هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹
#11
سلام ارباب! خوبین؟ خوشین؟ سلامتین؟ پرنسس خوبن؟

میشه نقد کنید؟

پیشاپیش ممنان!


سلام. خوبیم. خوشیم. سلامتیم و پرنسسمان نیز خوبند.

شد و نقد کردیم و نقد رو هم دادیم به تام جاگسن که بیاره. لازم نیست برش گردونین. بدین یه ماری چیزی به عنوان شام بخوره.




ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۳:۰۲:۴۳
ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۵:۱۱:۳۹
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۹ ۲۲:۳۸:۱۸

هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۱۲:۲۰ یکشنبه ۸ تیر ۱۳۹۹
#12
_اصلا بیاین این صد گالیونی رو بگیرین باهاش زهرمار بخرین.

محفلی ها عصبانی بودند، اما صد گالیون چیزی نبود که به راحتی ازش رد بشوند. پس قبول کردند.
_چطوره از سایت های اینترنتی مشنگی سفارش بدیم برامون بیارن.
_نباید این کارو بکنیم فرزندان روشنایی! کلاهبرداری زیاد شده و ممکنه اصل نباشه!
_پس چیکار کنیم پروفسور؟
_دوباره برین کوچه ناکترن و دنبال زهرمار بگزدین اونجا معتبر تره!
_چشم پروفسور!

خانه ریدل ها

_ارباب، هاگرید بهمون مار نر غالب کرد!
_اونوقت از کجا فهمیدین که نره مرگخوارانمون؟
_خودش گفت ارباب!
_اون گفت و شما هم باور کردید؟!
_بلـ...یعنی نه ارباب! من گفتم باید بیشتر دقت کنیم! اینا قبول نکردن!
_مرگخواران خنگمان، دوباره بروید به لونه ماره و اینبار نگاه کنید ببینید تخم دارد یا نه!
_چشم ارباب!

مرگخوار ها آپارات کردند و درست جلوی لونه مار ظاهر شدند.
به داخل لونه نگاهی انداختند و در کمال تعجب آنرا خالی یافتند!

فلش بک-چند دقیقه قبل

_وای اینجا قطعا لونه ی یه ماره ! یعنی چه ماری میتونه باشه؟

مار که متوجه حضور کسی جلوی لونه اش شده بود سرش را بیرون آورد تا ببیند مبادا مرگخواران برگشته باشند.
_فس؟
_اممم...سلام خانوم ماره! چقدر شما خوشگلی! چه پولک های قشنگی داری! رنگ سبزت هم خیلی خاصه ! قربون نیش های تیزت برم، سمی هم که هستی! ای وای چرا زود تر متوجه نشدم نوعت هم که خیلی کمیابه! تخمم داری؟
_اینجا چیکار داری؟
_وای! آدم زبون هم هستی؟! ایول! من کل کره زمینو دنبال یه مار آدم زبون زیرورو کردم آخرش هم پیدا نکردم! مجبور شدم خودم یکی تربیت کنم البته اون خودش نمیتونه حرف بزنه فقط میتونه حرف آدمارو بفهمه! میگما شما اینجا راحتی؟ من یه جایی رو دارم پرا از همنوع های خودته حتی اگر خواستی میتونی با یکیشون ازدواج کنی! یه گوشه دنج و خیلی راحت از اونجا رو میخوای؟ فقط کافیه بیای و پیش من بمونی! خودم ازت مراقبت میکنم و نمیزارم کوچکترین صدمه ای به خودت و بچه هات برسه اینو تضمین میکنم! حالا میای پیش ما؟

مار تا حالا کسی را ندیده بود که انقدر زیاد و تند حرف بزند اما وعده های شیلا بسیار وسوسه بر انگیز بود.
_ . حالا منو کجا میخوای ببری؟
_توی این کیف!
_
_نترس! بنظر من که کیف نیست بهشته! فقط یه نگاه به داخلش بنداز!
_
_حالا میای؟
_ صبر کن تخم هامم بیارم!

پایان فلش بک



ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۲:۴۱:۴۷
ویرایش شده توسط شیلا بروکس در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۸ ۱۵:۲۴:۳۸

هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۰:۰۶ پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹
#13
کٍی ؟
یک قرن قبل از میلاد مرلین!


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹
#14
شیلا با کمی تلاش بلاخره طلسم فرمان آیلین را پس زد و آنرا در ذهنش خنثی کرد.
_آهای فلیسی زود باش این قفلو باز کن! بعدش هم برو ژری رو خبر کن!

شیلا این را از ته حلق و به زبان مارها گفته بود!
فلیسی که گویا در آستین شیلا ساکن بود(!) بیرون آمد و دمش را در قفل در فرو برد و آن را باز کرد! سپس رفت تا ژرویرا را خبر کند!
فلیسی با ژرویرا برگشت.

_ژری بدو یه سطل آب بیار و بریز توی این جعبه!
_رفتارت مشکوکه!
_برات تعریف میکنم. لطفا کاری که گفتمو بکن!
_فس!(باشه)

ژرویرا یک سطل آب روی گل ها ریخت و شیلا از آنها که حالا نرم شده بودند بیرون آمد.


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۰۱ پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹
#15
چیکار؟
در حال شکستن چوبدستی ها بود!

کامل شده جمله:
ربکا لاک وود شب کریسمس توی مغازه آقای الیوندر در کوچه دیاگون با سیریوس بلک در حال شکستن چوبدستی ها بود!


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۰:۵۰ پنجشنبه ۵ تیر ۱۳۹۹
#16
اما شیلا اگر نمی توانست دل مارهایش را بدست بیاورد که دیگر شیلا نبود! او که از یک سالگی با مارها بزرگ شده بود هیچ وقت اجازه نمیداد حتی یک مار در کره زمین با او قهر کند! حتی اگر آن مار دست پرورده لیسا باشد!
بنابراین به سمت آن مار هایی که با او قهر بودن رفت و با کمی حرف زدن دل آنها را بدست آورد!

_فس!
_اوه سلام ژری چیزی شده؟
_دنبال من بفس!(بفس=بیا)
_چیزی شده؟
_بفس میفهمی.

زرویرا، شیلا رو به قسمتی از کیف برد که شیلا خونه ای رو اونجا برای خودش تدارک دیده بود.
هیزل روی یکی از مبل ها نشسته بود و یکی از مار های شیلا به دورش پیچیده بود.
_اَه! شیلا بیا به این بگو منو ول کنه!
_ولش کن عزیزم! ولش کن ! باید از مهمون ناخوندمون پذیرایی کنیم!
_از کنترلمون فیس شده!
_آهان!...شاید یه نفر افسونش کرده!

شیلا بعد از این حرف به سرعت طلسم های مختلفی رو برای باطل کردن افسون ها فرستاد تا اینکه افسون بلاخره باطل شد و مار مذکور به آغوش صاحب عزیزش شتافت.


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹
#17
_مرلینو شکر! جنوب دریا نداره ضرب دست تو هم به قدری نیست که زیادی دور شده باشه!

شیلا نگران مارهاش بود. خیلی نگران! و در این مواقع مغزش خیلی سریع تر و شیطانی تر از معمول کار میکرد.
_پتریفیکوس توتالوس! خوبه! دیگه نمیتونی دنبالم بیای آیلین!

او با زدن این حرف به سرعت به سمت جنوب دوید تا کیف ارزشمندش را بیابد!

***

_آهای هیزل! کجایی یه صدایی چیزی...؟وای کیف خوشگلم اینجایی!

او که حالا کیفش را صحیح وسالم یافته بود به سرعت وارد آن شد تا از سلامتی مارهایش مطمئن شود.
_به به! خوشگلای من خوشحالم که صحیح و سالمین! حالا بگین مهمون ناخوندمون کجاست. زود بیارینش و از کیفم پرتش کنید بیرون!





هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹
#18
_نه خیر! نمیشه کروشیو! اکسیو کوله پشتی!

شیلا موفق شده بود! هم آیلین را شکنجه کرده بود هم کیفش را پس گرفته بود ! و این کار را به صورتی انجام داده بود که نصف مارهایش که در معرض طلسم آیلین قرار گرفته بودند از سو کولش بالا میرفتند.
وارد کیف شد تا هیزل را بیرون کند!
_آهای هیزل! بیرون! زود از کیف من برو بیرون!
_نمیرم! بهم نگفته بودی کیفت انقدر خوشگله! اصلا اینجا کیفه یا باغ وحش؟
_باغ وحش! البته فقط قسمت خزندگانش! ولی تو باید از اینجا بری بیرون! ایمپریو!

هیزل که مطیع شده بود دوان دوان از کیف خارج شد! و آیلین را هم به راحتی گرفت و همراه خودش برد.

شیلا از کیف بیرون آمد و در کیف را قفل کرد جوری که هیچکس نمیتوانست وارد آن شود!

باید راه دیگری پیدا میکردند! کوله پشتی شیلا دیگر از گزینه ها خارج شده بود!


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹
#19
_هالا باید نفر بعدی رو پرط کونوم؟
_اول باید بفهمیم که قبلیا سالم رسیدن یا نه! ممکنه مجبور باشیم راه دیگه ای پیدا کنیم!

آیلین به سخن آمد:
_آخه چه فرقی میکنه که قبلیا سالم موندن یانه؟
_ممنونم که برای پرتاب بعدی داوطلب شدی آیلین!
_چی!!! اما من که...
_حالا باید یه نفر دیگه رو هم پیدا کنیم که همراهت بیاد!

شیلا که گویا فرصتی یافته بود که همزمان از دست دو رقیبش خلاص شود گفت:
_چطوره هیزل باهاش بره تازه از اونجایی که ریزه میزست و دوست صمیمی آیلینه راحت توی چمدون با هم کنار میان!
_فکر خوبیه! اما...چرا زود تر به این موضوع توجه نکرده بودم ما فقط همون یه چمدونو داشتیم!

او با زدن این حرف نگاهی به اطراف کرد و نگاهش روی کوله پشتی شیلا که مثل همیشه پشتش بود متوقف شد.
_میشه کوله پشتیتو قرض بگیریم؟
_چی!!! معلومه که نه!!!

شیلا همزمان با جیغ زدن عقب عقب می رفت. او به این نتیجه رسید که باید از کیفش مراقبت کند(و همچنین از مار های درون کیفش) پس به مار تبدیل شد و دور کیف پیچید.


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ چهارشنبه ۴ تیر ۱۳۹۹
#20
همان موقع به شیلا آب قند دادند(!) و او به هوش آمد.
_آیلین کجاست؟ حالش چطوره؟

شیلا به استاد ها که با وجود این اتفاقات هول شده بودند نگاهی انداخت و در دلش برایشان تاسف خورد و سعی کرد زمام امور رو در دست بگیرد.
_دروئلا! توی کتابی چیزی هیچی درمورد همچین اتفاقایی نیست؟
_اممم...یه لحظه صبر کن ...اهان یادم اومد! یه علفی توی دریا هست که آب دریا رو مسموم میکنه اگه اون آب خورده بشه باعث همچین بیهوشی هایی میشه. اگه مقدارش زیاد بشه حتی ممکنه کشنده باشه!
_پادزهری چیزی...؟
_نداره! اگه مقدارش کم باشه خودش بعد از چند ساعت به هوش میاد.
_بسیار خب! من مسیر هاگوارتزو دیدم! هاگرید باید اونا رو به سمت شمال شرقی پرت کنی!
_شومال شرغی؟
_آره دیگه!
_خوب کودوم ترفیه؟
_اون طرف!↗


هیچکس حق نداره ازم دورش کنه!

"ONLY RAVEN"






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.