تصویر شماره12
هری و رون که از قطار هاگوارتز جا مانده بودن؛ تصمیم گرفتند با ماشین پرنده به هاگوارتز بروند وقتی سوار ماشین شدند هری پرسید:«رون تو بلدی این ماشین رو هدایت کنی؟»
-کاری نداره یاد میگیرم .
-تو بلد نیستی این ماشینو هدایت کنی اما رون....
حرف هری تموم نشده بود که ناگهان ماشین به پرواز در آمد .
هری محکم به صندلی چسبیده بود و ماشین اینور و آنور می رفت و به درو دیوار می خورد .
هری برگشت به سمت رون و گفت که :رون معمولا ماگلا عادت ندارن یه ماشین پرنده تو آسمون شهرشون پرواز کنه .
رون دکمه ای که کنار فرمون ماشین بودرو زد و گفت دیگه نمی تونن مارو ببینن .
چند ساعتی گذشت و بالاخره اونا به قطار هاگوارتز رسیدن ؛هری رو به رونالد کردو گفت :«واقعا رانندگیت حرف نداره دارم بالا میارم.»
اما رون به جای جواب دادن به هری داد زدو گفت :کمکک کن نمی تونم ماشینو کنترل کنم ، یعنی کنترلش دیگه دست من نیست .
هری فرمونو گرفت اما اونم نتونست کاری بکنه .
-هری زود باش الانه که بریم زیر قطارو له بشیم.
-صبر کن ببینم چی کار می تونم بکنم ........ آها فهمیدم.
-چی رو فهمیدی .
-رون ماشین داره به طرفی که تو میگی میره .
-منکه نمی فهمم چی میگی !
-ببین تو گفتی ماشین داره میره سمت قطار و ماشین رفت به سمت قطار به من اعتماد کن و هر چی میگم تکرار کن .
-باشه .
-به ماشین بگو برو به سمت بالا.
-برو به سمت بالا.
ماشین به سمت بالا رفت کمی جلوتر قلعه هاگوارتز قرار داشت
-رون ببین دیگه داریم می رسیم به ماشین بگو بره به سمت هاگوارتز.
-برو به سمت هاگوارتز .
ماشین به سمت قلعه رفت و رون بهش گفت که بشینه ماشینم نشست ذوی زمین و هری و ذون به سلامت وارد قلعه شدن تا دوباره مثل هر سال ، سال جدید رو کنار هم و البته همراه هرمیون شروع کنن
سلام آیلا! خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی! اولین چیزی که توی پستت به چشم میخوره عجله ست. آروم باش! جاهای زیادی از پست بود که خودش میتونست یه پست جداگونه باشه و خیلی سریع پیش رفته بودی. جا داشت توصیفات بیشتری داشته باشی از احساسات و اتفاقات، و مسئله ی دیگه اینکه شباهتش به اتفاقات کتاب و فیلم زیاد بود. درمورد ظاهر پستت هم، ما معمولا از این سبک دیالوگ نویسی استفاده میکنیم:
رون دکمه ای که کنار فرمون ماشین بود رو زد و گفت:
- دیگه نمی تونن مارو ببینن.
چند ساعتی گذشت و بالاخره اونا به قطار هاگوارتز رسیدن؛ هری رو به رونالد کرد.
- واقعا رانندگیت حرف نداره، دارم بالا میارم!همونطور که دیدی،هم روون تره و هم ظاهر تمیز تری داره. در آخر ازت میخوام یبار دیگه با یکم دقت بیشتر یه داستان بنویسی و پیشمون برگردی. تا اونموقع:
تائید نشد.