باید معحون عشق بسازم و توی غذای لیلی بریزم.»
درود فرزندم.
بد نبود. سوژهای که انتخاب کردی خوب بود، گرچه یه ذره سریع پیش برده بودی. دیالوگ ها رو هم به یه شکل بنویس. این طوری:
نقل قول:
جیمز به زیر درختی رفت که دوستانش زیرش نشسته بودند. مشتی به درخت زد و کفت:«آخه چرا هیچ چیزی از خودش نشون نمیده و انقدر سرده. این کارش باعث پر رو شدن اون اسنیپ میشه.
آخرش من باید معحون عشق بسازم و توی غذای لیلی بریزم.»
جیمز به زیر درختی رفت که دوستانش زیرش نشسته بودند. مشتی به درخت زد و کفت:
- آخه چرا هیچ چیزی از خودش نشون نمیده و انقدر سرده. این کارش باعث پر رو شدن اون اسنیپ میشه.
آخرش من باید معحون عشق بسازم و توی غذای لیلی بریزم.
یه دور قبل از ارسال رولت رو بخون تا اشکالات تایپیت از بین برن.
تایید شد!