هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹
#11
کجا؟کلاس معجون سازی


کسی چوبدستی منو ندیده؟

من یه دورگه ام که هیچکدوم از فامیلام جادوگر نبودن!!


پاسخ به: آزمایشگاه سرّی ریونکلا
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ یکشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۹
#12
اممم،سلام تو هیزلو ندیدی؟

این جیسون بود که از لیسا سوال میکرد

لیسا پرسید :

_هیزلو واسه چی میخوای؟

_هیچی یه شونه جیبی پیدا کردمروش نوشته مطعلق به خفن ترین ساحرا دنیا فکر کردم مال اونو

وبه صورت مشکوکی نگاه به لیسا میکند

_مگه تو با من قهر نبودی؟
لیسا به او نگاه میکند و از سر جایش بلند میشود
_الانم...قهرم!
و به سمت در خروجی میرود
جیسون با مشکوکیت میگوید:
_اهان....
حتما یه چیزایی فهمیده شایدم دیده که اون دختر رو مسموم کردم....باید از شرش خلاص بشم
وبه طرف سالن ریونکلاو میرود
ریونی ها در انجا جمع شده بودند و بحث میکردند
_هیزل کجاست؟
_نمیدونم ظاهرا گم شده
_شاید یه کاری براش پیش اومده
همه به لیسا نگاه میکنند
گادفری گفت :
_اره شاید
جیسون روبه لیسا کرد و گفت :
_میگم......هیچی ولش کن
مطمئن شدم فهمیده باید یه جوری گیرش بندازم.
لیسا به طرف شربت هایی که روی میز بود میرود
گادفری هم تماشا میکند
لیسا یک بطری را از جیبش بیرون میارد
خب نوشیدنی جیسون راحت قابل شناسایی بود
روی لیوانش نوشته بود (توجه توجه فقط برای نیمه خدایان هر انسانی که این نوشیدنی را بخورد میمیرد انسان ها نزدیک نشوند اگر این لیوان را دیدید از آن نخورید فوق خطرناک حاوی موادی خطرناک تر از رادیو اکتیو هیچ یک از دانش آموزان هاگوارتز از آن ننوشند به جز رب)
لیسا در بطری را باز میکند و مقداری از ان را درون لیوان جیسون میریزد

چند دقیقه بعد از اینکه همه دانش اموزان از سالن خارج شدن جیسون که طبق عادت همیشگی اش اخرین نفر بود احساس کرد سرش گیج میرود و روی زمین می افتد .

خب ساده بود....
لیسا با لبخند بالای جیسون ایستاده است سرنگ را درمیارد و به سمت دست جیسون میبرد

_داری...چیکار میکنی؟

لیسا برگشت و ربکا را دید که داشت به او نگاه میکرد .
_من که کاری نمیکنم

وسرنگ را پنهان کرد

_اره اصلا کاری نمیکنی ....اون چیه تو دستت

لیسا لبخند میزند و به سمت ربکا حمله ور میشود.

_ چیکار میکنی؟؟

اما دیگر دیر شده بود....سرنگ در دستان ربکا فرورفته بود
حیف که مایع داخل سرنگ تمام شده بود به هرحال وقت برای به حساب جیسون رسیدن داشت ولی باید هر چه زودتر این کار را انجام میداد تا بتواند اربابش را خوشحال کند




ویرایش شده توسط جیسون هانتینگدن در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۸ ۲۰:۱۸:۲۸
ویرایش شده توسط جیسون هانتینگدن در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۸ ۲۰:۲۳:۱۷
ویرایش شده توسط جیسون هانتینگدن در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۸ ۲۰:۲۵:۵۹

کسی چوبدستی منو ندیده؟

من یه دورگه ام که هیچکدوم از فامیلام جادوگر نبودن!!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹
#13
جیسون هانتینگدن
.........................

توجه توجه


شما مشغول خواندن عجیب ترین،خارق العاده ترین،ترسناک ترین و خاص ترین معرفی جهان هستید.پیشنهاد میکنم اگر از بیماری قلبی رنج میبرید این متن را نخوانید چون ممکنه بعدش بیاید خونمون بعد مجبور میشم با پارتی بازی بفرستمتون بهشت

خب من یه دورگه ی نیمه خدا _نیمه انسانم هیچ کدوم از خانوادم جادوگر نبودن (البته بابام میتونه از زیر زمین اسکلت ظاهر کنه به موجودات جهان زیرین دستور بده یا خودشو به اشکال مختلف دراره و در یک ان در جاهای مختلف ظاهر شه ولی خب..... فکر نکنم جاوگر حساب شه)
به اسلیترینی ها هشدار میدم بهم نگن مشنگ زاده چون ممکنه ( فقط ممکنه ها یوقت فکر نکنین مطمعنا اتفاق میفته ) بابام بشنوه و ببرتون دنیای زیرین و ...بهتون بستنی بده ( اره بستنی اصلا چاخان نمیکنم)
چون دو رگه ام و دورگه ها بخاطر قدرت خداییشون بوی خاصی دارن هیولا هارو به خودشون جذب میکنن منم یه هیولا ربای انسانیم خب دیگه قید هاگوارتزو بزنین چون بزودی یه مشت هیولا میریزن اینجا البته نگران نباشین من قدرت اسکلت ظاهر کردن بابامو به ارث بردم ! تازه میتونم شبح هم ظاهر کنم . تازه بهترین قسمتش سایه سواریه ! ینی میتونم برم تویه سایه و از سایه دیگه بیرون بیام !!
غذای مورد علاقم هم امبروسیاست نوشیدنی مورد علاقم هم نکتاره ( اینا غذا های خدایین اگه ادما بخورن میمیرن ) منم اگه زیاد بخورم میمیرم البته میرم پیش بابام و با پارتی بازی ردم میکنه ولی خب ...

حالا بریم سراغ خانوادم.
پدر من ، هادس، یکی از سه خدای اصلی یونانه.
پدرم مسئول دنیای زیرینه و البته خیلی بی اعصابه! حالا چرا؟خب!
داستان از اونجایی شروع شد که پدربزرگم کرونوس به دستورمامانش،برای به قدرت رسیدن باباشو تیکه تیکه کرد انداخت تو دریا بعدم چون فکر میکرد بچه هاش دارن برعلیهش توطئه میکنن همشونو خورد
البته بجز سه تاشون! که بابای من یکیشون بود. اون وعموهام رفتن کرونوسو تیکه تیکه کردن و بقیه رو نجات دادن
بعدش بین دریاها ، اسمونها و جهان زیرین قرعه کشی کردن و جهان زیرین که بدترین بود گیر بابای من اومد برای همین
بابام هیچوقت اعصاب نداره و فکر میکنه عموهام تقلب کردن تازه بابامو داخل المپ (جایی که خدایان اصلی توشن) راه نمیدن
ولی عموهام اونجا رئیسن براهمین بابام از هر فرصتی برای لج کردن باهاشون استفاده میکنه اصلا صمیمیت تو خانواده ی ما موج میزنه تازه خانواده ی بزرگی هم هستیم و عجیب غریبیم! مثلا پسر عموم هرکول یدفعه سعی کرد صاعقه بخوره منظورم این نیست که صاعقه بهش بخوره منظورم اینه که صاعقه رو به چشم ناهار میبینه .
بعضی از بچه های عموهامم خدان مثلا یکیشون خدای خورشیده خواهرش خدای شکار و ماهه ، یکیشون خدای جنگه ( این یکی خطرناکه ) یکیشون الهه عشقه (این یکی از قبلی خطرناک تره )



ویژگی ها:

حس میکنم بدبختم
به خاطر سایه بازیم میتونم راحت ملتو تعقیب کنم .
معمولا مثل جن اینور اونور ظاهر میشم !
بعضی وقتا فکرامو بلند بیان میکنم که کار دستم میده.
ظاهر : کلا سیاهم .کت سیاه ،شلوار سیاه ، چکمه سیاه ،ردای سیاه ، چشم سیاه ، موی سیاه فقط پوستم و دندونام سفیدن تازه بابامم همینجوریه! تازه اون صندلیشم سیاهه ،چمنای باغشم سیاهه ،اسمونشم سیاهه!
پاترونوس:جغد اسکلتی
چوبدستی : مغز استخوان اسکلت نفرین شده ،چوب اسکلت نفرین شده 28 سانتی متر (بابام برام خریده)
خیلی قدرتمنده هااا! ولی چون اسکلتش مال دنیای زیرینه خیلی دلش میخواد برگرده زیر زمین!
جارو: جاروی هادس ساز (یه جارو گوشه انباریمون پیدا کردیم بابام کاری کرد پرواز کنه)
حیوان خانگی : سگ جهنمی البته تو هاگوارتز راش نمیدن تو جنگل ممنوعه نگهش میدارم هر شب با سایه بازش بهش سر میزنم نگران نباشین خیلی مهربونه! فقط دو سه بار تصادفی ادم خورده !
وفاداری ها: گروه ریونکلاو ، کمپ دورگه ها (المپ)



-----
تایید شد.


ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۷ ۲۱:۱۱:۰۴

کسی چوبدستی منو ندیده؟

من یه دورگه ام که هیچکدوم از فامیلام جادوگر نبودن!!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۰۹ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹
#14
میشه صبر کنم تا ظرفیت ریونکلاو خالی بشه؟
درسته هافلپاف گروه بدی نیست ولی من دوست دارم تو ریونکلاو باشم




----------
فراموش نکن که به کلاه گروهبندی اعتماد نکردی...

ریونکلاو

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.



ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۷ ۶:۲۷:۵۳


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹
#15
نههه من میخوام تو ریونکلاو باشممم از این گروه اصلا خوشم نمیاد:(((لطفا بندازم ریونکلاااوووو



-------
هافلپاف به عنوان گروهی پر افتخار همیشه در مقابل چشم همگان درخشیده است. آن‌ها با تلاش و پشتکار اعضایشان هیچ‌گاه از حضور فعال در مدرسه هاگوارتز و کوییدیچ سایت جادوگران دست نکشیده‌اند و بسیار قوی ظاهر شده‌اند. تالار گرم و صمیمی آن‌ها همواره با فعالیت اعضایی همراه است که به گروهشان عشق می ورزند.

درباره هافلپاف در سایت جادوگران بیشتر بخوانید!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۶ ۳:۰۷:۵۹

کسی چوبدستی منو ندیده؟

من یه دورگه ام که هیچکدوم از فامیلام جادوگر نبودن!!


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ چهارشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹
#16
سلام کلاه!
من ی پسر بدبینم که پدرم خدای دنیای مردگانه!
هرجا میرم بدشانسی میارم
دورگه ام
باهوشم و به اسکلتای خونمون کتاب خوندن یاد دادم
بعضی وقتا فکرامو بلند بیان میکنم که باعث دردسرم میشه
دوست دارم تو ریونکلاو باشم
امیدوارم واست بدبختی نیارم



-------------
هافلپاف

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط t.h در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۴ ۲۰:۳۰:۰۶
ویرایش شده توسط t.h در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۴ ۲۳:۰۸:۴۹
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۱۵ ۶:۱۶:۳۲

کسی چوبدستی منو ندیده؟

من یه دورگه ام که هیچکدوم از فامیلام جادوگر نبودن!!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.