هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ یکشنبه ۳ فروردین ۱۳۹۹
#11
سلام کلاه کهنسال اما مدرن هاگوارتز
خب خودم رو اگه بخوام معرفی کنم

من به گفته مادرم خیلی باهوشم و عاشق کتاب خوندن هستم

یه اصیل زاده هستم و شجاع

کمی هم مغرور هستم

به نظر خودم به گروه های ریونکلاو و اسلیترین و گریفیندور شخصیتم می خوره

ولی علاقه خودم به ریونکلاو

اگر میشه ریونکلاو خوااااااااااااهش

اگرم مرلینی نکرده نشد اسلیترین هم بد نیست ولی خواهش می کنم هافلپاف و گریفیندور نباشه

1-ریونکلاو(خواهش می کنم)
2-اسلیترین(چندان مشتاق نیستم)


...I wish I could turn back time so easily
...He made up for many things so that he could
تصویر کوچک شده



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۹
#12
تصویر شماره 3


همینطور که اسنیپ مثل همیشه بی هدف در سالن ها قدم می زد با خود خاطرات لیلی و روز های گذشته را مرور می کرد و آهسته آهسته زیر لب آهنگی که لیلی دوست داشت رو زمزمه می کرد. پس از گذشت مدتی به همین شکل سرش را بلند کرد و اتاق نیازمندی هارا در مقابل خود دید. به اطراف نگاهی انداخت مبادا کسی از عشق او و به قول دامبلدور بهترین حسن او با خبر شود.

در را باز کرد و قدم به داخل گذاشت اتاق پر از وسایل خاک خورده بود. او به این طرف و آن طرف سرک می کشید تا چیزی ببیند که آرامش کند که ناگهان خشکش زد. باور نکردنی بود اون چیزی که باعث تعجب اسنیپ شده بود پاترونس یک آهو بود. یک چیز کاملا باور نکردنی.آهو شروع به دویدن کرد که اسنیپ هم به دنبال او راه افتاد.

بعد از مدتی آهو ناپدید شد و چیزی در گوشه اتاق شروع به درخشیدن کرد. اسنیپ به سمت اون شیئ درخشنده حرکت کرد که متوجه شد اون یک آینه است ولی چیزی که درون آینه بود باعث شد اشک درون چشمان اسنیپ حلقه بزنه. یعنی حقیقت داشت؟

اون لیلی بود که در آغوش اسنیپ بود؟ و اون اسنیپ بود که لبخندی کاملا واقعی و زیبا به لب داشت؟ همه چیز گنگ و مبهم بود. اسنیپ دستش را به سمت آینه دراز کرد و روی موهای لیلی کشید و در این لحظه بود که قطره ای اشک از چشمش چکید و روی صورتش غلت زنان به سمت پایین را افتاد. لیلی در آینه لبخندی زد که باعث شد لب های اسنیپ هم به خنده باز بشه.

اسنیپ صورتش را نزدیک تر برد و موهای لیلی رو بوسید و زمزمه وار گفت:

-چشمای هری مثل چشم های زیبای تو هستن.

ولی وقتی سرش را عقب برد دیگر در آینه چیزی به جز یک اسنیپ ماتم زده باقی نمانده بود. اسنیپ به خودش آمد با پشت دست اشک هایش را پاک کرد و آن لحظه به خودش قول داد به هری پاتر کمک خواهد کرد.

بخاطر لیلی...

میشه گفت اولین باری بود که نوشتم ولی...امیدوارم خوشتون اومده باشه

خیلی خوب بود.
مطمئنی بار اولت بود که مینویسی؟ و قبلا شناسه نداشتی؟
یه سری اشکالات خیلی جزئی داشتی، که اونا هم حل خواهند شد.

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط Kordelia. در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۲ ۱۸:۲۶:۰۱
ویرایش شده توسط Kordelia. در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۲ ۱۸:۴۱:۵۵
ویرایش شده توسط Kordelia. در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۲ ۱۹:۴۶:۱۲
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۳ ۱۵:۲۳:۱۷

...I wish I could turn back time so easily
...He made up for many things so that he could
تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.