هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۱:۰۰ جمعه ۲۲ تیر ۱۳۹۷
#11
خب من معرفی گروه ها رو خوندم و بازم نظرم گریفندوره کلاه عزیز شخصیتم هم انتخاب کردم که گریفندوریه پس لطفا خواهش می کنم ازت منو به گریف ببر



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۲ یکشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۷
#12
درود کلاه گروهبندی

آدم خوبی نیستم بد هم نیستم میشه گفت تا حد زیادی خنثی ام مثل بیشتر کسایی که میان اینجا علاقه زیادی به کتاب دارم موزیک و سینما هم که جای خود
خانواده خیلی برام مهمه و اولویت داره برام نسبت به همه چیز تا حدودی هم زود عصبی میشم انتخابمگروه گریفندوره
همون طور که انتخاب خود هری رو هم در نظر گرفتی انتخاب منم در نظر بگیر



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ شنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۷
#13
تصویر شماره ده


هری و هاگرید از بانک گرینگوتز خارج شدن نور شدید آفتاب چشم هری رو سوزند هری و هاگرید در طول کوچه دیاگون پیش می رفتن هاگرید گفت:
_ هری تو به جغد نیاز داری
هری کمی ترسید اما قبل از اینکه اعتراض کند هلش داد داخل مغازه بوی گند مغازه داخل دماغ هری پیچید و باعث شد سوزشی حس کند داخل مغازه کمی بیش از حد تاریک هاگرید فروشنده مغازه زنی بود قد بلند و تا حدودی پیر هری با تعجب اطرافش را نگاه می کرد و حبوانات جورواجور می دید هاگرید به فروشنده گفت:
_ عصر بخیر خانم یک جغد میخوایم فروشنده به چند نوع جغد اشاره کرد هری جغد ها را نگاه می کرد از نظر او یکی از یکی زشت تر می بود از نظر هری جغد ها خیلی زشت بودن با چشم های گردشان طوری نگاهش میکردن که هری متنفر بود هری به جغد قهوه ایی خیره شد و ناگهان متوجه شد چقدر شبیه عمو ورنون است هری گفت:
_ هاگرید واقعا لازم نیست
اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت:
_چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن
نگاه هری بین جغد ها می چرخید سرانجام بعد از گذشت چند دقیقه جغدی سفید انتخاب کرد فروشنده جغد را داخل قفس بزرگ قرار داد و آن را به دست هری داد هاگرید چند گالیون از جیبش بیرون آورد و به فروشنده داد سپس هردو از مغازه خارج شدند و به مسیرشان در کوچه دیاگون ادامه دادن باد سردی وزید و هری به خود لرزید هری پرسید: _هاگرید چرا گفتی جغد مهمه؟ هاگرید گفت:
_وقتی رفتی هاگوارتز و دلت برای اون پسر خاله چاقالوت با دم خوشگلش تنگ شده میفهمی
بعد خنده. بلندی سر داد هری هاج واج مانده بود


درود بر تو فرزندم.

اینبار بهتر بود.
اما هنوزم یک سری اشکالات داری. برای مثال:

نقل قول:
هری به جغد قهوه ایی خیره شد و ناگهان متوجه شد چقدر شبیه عمو ورنون است هری گفت:
_ هاگرید واقعا لازم نیست
اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت:
_چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن

اینجا به این شکل باید نوشته میشد:
هری به جغد قهوه ایی خیره شد و ناگهان متوجه شد چقدر شبیه عمو ورنون است هری گفت:
_ هاگرید واقعا لازم نیست!

اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت:
_چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن.

و علائم نگارشی رو هم در انتهای جملاتت بذار.

تایید شد!

مرحله بعد: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۷ ۱۱:۰۹:۲۸


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱:۱۸ چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۷
#14

تصویر شماره 10


هری و هاگرید در طول کوچه دیاگون پیش می رفتن هاگرید گفت هری تو به جغد نیاز داری هری کمی ترسید اما قبل از اینکه اعتراض کند هاگرید هلش داد داخل مغازه بوی گند مغازه داخل دماغ هری پیچید و باعث شد سوزشی حس کند فروشنه مغازه زنی بود قد بلند هری با تعجب اطرافش را نگاه می کرد و حبوانات جورواجور می دید هاگرید به فروشنده گفت عصر بخیر خانم یک جغد میخوایم فروشنده به چند نوع جغد اشاره کرد هری جغد ها را نگاه می کرد از نظر او یکی از یکی زشت تر می بود هری گفت هاگرید واقعا لازم نیست اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن نگاه هری بین جغد ها می چرخید سرانجام بعد از گذشت چند دقیقه جغدی سفید انتخاب کرد فروشنده جغد را داخل قفس بزرگ قرار داد و آن را به دست هری داد هاگرید چند گالیوم از جیبش بیرون آورد و به فروشنده داد سپس هردو از مغازه خارج شدند و به مسیرشان در کوچه دیاگون ادامه دادن باد سردی وزید و هری به خود لرزید هری پرسید هاگرید چرا گفتی جغد مهمه؟ هاگرید گفت وقتی رفتی هاگوارتز و دلت برای اون پسر خاله چاقالوت با دم خوشگلش تنگ شده میفهمی بعد خنده. بلندی سر داد هری هاج واج مانده بود

درود فرزندم.

این چیزی که تو نوشتی مثل یه روایت خیلی خیلی سریع از داستانه. توی رول نویسی باید هر صحنه رو توصیف کنی و دیالوگ بنویسی. این نیست که سری بنویسی و بری جلو. باید بذاری هر صحنه و هر اتفاقی توی ذهن خواننده شکل بگیره.

همین طور فراموش نکن که علامت های نگارشی رو فراموش نکن و اینتر بزن! پاراگراف ها دیالوگ ها رو جدا گن. اینطوری:
نقل قول:
هری گفت هاگرید واقعا لازم نیست اما هاگرید حرفش را نقطع کرد و گفت چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه حالا زودباش یکیو انتخاب کن

هری گفت:
- هاگرید واقعا لازم نیست.

اما هاگرید حرفش را قطع کرد و گفت:
- چرا هری همین که برسی هاگوارتز میفهمی چقدر مهمه. حالا زودباش یکیو انتخاب کن.


مطمئنم اگه وقت بیشتری بذاری میتونی رول خیلی بهتری بنویسی. رولای قبلی‌ای که تایید کردمو نگاه کن تا متوجه نکاتی که گفتم بشی.

تایید نشد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۴/۱۳ ۲۲:۰۳:۲۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.