تکلیف جلسه ی سوم کلاس اصول تغزیه و سلامت جادویی :
تق تق تق تق...
صدای درب به صدا در آمد ،گویی کسی پشت درب است.
کروینوس که داشت به قاب عکس همسرش نگاه میکرد و اندوه میخورد به خود آمد.واقعلا بعد از مرگ همسرش داغون شده بود.
رفت درب را باز کرد و ماروولو کوچولوی خودشو دید.
+سلاااااام بابا جوووونم
-سلام دختر کوچولوی بابا،بیا بقلم ببینمت
کریسمست مبارک.امتحان های نوبت اولت خوب بود؟اون دورگه های عوضی که باهات کاری نداشتن؟اگه سر به سرت گذاشتن تهدیدشون کن که بابام میاد گوشتون رو میبره.
+ممنون.یکم سخت بود.نخیر،جرات نداشتن بهم نگاه چپ بکنن.
باز که پای چشمات سیاه شده!!دوباره گریه کردی؟اینجوری نمیشه،باید یکی رو برای خودت پیدا کنی که همدمت باشه و تورو از تنهایی در بیاره.(کروینوس چشم خیره ای به او میرود
+خیلی خب ناهار چی داریم؟خیلی گشنمه.
-(کروینوش حالت چهره اش را خوب میکند )اهااااااا راستی.یه غدای خیلی خوشمزه برات در نظر دارم.
بهتره تو بری یکمی استراحت کنی تا من غدا رو برات آماده کنم.(میرود به سمت آشپز خانه )
با چوب دستیش به جایی اشاره میکند و مقداری ادویه و فلفل قرمز و نمک درهوا به پرواز در می آیند و در ظرفی ریخته میشوند و سپس با هم مخلوط میشوند و در مقداری آب حل میشوند.
سپس یک مرغ بزرگ پوست کنده ی آماده درون ظرفی بود و به داخل فر جادویی مخصوص که داخلش با نفس اژدها گرم میشد رفت .
از اون طرف سیب زمینی های مزرعه ی گانت ها که پوست کنده بودند در داخل ظرفی به روی اجاق گاز رفتند برای سرخ شدن .اب ادویه ها هم برای جوشاندن بر روی اجاق رفتند.بعد از 20 دقیقه مرغ و سیب زمینی و آب ادویه ها خوب پخته و سرخ و جوشانده شده بودند .
مرغ را در ظرفی بزرگ تر گذاشت و سیب زمینی هارو دور و برش چید و آب ادویه هارو روی مرغ و سیب زمینی هایش ریخت.
کروینوس گانت:دخترم،بیا که غذا آمادس.
ماروولو با شتاب میاید.از همون اول پیدا بود مست بوی خوب اون غذا شده بود.
-سادس ولی از ته دل پختم و خیلی خوشمزس،تازه یه نوشیدنی خنک و مقوی که باعث بهتر پرواز کردن و قوی شدن جادو میشه رو فقط برای ماروولو جونم درست کردم؛ترکیباتش هم پر دم اژدها و گل گیاه بهار و برگ درخت جادو هست.
ماروولو تشکری میکند و شروع به خوردن میکند در حدی که انگشت هایش را هم میخورد.بعد از یک هفته هم آنجا میماند و دوباره به هاگوارتز بر میگردد و کروینوس دوباره غم و اندوهش شروع میشود .