هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱:۱۷ شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۹
#11
هری و آلبوس داشتن تو پوشاک فروشی برای جشن پاک لباس انتخاب میکردن

هری: پروفسور
آلبوس: بله هری
هری: اولین باری که رفتم کوچه دیاگون به هاگرید گفتم من پولی ندارم که وسایلم و بخرم
آلبوس: خب میدونم هری خبر دارم شنیدم
هری:خب پروفسور...

صدای جیغ از انتهای فروشگاه میاد و یک دختر با صورت خونی از پشت قفسه رداهای مشکی میاد بیرون، هری با وحشت به دختر نگاه میکرد که احساس کرد پشت یقه شو کسی گرفت

هری:پروفسور چیشده
آلبوس: هری فکر کنم لرد سیاه هم ردای سیاه میخاد اومد خرید

هری تعجب کرد.
ناگهان قفسه وسایل کنار پیشخوان منفجر میشود.

هری: لعنتی کتابهای دفاع از حقوق خفاش های هرمیون را اونجا گذاشتم من را میکشد حتما
پروفسور بلند میشود و داد میزند: سلام تام اومدی خرید جشن فرداشب؟

لردسیاه با صورت بی حس و لحنی با فخر به آلبوس خیره میشود

لردسیاه: سلام دامبلدور نه حقیقتش اومدم برای نجینی جوراب بخرم هاهاها

برخلاف انتظار لردسیاه متوجه خنده ی دامبلدور میشود

لردسیاه: تو چرا اومدی دامبلدور
دامبلدور: خب من و هری برای خرید اومدیم
لردسیاه : خب خب


ناگهان لردسیاه با ورد زیرلب به طرف پروفسور دامبلدور نفرین میفرسته که با واکنش سریع پروفسور مقابله میشود و ویترینی که هری پشت اون پناه گرفته آتش میگیرد و هری وحشت زده به پشت سر پروفسور پناه میبرد و لباسی که پروفسور دامبلدور برای پروفسور آمبریج خریده بود را جلوی خودش میگیرد
و دوباره صدای برخورد طلسم ها به هم بلند میشود که صدای لردسیاه به گوش میرسد که میگوید، لردسیاه: توپیر و بی مصرف شدی آلبوس

و با قدرت بیشتری طلسم دیگری میفرستد که موجب تکان خوردن پروفسوردامبلدور میشود که چشمش به لباس محافظ هری میفتد

پروفسور دامبلدور: هری پناه بر ریش مرلین اون لباس را برای پروفسور آمبریج خریدم
هری: بله پروفسور؟ خب راستش پروفسور عاشق رنگ صورتی هست نه طلایی و...

دامبلدور که حسابی عصبی بنظر میرسید چوب دستی اش را با قدرت به طرف لردسیاه میگیرد و موجب افتادن لردسیاه بر روی مجسمه پشت سرش میشود که لردسیاه برای دفاع از خود سپر مجسمه را جلو خود میگیرد ، اما قدرت طلسم پروفسور زیاد است و لردسیاه نقش زمین میشود و نمیتواند حرکت کند
هری با ترس و تعجب با پروفسور خیره میشود
که پروفسور نزدیک هری میشود و لباس را طلایی را از او میگیرد و با لحن خسته میگوید : بلایمی هری دوشیزه گرنجر و پروفسور آمبریج حتما متوجه بشوند عصبی میشوند
هری: بله پروفسور اما خب هرمیون منطقی است

و هری متوجه نگاه زیر چشمی پروفسور میشود
هری متوجه شده بود که پروفسور جدیدا بیشتر اوقات خود را کنار دریاچه با آمبریج میگذراند

خیلی جالب بود.
فقط اینکه آخر جملاتت رو نقطه و علامت تعجب بذار.
قبلا شناسه داشتی؟ اگر شناسه داشتی میتونی یه بلیت بزنی و اطلاع بدی، اینطوری دیگه نیاز نیست مرحله گروهبندی رو بگذرونی.

اگرم شناسه نداشتی که...
تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۳۰ ۱۳:۳۶:۳۸

اینجا آسمون آبیه بی شک
اینجا آسمون سیاه ست کلا






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.