هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ چهارشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۹
#11
سلام آقای اسمیت.

- آقای اسمیت کیه؟ نه آقا ... اشتباه گرفتید.

تکالیف غیر رول به این صورته که یک سری سوال مطرح می‌شه، شما در قالب شخصیت ایفای نقشیتون قرار می‌گیرین و بهش پاسخ می‌دین. برای نمره دهی هم درست و غلط بودن پاسخ‌ها ملاک نیست. بیشتر مهم خلاقیت به کار رفته در پاسخ‌هاست. شرکت در این کلاس‌ها اولا زمان کم‌تری می‌بره و ساده تر از رول نوشتنه. دوما می‌تونه به شخصیت پردازیتون کمک کنه. در واقع در کنار رول نویسی که توی کلاس‌های اختصاصی تمرین می‌کنید، این جا صرفا روی شخصیت پردازی و پرورش خلاقیت ذهن تمرکز می‌کنید.

اگر یک سری به کلاس‌های هاگوارتز در ترم‌های گذشته زده بزنید، قطعا به تکالیف این چنینی برمی‌خورید. اما چون در ترم‌های مختلف کلاس‌های متفاوتی تکالیف رول و غیر رول داشتن نمی‌تونم به تاپیک مشخصی راهنماییتون کنم.


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: تابلوی اعلانات
پیام زده شده در: ۲۲:۳۰ سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۹
#12
اطلاعیه شماره 1 ترم تابستان (ترم 24)

نحوه برگزاری ترم و پیش‌نویس قوانین


از کلیه اعضای گروه‌های چهارگانه دعوت می‌شود با بررسی اطلاعیه زیر، هر گونه سوال، انتقاد یا پیشنهادی نسبت به روال برگزاری ترم آینده را در دفتر مدیریت مدرسه اعلام کنند. لازم به ذکر است پس از بررسی نظرات کاربران و اعمال آن‌ها، قوانین اصلاح شده و قطعی در شروع ترم اعلام می‌شود که در هیچ صورتی، حتی با توافق تمام گروه‌ها، تا پایان ترم قابل تغییر نیست.


الف) کلاس‌ها

1. کلاس‌های اختصاصی

- این کلاس‌ها ویژه دانش آموزان سال اولی (اعضایی که تاریخ ورود اولین شناسه‌شان به ایفای نقش از ابتدای شهریور 1397 به بعد است) می‌باشد و سایر دانش آموزان حق شرکت در آن را ندارند.

- تکالیف این کلاس‌ها تماماً به صورت رول نویسی بوده و اساتید ملزم به نقد تکالیف می‌باشند.

- نحوه محاسبه امتیاز هر گروه در هر جلسه از کلاس: مجموع نمرات دانش آموزان گروه ÷ 3

- نحوه محاسبه نمرات هر دانش آموز: اساتید بنابر معیارها و تشخیص خود نمره‌ای تا سقف 20 برای هر تکلیف در نظر می‌گیرند. همچنین اساتید می‌توانند به هر دانش‌آموز امتیاز اضافه ای بین 1 تا 3 اختصاص دهند؛ این امتیاز به معنی پیشرفت دانش آموز نسبت به جلسات قبل و اعمال نقدهای انجام شده برای وی می‌باشد و مستقیما به امتیازات اصلی گروه اضافه می‌شود.


2. کلاس‌های عمومی

- شرکت در این کلاس‌ها برای تمامی دانش‌آموزان بلامانع است.

- تکالیف این کلاس‌ها به صورت غیررول است. همچنین طرح سوالی که جواب مشخص و قطعی دارد نیز ممنوع می‌باشد. دانش‌آموزان باید بتوانند بدون نیاز به داشتن اطلاعات حقیقی یا جادویی و تنها با تکیه بر خلاقیت خود به تکالیف پاسخ دهند.

- نحوه محاسبه امتیاز هر گروه در هر جلسه از کلاس: هر دانش آموز بنابر تشخیص استاد نمره‌ای تا سقف 10 کسب می‌کند. میانگین این نمرات، امتیاز گروه را مشخص می‌کند.


ب) فعالیت‌های فوق برنامه

1. پایگاه بسیج دانش‌آموزی هاگوارتز: مدیریت هاگوارتز به صورت دوره‌ای در این انجمن، تاپیک‌هایی از ایفای نقش را مشخص می‌کند. تمامی دانش آموزان می‌توانند با رول نویسی در این تاپیک‌ها برای گروه خود امتیاز کسب کنند. امتیازات این بخش تا سقف 5 برای هر نفر در هر دوره بوده و مستقیما به امتیازات گروه اضافه می‌شود.

2. کوییدیچ: گروه‌های قهرمان و نائب قهرمان لیگ کوییدیچ به ترتیب 100 و 50 امتیاز دریافت می‌کنند. نحوه برگزاری لیگ متعاقبا اعلام خواهد شد.

3. جام آتش: در صورتی که وزارت سحر و جادوی وقت، تمایل به برگزاری این مسابقه داشته باشد، مدیریت هاگوارتز آن را به رسمیت شناخته و برنامه ریزی و اجرای آن را به وزیر تنفیذ می‌کند و در پایان 30 امتیاز به گروه قهرمان اضافه خواهد کرد. در غیر این صورت این مسابقه برگزار نخواهد شد.

4. کلوپ دوئل:

- هر دانش‌آموز سال اولی درطول ترم می‌تواند یک بار در کلوپ دوئل شرکت کند. سایر دانش‌آموزان امکان شرکت در دوئل را ندارند.

- دعوت به دوئل فقط می‌تواند از بین دانش‌آموزان سایر گروه‌ها صورت پذیرد.

- دانش‌آموز برنده برای گروه خود 5 امتیاز کسب می‌کند.


ج) زمانبندی


حرکت قطار هاگوارتز از سکوی 9وسه چهارم: 1 مرداد - از این تاریخ تا پایان ترم دانش آموزان می‌توانند در فعالیت‌های فوق برنامه هاگوارتز شرکت کنند.

زمان‌بندی کلاس‌ها:
2 و 3 مرداد: تدریس جلسه اول کلاس‌ها
4 تا 10 مرداد: ارائه تکالیف جلسه اول

23 و 24 مرداد: تدریس جلسه دوم و اعلام نمرات جلسه قبل
25 تا 31 مرداد: ارائه تکالیف جلسه دوم

13 و 14 شهریور: تدریس جلسه سوم و اعلام نمرات جلسه قبل
15 تا 21 شهریور: ارائه تکالیف جلسه سوم

27 و 28 شهریور: طرح سوالات امتحانات پایان ترم و اعلام نمرات جلسه آخر
29 تا 31 شهریور: شرکت در امتحان

زمان‌بندی لیگ کوییدیچ:
11 تا 22 مرداد: هفته اول مسابقات لیگ کوییدیچ
1 تا 12 شهریور: هفته دوم مسابقات کوییدیچ
22 تا 26 شهریور: هفته سوم مسابقات کوییدیچ

پایان ترم: 31 شهریور


د) قوانین ویژه اساتید و اعتراضات:

- اساتیدی که تمامی جلسات را بدون تاخیر برگزار کنند و همچنین اعتراض تایید شده‌ای از نحوه تدریس و نمره‌دهی آن‌ها ثبت نشده باشد، 30 امتیاز برای گروهشان کسب می‌کنند.

- در صورتی که دانش‌آموزی به نمره خود اعتراض دارد در مرحله اول می‌تواند در دفتر مدیریت اعتراض خود را مطرح کند. در صورت لزوم، مدیریت در دفتر اساتید از استاد مربوطه تقاضای توضیح می‌کند. اگر توضیحات استاد برای ناظر گروه دانش‌آموز معترض و مدیریت قانع کننده نبود و یا استاد توضیحی ارائه نکرد، مدیریت در مورد موضوع مورد بحث رای خواهد داد.

- در صورت تشخیص مدیریت مبنی بر به حق بودن اعتراض صورت گرفته، 10 امتیاز از گروه استاد کسر گردیده و همچنین ناظر گروه استاد مربوطه می‌تواند در صورت صلاحدید استادی را جایگزین کند.

- محدودیتی در ثبت اعتراض وجود ندارد و در صورت رد شدن اعتراض نیز جریمه‌ای برای گروه معترض در نظر گرفته نمی‌شود.

- در صورت عدم توانایی یک استاد برای تدریس در تاریخ مقرر، ناظر گروه وی می‌تواند پیشاپیش استاد جایگزینی برای یک جلسه معرفی کند. استاد جایگزین نباید جزو اساتید فعلی باشد. بار اول هیچ امتیازی از گروه مربوطه کسر نخواهد شد، از بار دوم هر جلسه 10 امتیاز جریمه نظر گرفته خواهد شد.

- در صورت عدم توانایی یک استاد برای تدریس ادامه‌ی ترم، ناظر گروه وی می‌تواند پیش از اولین موعد تدریس، استاد جایگزینی را معرفی کند. استاد جایگزین نباید جزو اساتید فعلی باشد. در این صورت 5 امتیاز از گروه مربوطه کسر خواهد شد. همچنین اگر استادی انصراف بدهد و گروهش نیز استاد جایگزینی معرفی نکند، 10 امتیاز از گروه مربوطه کسر خواهد شد.

- در صورتی که استادی با تاخیر تدریس خود را ارسال کند، بار اول بدون جریمه و از بار دوم به بعد به ترتیب 10 - 15 - 20 امتیاز از گروه او کسر خواهد شد. ضمنا مهلت ارسال تدریس با تاخیر حداکثر 48 ساعت می‌باشد و پس از آن استاد اخراج شده و 50 امتیاز از گروهش کسر می‌شود.

- در صورتی که استاد توانایی ثبت نمرات در موعد مقرر را نداشته باشد، می‌تواند با اطلاع قبلی از جریمه شدن جلوگیری کند. در غیر این صورت به ازای هر ثبت با تاخیر 5 امتیاز از گروه او کسر خواهد شد. همچنین مهلت ارسال نمرات با تاخیر حداکثر 72 ساعت بوده و پس از آن استاد اخراج شده و 50 امتیاز از گروهش کسر می‌شود نمره دهی جلسه آخر نیز برعهده ناظر گروه مربوطه است.


ویرایش شده توسط مودی در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲۴ ۲۳:۴۵:۴۶
ویرایش شده توسط مودی در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۲۵ ۱۵:۰۴:۵۲

تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۲:۴۵ یکشنبه ۱ تیر ۱۳۹۹
#13
- بو میاد!

مودی از جا پرید.

- تو چطوری اومدی تو که خانم بلک بیدار نشد؟

این را پرسید و به سمت شخص تازه وارد حرکت کرد.

- بیدار بود؛ ولی بهم محل نذاشت ... اون چی بود از پنجره انداختین بیرون کارآگاه؟

مودی که به شکلی تصنعی در حین حرکت وول می‌خورد تا دود را متفرق کند وانمود کرد چیزی نشنیده.

- همین الان داشتم پرونده‌ی ماموریتت رو می‌خوندم اسمیت. به نظر می‌رسه کارت اونقدرا هم مطابق با برنامه‌ی پروفسور دامبلدور ...

زاخاریاس حرف مودی که اکنون به یک قدمی او رسیده بود را قطع کرد.

- چشماتون چرا قرمز شده قربان؟
- من یک مقدار عادت به شب بیداری دارم اسمیت. اما فکر نمی‌کنم این چیزا به موضوع صحبتمون مربوط باشه.
- ببخشید جناب مودی! پروفسور دامبلدور موقع سپردن گروه به شما در جریان عادات شخصیتون و اون وسایل روی میز بودن؟ اداره‌ی کارآگاهان چطور؟ نظرشون در این مورد...
- اجازه بده حرفم رو کامل کنم زاخاریاس! داشتم می‌گفتم که من واقعا از این پرونده راضیم. ضمنا شنیدم که تو همیشه به نگو و نپرس بودن علاقه نشون دادی. قطعا می‌دونی که اگر کسی واقعا دک و دهنش به قدر کافی واسه این کار قرص باشه، سفارش من می‌تونه کارش رو تو رسیدن به این شغل جلو بندازه.
- کاملا متوجهم پروفسور.
- عالیه! به نظرم لازمه با خانم بلک صحبت کنیم تا بدونه تو بذل محبت‌های بی‌دریغش نباید تمایزی بین اعضای محفل قائل باشه.



با تاخیر و پوزش بابت آن، ورود هم‌مسلک جدیدمان، آقای زاخاریاس اسمیت به محفل ققنوس را گرامی می‌داریم.


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲:۴۱ چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹
#14
- بو داره!

- اوهوم. بوی ارباب ریگولوس!

- ده توام که فقط همینو می‌گی! اصلا بوی ارباب ریگولوس رو از کجاش شنفتی؟

- وقتی در گوش کریچر زمزمه کرد، کریچر بوی ارباب ریگولوس شنید.

- آها! از دهنش! از کجا معلوم ارباب ریگولوس رو نخورده باشه؟

- زبونت رو گاز گرفت! از مادر زاییده نشد. هیچ کس نتونست هیچ جای ارباب ریگولوس رو خورد!

- ببین ... این همه نماد بی معنا نیست. آواتارش رو ببین! یک چشمش بستس! تک چشم شیطان رو به نمایش گذاشته. با انگشتاش عدد دو رو نشون داده و آستینش هم دو تا دکمه داره. بذار کنار هم ... چی میشه؟ 22! حالا تقسیم بر همون دویی بکن که خودش داره نشون میده ... 11! یاد چیزی نمیفتی؟ یازده سپتامبر! اونم کار خودشه! اصلا بیا بی خیال نمادها بشیم. اون پوزیشن خمیده به جلو رو چی میگی؟ هر کنشی یه واکنشی داره. شما یک جا رو بدی جلو، یک جا رو دادی عقب. محفل جایی برای به عقب دهنده‌ها نداره! لبخند و نگاه اغواگرانش رو چی می‌گی؟ انسان ذاتا میل به عشق و روشنایی داره. اگر دنبال چیز بدی نبود که نیازی به این ادا اصول‌ها نداشت. همه‌ی اینا به کنار ... مدام چهارزانو نشسته یه گوشه و چشماشو بسته. یه سرباز محفل باید همیشه چشماش باز باشه. هشیاری مداوم داشته باشه. دشمن هر لحظه در کمین ماست. از هر زاویه‌ای که نگاه کنی این آدم ...

- کریچر حرف آخر رو اول زد. بوی ارباب ریگولوس داد. فراموش نکرد که حرف کریچر در نبود پروفسور دامبلدور فصل الخطاب بود؟



ورود هم‌مسلکِ جدیدمان، آقای برایان سیندرفورد را به محفل ققنوس گرامی می‌داریم.


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۱:۴۷ چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹
#15
سوژه‌ی جدید


خورشید بی‌مروّت تابستان، با تمام وجود بر آسمان هاگزمید می‌تابید. بیشترین سهم آن، به کاربران عضوی می‌رسید که چرخدستی به دست، از یک حجره به حجره‌ی دیگر می‌رفتند و بار اعضای ایفا را جا به جا می‌کردند. اعضای ایفا اما در سایه‌ی تاپیک‌های خود نشسته بودند و بی‌بهره از اشعه‌ی سوزان، فقط گرمایش نصیبشان می‌شد. تاپیک‌ها اما تحت مالکیت آن‌ها نبود؛ ناظران انجمن برای تاسیس هر حجره از آن‌ها کمیسیونی گرفته بودند تا در طول یکی دو سوژه، اجازه‌ی فعالیت و کسب روزی در آن حجره‌ها را داشته باشند و خودشان اکنون در خانه نشسته و اندک سهمی از تابش خورشید نصیب سقف خانه‌ی کولردارشان می‌شد. چرخه‌ی عدالت جادوگران اما به همین‌جا ختم نمی‌شد؛ پاکدست‌ترین مدیران تاریخ، در خوابگاه زیرزمینی زوپس سکنی گزیده بودند و ذره‌ای از آفتاب را نیز برای خود نمی‌خواستند.

- بچه‌ها رایزنی کردم با گالیونای بلوکه شده‌ی تو کانادا یه چندتا ژنراتور خورشیدی خریدم. از این به بعد می‌تونیم روزا برق دهکده رو قطع کنیم، ذخیره کنیم واسه شبمون.

فنریر بدون این که کلامی حرف بزند، بلند شد و کلید قطع سراسری برق جادوگران را زد و بعد برگشت پشت پلی استیشنش.

- کاش یه فکری هم برای ایفای نقش می‌کردیم. واقعا از ریخت آواتار کنت الاف خوشم نمیاد. یکی در کودکی با چنین آواتاری بهم تعرض کرده. یه قانونی تصویب کنیم از ایفای نقش بندازیمش بیرون. ضمنا ... هکتور رو هم از نظارت خلع کنیم. نمی‌دونم چه پدرکشنگی‌ای می‌تونم باهاش داشته باشم ... ولی به نظر میاد که دارم. احتمالا گیاهان مورد نیاز برای معجوناشو تو زون من می‌کاره.

فنریر که در تمام این مدت مشغول فشار دادن همزمان آر دو و مربع بود، برگشت و خیلی کوتاه گفت «موافقم» و دوباره به آر دو و مربع پرداخت.

- تصویب شد؟

- نه ... لینی هم باید رای بده. لینی ...

در همین هنگام بود که در باز شد. چند راس بز به صف وارد شدند و اگر دقت می‌کردی، لینی را هم می‌دیدی که در ابتدای صفشان پرواز می‌کرد.

- باز تو دام و طیور اهالی رو دزدیدی؟

- ندزدیدم ... خودشون دوست دارن پشت سر من راه بیفتن.

بوم!

صدای نزدیک به انفجار و لرزش شدید خوابگاه مدیران، ولوله‌ای بین اعضای حال، سابق، رسمی و غیررسمی آن به پا کرد. هاگرید چتر صورتی آبپاشش را برداشت و شروع به تیراندازی در جهات تصادفی کرد.

- واهاهاهاهای! الان می‌میریم! یه شارژر به من برسونید. تصویر کوچک شده


- می‌میریم؟ یکی بگه دقیقا چند دقیقه‌ی دیگه! باید زمانبندی دقیقی داشته باشم. یالا! اگه جواب ندین مرحله‌ی اول کارهای پیش از مرگم رو با خودتون شروع می‌کنما!

اما رودولف همانطور که در تمام عمرش اذعان داشت، شانس نداشت! او تصمیم گرفت پیش از مرگ به آرزوهای عریانش جامه‌ی عمل بپوشاند. پاشنه‌ی همت را بالا کشید، شال کمرش را سفت شل کرد و ... عه! مرد! نارو خورد!

انفجار دوم بسیار مهیب تر از اولی بود و باعث شد جز خاکستر چیزی از اعضای خوابگاه باقی نماند.

- این تازه سیلی اول بود! مودی انتقام سختی از شماها و هر کس دیگه‌ی که توی اون قانون مسخره دست داشته می‌گیره!

- بگیرید خودنشور رو!

مودی توپ و راکتش را غلاف کرد و مجبور به گریختن از چنگال مردمی شد که همگی دچار سندروم استکهلم بوده و عاشقانه مدیران را دوست داشتند.

تصویر کوچک شده


اما کیگانوس که مرگخوار نیست؟ نویسنده که مادی‌گرا نیست! پس مجبورید در ادامه‌ی سوژه عقاید او در رابطه با زندگی پس از مرگ را بپذیرید.

- اصلا نگران نباشید دوستان! همان‌طور که بارها بهتون گفتم، آتش جهنم اعضای شورای آسمانی زوپس را نمی‌سوزاند. به زودی سوار بر بال فرشته‌های باکمالات به صورت وی آی پی می‌ریم بهشت.

- در پایان ... همین اتفاق خواهد افتاد.

فرشته‌ای که اثری از کمالات در او دیده نمی‌‌شد، حسن را تایید رد.

- در پایان؟

- توقع ندارید عدالت سرور در حق شما اجرا نشه که؟

- خوب اگر می‌ریم بهشت پس ...

- در پایان! اما کو تا پایان؟ فعلا بهتره فکر برزختون باشید. حالاحالاها همینجا مهمونید.

- آهان یعنی معطل شدن باعث می‌شه پاک بشیم و بعد بریم بهشت؟ خوبه. روح بودنم خوبه. چه درهایی از چشم چرونی که به روی آدم باز نمی‌کنه.

- درسته. شما قبل از رفتن پاک می‌شید. اما خوب، در این مدت هر کسی که در دوران مدیریت شما و با تصمیماتتون بهش ظلمی شده، ازتون انتقام خواهد گرفت. اگر من بودم، ترجیح می‌دادم خودم سراغشون برم و رضایتشون رو بگیرم. خودشون که گیرتون بیارن، حلالیتشون شرط داره. شرطشم درد داره.

فرشته چشمکی زد و ناپدید شد و مدیران گیج و بهت‌زده را تنها گذاشت.


ویرایش شده توسط مودی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۸ ۱:۵۲:۴۱

تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۲۲:۵۲ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹
#16
- نچ نچ نچ نچ!
- چیه؟ شمام همونجایی هستین که من هستما! یه جوری نگاه می‌کنین انگار خودتون ...
- قضاوت؟ نچ نچ نچ نچ! ما اومدیم وضو بگیریم برادر.

مودی از حاج تراورز و حاج حسن مصطفی که با تاسف نگاهش می‌کردند و سر تکان می‌دادند روی گرداند و چند باری به درِ مقابلش کوبید.

- کیه؟
- کیه؟ چی کار داری کیه؟ بیا بیرون مردک!
- باور کن می‌خوام. ولی برایان درونم زول زده بهم، از خوجالت هنوز هیچ‌کاری نکردم.
- خوب بیا بیرون، برایان درونتم میاد بیرون. بعد تیز بپر تو و درو ببند. جا می‌مونه بیرون.

هاگرید از این ایده استقبال کرد و آمد بیرون. غافل از این که کارآگاه زبل به او نیرنگ زده بود! مودی فورا رفت داخل و در را به روی هاگرید بست.

- کوجا؟ برایان درونم نیومد بیرون. فکر کنم هنوز اون‌جا باشه ها!
- کسی این‌جا نیست هاگرید. شیزوفرنی گرفتی.
- از ما گوفتن. اون تو خیلی مواظب باش. از پروفسور دامبلدور شنیدم خیلی‌ها بعد از خروج از هوزارتو دیگه هیچ‌قت آدم سابق نشدن.

مودی توجهی به حرف‌های هاگرید نداشت. او فکرهای مهم‌تری در سر داشت. باید باد [چرخ‌های کاپیتالیسم را] خالی می‌کرد. باید [سایه‌ی نظم نوین جادویی را از سر مملکت] دفع می‌کرد. باید قطره قطره [آب روی آتش مدرنیته که زندگی همه‌ی جادوگران را فرا گرفته و به نابودی نزدیک می‌کرد] می‌ریخت.

- لعنتی! هاگرید؟ چرا نگفتی؟ هاگرید؟ حاج تراورز؟ هیشکی این‌جا نیست یه آفتابه آب به ما برسونه؟ گرفتار عجب مخمصه‌ای شدیما!

هیچ کس آن جا نبود. مودی مانده بود و ...

- تو پاکیزه‌ای! تصویر کوچک شده


برایانِ درونش.

- با حلوا حلوا گفتن دهنه ره شیرین نمی‌کنن، در روستای ما هر وقت آب قطع هسته، کلوخه ره استعمال می‌کنیم!

- کلیشه‌ها رو رها کن. چرا ساحره‌ها باید موهای زائد زیربغلشون رو بزنن؟ من هیچ وقت تن به این بایدهای سکسیستی ندادم. تو هم به نشانه‌ی اعتراض خودت رو نشور!

- دنیا دو روزه ... بذار دهنت بوی کره‌ای بده. دلت پاکیزه باشه!

و البته سایر شناسه های درونش.

مودی ترجیح داد در این موقعیت، حضور خانم فیگ را نادیده بگیرد تا پرده‌های عقت دریده نشود. از طرفی بویی که به مشامش می‌رسید، بوی کره‌ای نبود و از دهانش هم ساطع نمی‌شد. بنابراین فقط به تنها توصیه‌ی منطقی پاسخ گفت.

- کلوخ از کجا گیر بیارم تو این وضعیت؟

ذهن بیمار مودی فورا شروع به نظریه‌پردازی در رابطه با کسانی کرد که مسبب بلایی که به سرش آمده بودند.

- لعنتیا! تا دیدن یک نفر داره دستشون رو رو می‌کنه و از کثافت‌کاری‌های پشت پرده می‌گه، می‌خوان بگن خودش دستش آلودست!

- دستت؟ دستت که آلوده نیسته!

- ملامت در طریقت ما کافریست کارآگاه! توی خودت دنبال ریشه‌ی مشکلاتت بگرد.

- کائنات! تصویر کوچک شده
کارما! تصویر کوچک شده


- اگه منظورتون اینه که دارم تاوون پس می‌دم، سخت در اشتباهین. من از هیچ کاری تو زندگیم پشیمون ...

نگاه‌های سنگین انفاس درون مودی او را از ادامه‌ی جمله، آن هم با لحنی قاطعانه بازداشت.

- اعتراف ترسه ره نداره کارآگاه! همه خودی هستنه. بگذار من پیشقدمه ره بشم. من از خواستگاری رفتن برای پسرم پشیمانه ره هستم. همچنین از خریدن بادکنک برای نوه‌یم. چون من نه پسره ره داشتم نه نوه!

- حالا که صحبتش شد ... منم یک بار یکی از شاگردای جوون و مستعدم رو در آغوش گرفتم. می‌دونستم که زیادی واسه‌ی این که قضیه‌ی بینمون ادامه پیدا کنه پیرم. امون از هوس ...

لودو که تا آن لحظه ساکت بود و فقط از سیگار برگش کام سنگین می‌گرفت هم بالاخره لب باز کرد.

- من خیلی زیرآب زدم. خیلی توطئه چیندم. کودتاها کردم. اما یه بارش ... زدم به آبروی طرف ...

- راست گفتین بچه‌ها. الان که فکر می‌کنم منم همچین بی اشتباه نیستم. اگر اون همه آلوچه نخورده بودم کار به این جا نمی‌رسید.

ظاهرا اعتراف به گناه برای باز شدن گره از کار مودی کافی بود. هنوز جمله‌اش به پایان نرسیده بود که آب از شیر مرلینگاه عمومی هاگزمید فواره زد.


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: مرلینگاه عمومی هاگزمید (تالار اندیشه)
پیام زده شده در: ۰:۱۳ شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۹
#17
مودی بدون توجه به رودولف که جلوی یک درِ بسته به خود می‌پیچید، وارد درِ بازِ مجاور شد و نشست.

«
معلوم نیست شست‌وشوی مغزی چی به سر این جوونا آورده که درای بازو ول کردن و چسبیدن به درای بسته. حتما باهاس یکی قبل از شما افتتاحش کرده باشه؟ چرا خودتون افتتاح نکنید؟
چرا جراتش رو ندارید؟ باید فکری کرد! باید لذتش رو بهتون چشوند. شاید اولش مقاومت کنید، اما بعدا میاین و تشکرم می‌کنید. می‌گید خیر ببینی مودی. تو چشمت باز بود، چشم ما رو هم باز کردی.
باید شما جوونا رو عاشق کرد.
بهتره این ایده رو با آلبوس در میون بذارم. همیشه به عشق اعتقاد راسخی داشت. ولی خوب با هم اختلاف نظرهایی هم داشتیم. یعنی چه که «عشق عشق است»؟ از ریش سفیدش خجالت نمی‌کشه؟
اصلا لازم نکرده. آلبوس که صداش به جایی نمی‌رسه. ارکان قدرت در نطفه خفه می‌کننش. باید از طریق خودشون ایدمو عملی کنم. فکرمو طوری تو ذهنشون می‌کارم که خودشون نفهمن از کجاشون شکوفه می‌زنه!
از همین الان دارم اون روزی رو می‌بینم که مجلس ملی جادوگران، داره طرحم رو تصویب می‌کنه. قانون ازدواج اجباری جوانان جادوگر! به به! عجب طرحی درانداختم!
»

کار مودی به اتمام رسید. طرح آماده بود.
در این هنگام می‌توانست متوجه شود چرا رودولف با وجود باز بودن این در، جلوی درِ بسته ایستاده. اما آن قدر برای عملی کردن طرحش مصمم بود که برای برداشتن آفتابه اقدام نکرد تا با جای خالی آن مواجه شود.

در مسیر مجلس، مودی همچنان به طرحش فکر می‌کرد.

«
همممم ... خود منم مجردم. لابد می‌خوان به منم زورکی زن بدن. هاه! فکرشو بکن! یه مبارز مثل من که تک تک لحظات زندگیشو صرف تضعیف پایه‌های سیستم کرده. منی که حتا توی رخت خواب و توی مرلینگاه هم دارم نقشه‌ی ضربه‌‌ی بعدیم رو می‌کشم که باهاش نظام سلطه به لرزه درمیاد. چرا یک نفر باید بخواد زن من بشه؟ حتما پرستویی چیزیه. می‌خوان از این طریق جلومو بگیرن. نمی‌دونن مکر و عشوه‌ی هیچ ساحره‌ای مودی رو تو راهش سست نمی‌کنه. حتما می‌دونن! امکان نداره تا الان اینو نفهمیده باشن! پس حکما می‌خوان ازش به عنوان جاسوس استفاده کنن. من که تیز تر از این حرفام که نیشونو بخورم. بزتر اینم که رنگشونو بخورم. ولی ببین وقاحت رو به چه حدی رسوندن! سیستم حتا باید در مورد ازدواج ما هم تصمیم بگیره؟! کی بهشون این اجازه رو می‌ده؟ همینجوریش همه دارن بدون این که خبر داشته باشن رو مسیر از پیش تعیین شده‌ی اونا زندگی می‌کنن! حالا کم کم می‌خوان با این قانون رسمیش کنن. شرم آوره! معلوم نیست این طرح از کجا آب می‌خوره.
»

مودی در همین افکار بود که به مجلس ملی جادوگران رسید.

- بیاین پایین! ده بیاین بیرون از این مجلس خراب شده‌ی بی‌صاحاب!

مودیعلی‌شاه چوبدستی کشید.

- توپیوس فکر کردین روشنفکرایی مثل مودی مردن؟ ازدواج اجباری؟ چه غطلا!

مودی وقتی مطمئن شد کسی در مجلس زنده نمانده، صحنه را ترک کرد.

پایان


آنتونین دالاهوف پس از ساعتی سر رسید و روی عبارت پایان خط کشید.

- ببخشید درست شنیدم؟ گفتین ازدواج؟ ازدواج اجباری؟ من موافقم.


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


مرلینگاه عمومی هاگزمید (تالار اندیشه)
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
#18
آورده‌اند که روزی جادوگر دانشمند، نیوتنیوس، برای قضای حاجت از دوستان خود جدا شد و پشت درختی نشست، ناگهان سیبی بر سرش خورد و جاذبه‌ی زمین را کشف کرد. همچنین ارشمیدیوس، در مرلینگاه غرق در افکار خود بود که فریاد «اوره‌کا! اوره‌کا!» سر داد. حتا نقل قول‌های درگوشی مبنی بر این که اولین جانپیچ لرد سیاه، آفتابه‌ی مسیِ مرلین بوده هم شنیده شده است.

در این تاپیک می‌توانید به صورت انفرادی، افکار پریشان و نجوای ناپیوسته‌ی ذهن خود را به نگارش دربیاورید. با هر مضمون و یا حتا بدون هیچ موضوعی!


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: خوابگاه مديران !
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
#19
پست پایانی


آرسینوس که مرزهای کیگانوس بلک بودن را در این سوژه پشت سر گذاشته بود، باقی کابینه را زده بود زیر بغلش و از خوابگاه مدیران دور می‌شد. ناگهان نکته‌ای به ذهنش رسید و با خود گفت:

- ولی کیگانوس که مرگخوار نیست؟ ولی آرسینوس که نمی‌دوئه؟

آرسینوس نمی‌دوید. او پرواز می‌کرد. پس شروع به اوج گرفتن کرد و بالا و بالا تر رفت. آن قدر بالا که گابریل گفت: «از این جا به بعد من تقارنم رو از دست می‌دم. خودت ادامه بده آرسینوس.» و آرسینوس ادامه داد. آرسینوس حتا وقتی در آسمان پنجم به الهه‌ی هَوَلیوس رسید، پاسخی به سوال «آرسینوس تو با کسی هستی؟» نداد و نگفت که «ناسازگاری داشتیم، هر دومون اذیت می‌شدیم.» اما درست چند قدم مانده به آسمان هفتم بود که آرسینوس ناگهان تبدیل به فنریر گری‌بک شد. اما فنریر که پرنده نیست؟ آرسینوس و باقی کابینه همگی سقوط کردند و مردند.

اما بشنوید ازبلاتریکسی که توهم زده بود و همه چیز را ارباب می‌دید. آن شب رودولف خسته و درمانده، به سراغ همسرش آمد.

- دیگه خسته شدم بلا! دیگه به این جام رسیده. هرچی عکس ساحره‌های باکمالات کمالات با ساحره چسبوندم، از رو دیوارا کندن. تو هم که بعد این همه سال زندگی مشترک فقط کروشیوت به ما رسیده. من می‌رم ولی این زندگی نیست.

- ارباب؟

بلا، رودولف را هم ارباب می‌دید. رودولف صدای بلا را نمی‌شنید. فقط قلب‌هایی که در چشمانش شکل گرفته بود را می‌دید. او سال‌ها منتظر این لحظه بود.

ادامه‌ی سوژه در نمایشنامه‌ی هری پاتر و فرزند نفرین شده.

پایان


تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.


پاسخ به: شهرداری هاگزمید (تعامل با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹
#20
سلام. واقعا بو داره! کوچه‌پس‌کوچه‌ها و بوته‌ها شمشادای هاگزمید رو می‌گم. بالاخره وقتی یه دهکده‌ای نون توریستی بودنشو می‌خوره، باهاس به فکر برطرف کردن نیازهای اولیه‌ی مسافرین هم باشه دیگه. فلذا بنده مجوز احداث یک مرلینگاه عمومی رو می‌خوام. ثواب و الباقی متعلقاتش هم برسه به روح آلبوس مرلین بیامرز.

توضیح این که تاپیک تک پستیه. محور اصلیش هم افکار پریشان یا ایده‌هاییه که در طول استفاده از مرلینگاه، در ذهن شخص استعمال کننده می‌گذره. به شخصه مسائلی مثل «همش کار خودشونه» و «می‌خوان ما نفهمیم» و «دست سیاه و سفید توی یه کاسه است تا ما سرگرم بشیم» و «برنامه ریزی دست های پشت پرده برای برپایی نظم نوین جادویی» رو در هنگام تفکر در مرلینگاه پی بردم. پستاش می‌تونه حالت داستانی داشته باشه یا صرفا به شکل مونولوگ اون افکار رو بیان کنه.


ویرایش شده توسط مودی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۲ ۱۵:۰۷:۰۸

تیزترین کارِ قُرون این‌جاست! بزترین آگاهِ اعصار.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.