تصویر شماره دههری و هاگرید از بانک گرینگوتز خارج شدن نور شدید آفتاب چشم هری رو سوزند هری و هاگرید در طول کوچه دیاگون پیش می رفتن هاگرید گفت:
_ هری تو به جغد نیاز داری
هری کمی ترسید اما قبل از اینکه اعتراض کند هلش داد داخل مغازه بوی گند مغازه داخل دماغ هری پیچید و باعث شد سوزشی حس کند داخل مغازه کمی بیش از حد تاریک هاگرید فروشنده مغازه زنی بود قد بلند و تا حدودی پیر هری با تعجب اطرافش را نگاه می کرد و حبوانات جورواجور می دید هاگرید به فروشنده گفت:
_ عصر بخیر خانم یک جغد میخوایم فروشنده به چند نوع جغد اشاره کرد هری جغد ها را نگاه می کرد از نظر او یکی از یکی زشت تر می بود از نظر هری جغد ها خیلی زشت بودن با چشم های گردشان طوری نگاهش میکردن که هری متنفر بود هری به جغد قهوه ایی خیره شد و ناگهان متوجه شد چقدر شبیه عمو ورنون است هری گفت:
_ هاگرید واقعا لازم نیست
اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت:
_چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن
نگاه هری بین جغد ها می چرخید سرانجام بعد از گذشت چند دقیقه جغدی سفید انتخاب کرد فروشنده جغد را داخل قفس بزرگ قرار داد و آن را به دست هری داد هاگرید چند گالیون از جیبش بیرون آورد و به فروشنده داد سپس هردو از مغازه خارج شدند و به مسیرشان در کوچه دیاگون ادامه دادن باد سردی وزید و هری به خود لرزید هری پرسید: _هاگرید چرا گفتی جغد مهمه؟ هاگرید گفت:
_وقتی رفتی هاگوارتز و دلت برای اون پسر خاله چاقالوت با دم خوشگلش تنگ شده میفهمی
بعد خنده. بلندی سر داد هری هاج واج مانده بود
درود بر تو فرزندم.
اینبار بهتر بود.
اما هنوزم یک سری اشکالات داری. برای مثال:
نقل قول:هری به جغد قهوه ایی خیره شد و ناگهان متوجه شد چقدر شبیه عمو ورنون است هری گفت:
_ هاگرید واقعا لازم نیست
اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت:
_چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن
اینجا به این شکل باید نوشته میشد:
هری به جغد قهوه ایی خیره شد و ناگهان متوجه شد چقدر شبیه عمو ورنون است هری گفت:
_ هاگرید واقعا لازم نیست!
اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت:
_چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن.
و علائم نگارشی رو هم در انتهای جملاتت بذار.
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی