دادگاه ۵۰۰۰ - متهم: جناب مایکل رابینسون - شاهدین: رابرت هیلیارد عزیز، کروینوس گانت عزیز (که با اینکه تازه وارد هستند اما دعوت اینجانب رو قبول کردند.) - مدارک: در دادگاه ارائه میشه! - وکیل و کارآگاه مقابل: رابرت هیلیارد - وکیل مدافع متهم: ندارد - شاکی: رابرت هیلیارد -بعد از نیم ساعت، بلاخره جناب قاضی با چاقو های تیز شده اش به همراه دندان های تیز ترش از راه رسید و به قصد احترام سری خم کرد و بعد شروع به صحبت کرد:
-به نام مرلین! آغاز دادگاه ۵۰۰ وزارت آسلامی سرکار خانم وزیره الکساندرا ایوانا را از این تریبون اعلام می کنم! خب معاون قاضی جرم وارده به متهم چیست؟
-جناب قاضی جرم وارده به متهم سه عدد است،
یک، دزدیدن آب آشامیدنی رابرت هیلیارد،...
مایکل با ناراحتی گفت:
-خب چی کار می کردم؟! تشنه ام بود دیگه...
قاضی که کمی جوگیر شده بود چکش را طوری کوبید، که دیگر کسی میز زیرش را ندید و بعد گفت:
-عهههه، با عرض پوزش، جناب مایکل رابینسون لطفا در وقتی که به عنوان دفاعیه به شما داده می شود صحبت کنید، اگر دوباره این کار را تکرار کنید، به ترتیب حق دفاع و بعد از دادگاه اخراج می شوید، عهههه، با این جمله به جرم خود اعتراف کردید، پس جرم اول وارده مورد قبول دادگاه هست، خب جناب معاون قاضی عرض کن!
معاون قاضی که نزدیک بود با قاضی درگیر شود توسط معاون دوم قاضی کنترل شد و بعد با صدایی نا خراشیده گفت:
-جناب قاضی
می فرماییدم که جرم دوم متهم این است، ایشون متهم به دزدیدن غذای رابرت هیلیارد و کروینوس گانت هست...
مایکل رابینسون دوباره با می خواست با صدایی ناراحت شروع به صحبت کند که ناگهان. شروط قاضی به یادش آمد...
-خب شاهدین محترم آیا این اتهام پایه و اساس دارد؟
رابرت و کروینوس با صدای بلند گفتند:
-بلللللللله! ایشون در پریشب به خانه ما دستبرد زد و تمام غذا هامون رو دزدید، به مرلین قسم! شواهد هم موجود هست...
-می خواهیم دفاعیه متهم را بشنویم، بگو مایکل رابینسون...
مایکل با ناراحتی هرچند دو چندان از پیش شروع به صحبت کرد:
-خب گرسنه ام بود دیگه، آدم گرسنه چی کار می کنه؟!
-خیلی خوبه که به جرمتون انقدر راحت اعتراف می کنید!
معاون قاضی که حالش کمی بهتر شده بود گفت:
-خب جناب قاضی بریم سراغ جرم سوم، ایشون متهم به سوُ قصد عمد به جناب رابرت هیلیارد عزیز شدند...
-واگیعا؟!
قاضی این را گفت و بعد نگاه های پر از تعجب مردم را از نظر گذراند و بعد فهمید اشتباه کرده است، و بعد گفت:
-خب عرض عذرخواهی، چه شواهدی برای این موجود است؟
-قربان اگر اجازه بدهید خود هیلیارد صحبت کنه!
-باشد، صحبت کن!
-خب جناب قاضی در پی متوجه شدن از دو جرم قبلی رابینسون، و شروع به تهدید این جناب ایشون در خانه من به من سوُ قصد کردند، آن هم با چاقو!
-عههه، واگیعا؟! اگر با چاقو هست ارزش جرم نصف شد و فقط ۵ سال زندانی می شوید!
معاون قاضی گفت:
جناب چطوری بدون دیدن شواهد و شنیدن دفاعیه رابینسون حکم جرم سوم را صادر کردین؟
مایکل رابینسون وسط حرف پرید و گفت:
-بابا من کردم، بندازیمن آزکابان راحت شم!
قاضی گفت:
-دیدی معاون؟ حکم را صادر می کنم، مایکل رابینسون با سه جرم به ۷ سال زندان در آزکابان فرستاده می شود! در اینجا چی میگن؟ آهان، پایان جلسه دادگاه به خدمت حضار می رسانم!
(در خواست برای کارآگاهی است!)