گروهبندی
فضا پر از شور و هیجان بود و همه ی سال اولی ها از میان جایگاه های چهار گروه رد می شدند.
-به هاگوارتز خوش اومدید.الان باید گروهبندی بشید.
مک گوناگال، به آرامی به طرف کاغذ پوسیده ای رفت و با صدای نسبتا بلندی گفت:
-دیدارا گیبن.
دیدارا که چهره نگرانی داشت، با تلاش فراوان، سعی کرد خودش را متین جلوه دهد؛ اما همین که کلاه رو سر او گذاشته شد، کلاه ترکید.
-این چه کاری بود کردی؟
-دست خودم نیست.
مک گوناگال، با جادو کلاه را ترمیم کرد و دوباره روی سر او گذاشت.
-شجاع، پر هیجان، شلوغ و بدجنس. کدوم گروه برات خوبه؟
دیدارا برایش گروه مهم نبود؛ بلکه می خواست بقیه با او که یک ژاپنی بود، خوب باشند.
-اصیل زاده هم هستی... ریونکلاو رو حذف می کنم.
دیدارا نفس عمیقی کشید.
-بهتره بری به... اسلیترین!
دیدارا، خودش را جمع و جور کرد و به طرف میز اسلیترین و ملتی که برایش دست می زدند، رفت.
یخورده سریع پیش بردیش و روی جزئیاتش زیاد مانور نداده بودی. ولی خوب بود. ظاهر پست هم اشکال بزرگی نداشت.
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی