تصویر شماره13
هری با نگرانی از نویل پرسید
-به نظرت کجا میتونه رفته باشه؟
-حتما به جنگل رفته
هر دو با سرعت به سمت جنگل تاریک دویدند
* * *
همه برای خوردن صبحانه به سرسرای بزرگ آمده بودند.هری که نمیتوانست به رون چیزی بگوید به صورت مخفیانه هرمیون را به سمت خود فرا خواند و ماجرا را برایش تعریف کرد.
آن دو برای اینکه مشکوک به نظر نرسند به سمت میز رفتند و در کنار رون مشغول خوردن صبحانه شدند
رون پرسید
-چی شده؟
-چیز مهمی نیست
همان شب هری از خواب پرید و احساس کرد که صدایی به گوشش میرسد هرمیون را بیدار کرد و آرام به سمت صدا رفتند
هری گفت:
-ای وای نقشه ی غارتگر یادم رفت.الان میارمش یه دقیقه همینجا بمون
هری رفت تا نقشه را بردارد،نقشه در کمد کنار رختخواب رون بود
هری بدون اینکه رون را بیدار کند آرام در کشو را باز کرد و نقشه را برداشت
نویل هم که از ماجرا خبر داشت بیدار شد و به آنها ملحق شد
هری و هرمیون و نویل دراکو راپیدا کردند و جاروی رون را از او گرفتند
ناگهان دراکو داد زد و فلیچ به دنبال آنها دویدهمه به جز هری گیر افتادند
فلیچ که آنها را به دفتر مدیریت میبرد هری فرصت پیدا کرد تا شنلش را تنش کند فلیچ که داشت به اتاقش میرفت ناگهان صدای سرفه هری را شنید و به سمت صدا رفت هری میدانست اگر فلیچ آنرا پیدا نکند به سمت خوابگاه میرود و اگر کسی در تختش نباشد به مدیریت میگوید و از گروه گریفیندور امتیاز زیادی کسر میشود(در آن زمان گریفیندور و هافلپاف رقابت سختی داشتند)
ناگهان هری یادش آمد که هرمیون با استفاده از هوشش میتواند از کسر امتیاز از گریفیندور جلو گیری کند پس از آن طرف خیالش راحت شد و به یاد وردی افتاد که در کتاب((ورد های اضطراری))نوشته شده بود و با صدای آهسته گفت
((رنتا ویلج*))و قبل از اینکه فلیچ به خوابگاه برسد او به خوابگاه رسید و خود را به خواب زد.
* * *
صبح روز بعد هری از کمدش جاروی رون را درآورد و با خود به سرسرا برد و به رون داد و گفت
اینم امانتی شما
*:وردی که خودم ساختم
------
پاسخ:سلام. خوش اومدی.
واقعا تحت تاثیر احساسات نوع دوستانه هری قرار گرفتم!
خلاقیتت خوب بود ولی یه سری چارچوب ها برای شخصیت ها وجود داره که ما باید بهش وفادار باشیم. مثلا هری که حاضر هست جونشو برا دوستاش بده بعیده که انقدر راحت هرمیون و... رو ول کنه به امان مرلین اونم با فیلچ!
نقل قول:
هری با نگرانی از نویل پرسید
-به نظرت کجا میتونه رفته باشه؟
-حتما به جنگل رفته
هر دو با سرعت به سمت جنگل تاریک دویدند
نکته بعدی علامت گذاری هست. لطفا هیچ جمله ای رو بدون علامت رها نکن. خیلی این مسئله مهمه...مخصوصا نقطه! علامت ها خیلی موقع خوندن کمک می کنن، وقتی جمله ای علامت نداره نمیشه به درستی خوندش.
"هری با نگرانی از نویل پرسید:
-به نظرت کجا میتونه رفته باشه؟
-حتما به جنگل رفته.
هر دو با سرعت به سمت جنگل تاریک دویدند."همونطور که میبینی به غیر از نقطه و علامت نقل قول که به جملاتت اضافه کردم یه نکته دیگه هم هست که توی این بخش بهتره بهش توجه کنی. روش صحیح نوشتن دیالوگ ها به همین شیوه هست که بالا میبینی، یعنی بعد از اتمام بخش دیالوگ باید اونو با دوتا اینتر از بخش توصیفات زیرش جداش کنی. اینطوری پستت منظم تر میشه.
برای اینکه بتونی نکاتی که گفتم رو تمرین کنی، نقطه رو فراموش نکنی و صد البته نکات جدید تری هم توی ایفای نقش یاد بگیری پس...
تایید شد!مرحله بعد:
گروهبندی