-باورم نمیشه، باورم نمیشه....
-اوووووف دو دیقه آروم بگیر بشین....از وقتی اومدیم سیصد دفعه این مسافت رو رفتی و امدی.
-چرا تو عین خیالت نیست هان؟
سپتیموس به اندازه چند ثانیه سرش رو از توی کتاب«چگونه جادو ها را خنثی کنیم»در آورد و به آدلایدی که با شکل ریگولوس اخمالو و دست به کمر زده به او خیره بود نگاهی انداخت. سری تکان داد و باسکوت و خونسردی تمام به داخل کتاب برگشت.
-چرا هیچی نمی گی من که اون موقعی که کریچر اینکار رو کرد صورتت رو دیدم مطمئنم اگر به خاطر نمرت نبود بی شک می کشتیش پس چرا ال...
-سایلنسیو....خب بهتر شد.
آدلاید سخت در تلاش بود که بتونه دهنش رو باز کنه تا دوباره شروع به سخنرانی کنه ولی هرچقدر سعی کرد نتونست توی این فاصله هم سپتیموس چهار پنج تا کتاب رو زیر و رو کرد تا بتونه راهی برای ریگولوس نبودن پیدا کنه.
پس از دو سه ساعت که برای آدلاید یه عمر گذشت بلاخره تونست دهنش رو باز کنه.
-درینا تو...
-هیس.
-یعنی چی هیس هی....
-د میگم هیس.
-اوف خدایا من چی میگم این...
-میشه دودقیقه ساکت باشی
آدلاید دست به سینه شد و چپ چپ به سپتیموس نگاه کرد که متوجه شد سپتیموس داره چیزی رو از توی برگه ای کهنه از لای کتاب زمزمه میکنه اخم هاش رو باز کرد و به سمت سپتیموس که روی تخت کنار میز نشسته بود خیز برداشت و کنار او نشست و خط به خط برگه رو شروع کرد به زمزمه کردن.
-معجون بازگشت از شکل ریگولوس. اگر شخصی به طور اتفاقی توسط کریچر به ریگولوس تبدیل شده است با خوردن این معجون به شکل خودش بازمی گردد...
-میشه هیچی نگی بذاری تمرکز کنم؟ بلکه بتونیم از این مخمصه ای که توش گیر کردیم خلاص شیم؟
-یعنی چی هیچی نگم این راه نجات می تونیم مثل قبلمون بشیم و در ضمن نمره هم می گیریم
سپتیموس:
-تو یعنی به این قضیه مشکوک نیستی؟
-چیش مشکوکه؟ اینکه یه کاغذ پوسیده راه حل مشکل ما رو داره؟
-و اینکه زیادی از حد داره درست میگه.
-خب یکم مشکوک هست ولی چه اشکالی داره...بیخیال.
آدلاید بلند شد و کاغذ رو برداشت و به کلاس معجون سازی آپارات کرد و فرصت هیچگونه واکنشی رو به سپتیموس نداد و او را دنبال خود کشید.
کلاس معجون سازیسپتیموس به دیوار تکیه زده بود و به آدلایدی که اینور و اونور می رفت چشم دوخته بود.
-خب بذار ببینم چی لازم داریم؟
خون تک شاخ
گردنبند از جنس زمرد
نیش باسیلیسک
و....و....
رو کرد به سپتیموسی که با کنجکاوی نگاهش می کرد.
-و خون دورگه.
-برو بابا من که گفتم اشتباهه خون دورگه باید الان از کجا بیاریم؟
-خب بابا کاری نداره که این مدرسه اینهمه دورگه داره فوقش اینه که یه دورگه رو می کشیم دیگه کاری نداره.
-کی رو می خوای بکشی هان...مثلا پروفسور اسنیپ خوبه؟
-اینم فکر بدی نیستا.
-آآآآآآآه.
سپتیموس این رو گفت و به فکر فرو رفت. یک دو رگه که راضی بشه چند قطره خونش رو به اونها بده یعنی کی میتونه باشه؟ناگهان جرقه ای در ذهن او خورد.
-اما کارلیو.
-بنده مرلین چجوری می خوای خون اون دورگه بد عنق رو بگیری؟
-به زور شمشیر.
خوابگاه اسلیترین-سلام امای عزیز...سریع مقداری از خونت رو رد کن بیاد.
-چی میگی درینا؟...حالت خوبه؟....چیزی خوردی؟
-پتریفیکوس توتالوس..
و بعد اما در حالت خشک شده روی زمین افتاد سپتیموس جلوتر رفت و با چاقو روی دست اما کشید مقداری خون بیرون ریخت آدلاید شیشه ای ظاهر کرد و خون رو برداشت.
-ما معذرت می خوایم....واقعا معذرت می خوایم....راستش اگر کریچر مارو این شکلی نمی کرد ما هم دنبال راه حل نمی رفتیم که بفهمیم به خون تو...
-آدل اگر اعتراف نامه ات تموم شد پاشو بیا
-من بازم معذرت...
-آدل...
و بعد با هم به سمت کلاس معجون سازی را افتادند.
کلاس معجون سازی-به نظرت چه مزه ایه؟
-برای من مزه اش مهم نیست این مهمه که دارم خون یه دورگه بدبخت رو می خورم
و بعد با هم خوردند و پس از آن لبخندی رضایت بخش که حاصل تغییرشون بود رو بهم زدند و به سمت خوابگاه راه افتادند و منتظر کلاس نابود کننده دیگر کریچر ماندند.