هافلپاف VS ریونکلاو
لینی وارنر
جسیکا و آرتمیسیا داشتن با هم راه می رفتن و جسیکا هم هی غر میزد :
- آرتمیس آخه نامردیه تیم اونا قوی ترن.
- وای جس چقدر جو می دی تو مدافعی مواظب خودت و تیمت باش و تیم حریفو شتک کن و تمومه بقیه کار با تو نیست !
- وایییی اگه جست و جوگرمون نتونه اسنیچو پیدا کنه چی ؟ اگه مهاجم ها نتونن گل بزنن چی ؟ بدبخت می شیم !
- تو نگران خودت باش .
- وای راست می گی . اگه حواسم نباشه بلاجر بخوره تو سر یکی چی ؟
- جس فکر کنم حالت بده.
- نه بد نیست افتضاحه !
آرتمیسیا نگاهی به دور و بر کرد و گفت :
- صدای چی بود ؟
جسیکا سرش را بلند کرد و با دقت همه جارا نگاه کرد چون معمولا قبل مسابقات اتفاقات مرموز زیاد می افتاد . ناگهان لینی رو دید که گوشه دیوار قایم شده بود و یواشکی داشت نگاهشان می کرد و یک تار مو تو دستش بود . تار موی که متعلق به جسیکا بود و او هم آن را شناخت. گفت :
- نمی دونم خب من ، من مشق کلاس جادوی سیاه فوق پیشرفته رو ننوشتم فعلا خداحافظ .
و دوان دوان به سالن کوییدیچ رفت و همونطور که انتظار داشت آموسو در حال تمرین پیدا کرد . داد زد :
- آموس !
- بله ؟
- لینی رو با یه تار مو اطرافت ندیدی ؟
- چرا . چطور مگه ؟
- نمی دونم . ولی یه خیالی داره.
- حالا خودتو نگران نکن فرا مسابقس .
- باشه.
روز مسابقه بازیکنای هافلپاف وارد زمین می شوند و سریع دست به کار می شن . کوافل دست آموسه و چقدر سریع جلو می ره و هیچ پاسی نمی ده و از بین تری و آمانو می گذره و گل می زنه ! کوافل و سو لی رو باهم پرتاب کرد تو حلقه . حالا کوافل دست زاخاریاسه ولی جرمی اونو ازش می گیره و جسیکا فورا می پره جلوی یه بلاجر و محکم شوتش می کنه سمت جرمی و جرمی پرت می شه پایین . بازی در جریان بود ولی هیچ کس حواسش نبود که لینی وارنر اون بالا چی کار می کنه تا اینکه دیواردفاعی بلاجر رو به ناکجا پرت می کنه و کار لینی وارنر نصفه می مونه و همون موقع همه متوجه می شن که لینی با یه پاتیل بزرگ شناور شده روی هوا داره معجون درست می کنه و به محض اینکه دید همه زل زدن بهش پاتیلو پرت می کنه اونور و چوبش رو بر می داره و می گه :
- آممم خب هی بلاجری نیومد اینجا !
ولی پاتیل می خوره به بید کتک زن و اونم پاتیلو جوری برعکس پرت می کنه که روی سر همه می ریزه و همه بازیکنان هافلپاف خشک می شن. بازیکنای ریونکلاو سریع میان از فرصت استفاده کنند و چندتا گل بزنن که به اینجا می رسیم که لینی خیلی تو معجون سازی درسش بد بود و بزرگ ترین و بهترین اشتباه ممکن را کرده بود. کوافل که خیس معجون بود از دست مهاجم های ریونکلا در اومد و به سمت دروازه رفت و 8 بار رفت تو حلقه که بالاخره سو لی دست به کار شد و سعی کرد با کوافل بجنگه و همزمان داد زد :
- لینی چی کار کردی ؟ مثلا قرار بود این معجون به ما کمک کنه .
لینی که داشت با وحشت به شیشه ای که در دستش بود نگاه می کرد آرام گفت :
- جای پر عقاب اشتباهی موی گورکن اضافه کردم.
- چی کار کردی ؟ مرلین خودت کمکمون کن . کاری کردی جای ریونکلاو به هافلپاف کمک کنه ؟
بعد هافلپافی ها از خشک شدگی در اومدن و تا اون موقع کوافل نزدیک 16 بار از دروازه رد شده بود پس نیکلاس اسنیچو هم که خیس معجون لینی بود و دور برش می پلکید گرفت و بازی تموم شد و هافلپاف با 310 امتیاز برد. سولی گفت :
- اما... اونا تقلب کردن حساب نیست !
جناب مدیر اومد جلو و گفت :
- ووی ووی ووی ووی ووی خیلی خوب بود تقلب اصلی کار شما بود اونا نکردن ووی ووی لینی دسته گل به آب دادی . خیلی خوب بود .ووی ووی ووی .
و درحالی که داشت از خنده می مرد لینی و باقی اعضای تیم را که سوار بر جارو دنبالش می کردند و همینطور هافلپافی هایی که با پفیلا صحنه را تماشا می کردند تنها گذاشت .