-پروفسور تنبیه چی هست حالا؟
دامبلدور:😂دمتون گرم
ترومن:😐
لیسا:😐
ایوان:😐
ترومن:😀یعنط تنبیه نمیشیم؟
دامبلدور حالت رییسانه میگیره
دامبلدور: اونکه میشین باید بخاطر این کارتون برین و تو پیدا کردن کتاب هایی که گابریل میخاد کمکش کنین
لیسا:کدوم گابریل
ایوانا:گابریل ترومن گابریل دلاکور یا گابریل تیت
ترومن:به نکته مهمی اشاره کردی
دامبلدور مرموضانه نگاشون میکنه :به حق ریش مرلین شوخی شوخی با دامبلدورم شوخی حالا منو ایسگاه میکنین برین سریع تیت تو کتابخونه منتظرتونه
کتابخانه هاگواردس
ساعت ۱۰ صبح
تیت:خب باید برین دنبال کتاب هیس غورباغه ها قار قار نمیکنن
،تاریخچه سیاه هاگواردس ،تاریخچه کوییدیچ درزمان قاجاریه
و...
تیت همینطور داست کتاب میگفت نزدیک به بیست تا کتاب که به سختی پیدا میشن روبه اونا سپرد
لیسا:خب این تاریخچه سیاه هاگواردس به چه دردش میخوره
ترومن خیلی یواش :بچه ها بیاین اینجا
همه رفتن و ادامه داد
-تیت میخواد حرصه ساعت ۴رو خالی کنه اینجوری گفته اذیت شیم
حالت مغرورانه گرفت به خودش و ادامه داد
-ازونجایی که تو کلاسای معجون سازی استادم دوتا معجون دارم همیشه
لیسا:چی میگی کاری نکن دوباره قهر کنم
ایوانا:لیسا
لیسا:خیله خب حالا ادامه بده
ترومن از جیبش درمیاره
یکدفعه صدای تیت میاد:پیدا کردین
همه مشغول گشتن شدن بعد تیت رفت و دوباره جمع شدن
-خب این معجون عشقه
لیسا:بعله در جریانم 😑😑
ترومن:ببخشید دیگه ،و اینم معجون تغییر شکل با موی گربه هرمیون
موقع ناهار میشه و نوبت ماست بریم
چند ساعت گذشت موقعه ناهار شد ولی پیدا نکردن کتاب هارو
ترومن پیش تیت میره:گابریل موقعه ناهار به عنوان ارشد گروه باید باشم(با حالت مغرورانه)
تیت صورتشو کج میکنه:صبح که خوب نیشت باز بود چیشد
ترومن:خدافظ ،لیسا،ایوانا،بریم
لیسا:اه قهرم
همه رفتن ناهار و از دستی کنار ظرف تیت رفتن قبل اینکه تیت بیاد دو تا معجونو ریختن تو غذاش
و رفتن سر میز های خودشون
تیت نشست سر غذا و غذاشو خورد سرسرا خالی شد دوباره رفتن تو کتابخونه بعد ده دقیقه صدای جیغ بلند شد
ترومن:😂بزنین قدش
لیسا:دردسر نشه
ترومن :ن بابا
تیت:عَعععععععع چرا دستام پشمالوعه چرا دارم یجوری میشم
داشت با خودش حرف میزد و جیغ میکشید که پروفسور فیلت ویک از جلوش رد انگار عشقشو دیده بود از خود بی خود شد با همون وضع به سمت پروفسور میدوید
پروفسور از مرلین بی خبر ترسیده بود
پروفسور:هیوووولااااااا این چیه دنبالمه دارن منو ترور میکنن کمک
تیت:عزیزم ویک صبر کن🏃♀️🏃♀️
ویک:من عزیز تو نیستم نیااااا
دنبالم من زن دارَعععععععم
خلاصه ویک یک گوشه گیر افتاد ترومن و لیسا و ایوانا دنبالشون بودنواز خنده خودشون گرفته بودنو که صداشون در نیاد
تیت پروفسور ویک رو بغل کرد
تیت:میدونی چقدر دنبالت بودم
ویک :تو کی هستی ؟ولم کن بابا به ریش مرلین زن دارم
تیت:منم گابریلت
ویک
:یک لحظه صبر کن کدوم گابریل ترومن دلاکور یا تیت
تیت
:چرا همه منو با اونا قاطی میکنن ،من تیتم گابریل تیت
پروفسور ویک صداشو خش دار کرد
:دیگه بدتر ولم کن بابا
تیت صورتشو برد نزدیک پروفسور ویک رو ببوسه اون سه دیگه زمین گاز میزدند که مک گونوگال از راه رسید
مک گونوگال
:پروفسور انتظار نداشتم اونم وسط سالن با یک ِغول پشمالو اههههوووم
پروفسور ویک
:باور کنید چیزی که میبینید درست نیس بابا مرد حرمت داره نه لذت
تیت کم کم به حالت عادی برگشت اثر داروها از بین رفته بود همینطور که پروفسور ویک رو بغل کرده بود و حالت بوسه بود به خودش اومد
تیت:پروفسور شما بغل من چیکار میکنین؟
ویک:اینو تو باید بگی چت شده؟
مک گونوگال:فک کنم چند تا از بچه ها شوخی بیجایی کردند
ویک:😑😑یعنی پیداشونکنم
تیت:پروفسور رو گذاشت ز
زمین و ازش معذرت خواست دیگه سه تا بچه ها طاقت نیاوردن خنده هاشون درومد
تیت از عصبانیت قرمز شد :میدونم باهاتون چکار کنم
و با فریاد به سمتشون رفت :من شماروووووو گیر میارم
مک گونوگال:دیگه نیازی نیس شما به حسابشون برسین با این حجم عصبانیت اون حتی به دامبلدورم رحم نداره
ویک:امیدوارم😐کاری نکنه دردسر بدتری بیفته بخشیدمشون چون دست خودش نبود
خلاصه تیت اینارو گیر اورد و تا یک ماه هرروز ساعت ۴صبح که اینا خواب بودن فن ممنوعه ایمپریوس رو رو اینا اجرا میکرد و تمام کاراش ترومن و لیسا و ایوانا انجام میدادند
😂😂