تصویر شماره 6
دامبلدور توی دفترش نشسته بود جلوی آینه و داشت ریشهای دو متریش رو بررسی میکرد ببینه گیسشون کنه تاثیر بیشتری داره تو خواستگاری از مک گونگال یا پاپیون صورتی بزنه و موهاشو دم موشی ببنده؟
همون لحظه یه جغد از ناکجا آباد سر رسید و ویژی با مغز رفت تو پنجره تا دامبلدور رو مجبور کنه درحالیکه فحشای نامناسب می داد از جا بلند شه بره سر وقتش. دامبلدور پنجره رو باز میکنه و جغد رو که سر و ته شده از پا بلند میکنه تا نامه ای رو که در اثر برخورد تو چش و چال جغد فرو رفته بگیره. وقتی تونست نامه رو از جغد جدا کنه با یه جرکت بروسلی وار جغد رو شوت کرد وسط حیاط مدرسه.
- خب ببینیم چی اینجا داریم؟
دامبلدور دستشو دراز کرد تا شمشیر گریفندور رو که تا چند دقیقه پیش داشت باهاش بازی جنگ ستارگان انجام میداد از رو میز برداره...
گرومب!
در دفتر مدیر چنان محکم باز میشه که چهارچوبش به لرزه درمیاد و چندتا از تابلوهای روی دیوار جیغ کشان سقوط میکنن. دامبلدور با همون وضعیت شمشیر به دست برمیگرده طرف در. فلیت ویک تو چهارچوب در ایستاده.
- پروفســـــــــور... یه مورد اضطراری داریم... خوابگاه ریونکلا آتیش گرفته!
دامبلدور درحالیکه داشت با نوک شمشیر پاکت نامه رو پاره میکرد بدون اینکه سرش رو بالا بیاره جواب داد:
- هوم؟خب؟
- خوابگاهمون...بچه ها تو آتیش موندن!
- عه؟ عجب.
- دارن می سوزنا!
-خب مرتیکه عوض اینکه بیای اینجا جیغ ویغ راه بندازی زنگ بزن آتشنشانی...نکنه توقع دارین مدیر مدرسه بیاد آب بریزه رو آتیش؟
فلیت ویک بدبخت مونده بود چی بگه به این اسوه مقاومت و خونسردی.البته اگر هم قصد داشت چیزی بگه فرصتشو پیدا نکرد چون دامبلدور با یه حرکت چوبدستیش درو با همون شدت اولیه تو صورتش بست. بعد پیروزمندانه یه نسخه مجله رو که از تو پاکت درآورده بود بال گرفت.
- عالیه بالاخره نسخه جدید مجله ساحره دراومد!
دامبلدور با علاقه دوباره نشست پشت میزش و ریشش رو از رو بند و بساط جلوش کنار زد تا مجله نازنینش رو باز کنه جلوش و اون وسط یه لگدم نثار فوکس بخت برگشته کرد تا بهش بفهمونه رو میز مدیر مدرسه جای چرت زدن نیست.بعد مجله رو ورق زد تا برسه صفحه مورد علاقه ش. آشپزی روز!
- خب ببینم اینجا چی داریم؟ دستور پخت خورش کنگرفرنگی با گوشت اژدها؟
همون لحظه دوباره کوبیده شد تو دیوار جوری که کلا از لولاش دراومد. دفتر نیست که لامصب. انگار با تف سرهمش کردن.
- پروفسور...پاتر و مالفوی باز با هم دوئل کردن. الانم دست پاتر تو دماغ دراکو گیر کرده و پای دراکو تو لوزالمعده پاتره و نمی تونیم جداشون کنیم.
دامبلدور با بی حوصلگی سرش رو بالا آورد تا به صورت برافروخته اسنیپ بدوزه.
- خب حالا میگی من چیکار کنم؟ فکر کردی برای چی یه درمانگاه تو این مدرسه هست یا کلا منو شکل پاپی میبینی؟ عوض اینکه بیای اینجا وقت منو بگیری ببرشون درمانگاه دیگه. من کارای مهمتری از دعوای دو تا پسر بچه دارم... برو دیگه.کیش کیش! در رو هم پشت سرت ببند.
اسنیپ با نگاهی نه چندان مرموز که فحشای نه چندان مناسبی توش موج می زد از در رفت بیرون. بدبختانه نزدیک آخر ماه بود و رو حقوق اون ماهش حساب باز کرده بود. وقتی در دفتر توسط طلسم اسنیپ دوبار سرجاش قرار گرفت دامبلدور دوباره مجله رو ورق زد.
- واو اینجارو ببین. جدیدترین متد روز...آرایشگر خود باشید! فوکس به نظرت این مدل موی آناناسی بهم میاد؟
خیلی خوب بود.
قبلا شناسه داشتی؟
اگر داشتی که نیازی نیست مرحله گروهبندی رو بگذرونی.
یک سره برو برای معرفی شخصیت و لینک شناسه قبلیتم بذار.
اگر نداشتی هم که:
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی