هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: تولد هفده سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ یکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰
#11
با کمی تاخیر مبارک



پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ یکشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۰
#12
خبر خبر


دلیل اصلی کرونا:

بالاخره بعد مدت ها معلوم شد کرونا از کجا امده
همون طور که فکر میکنید زیر سر ولدی خان هست
ایشان درحال رزمایش با سوروس عزیزان برای بلند کردن طول عمر مارشان بودن اما ورد اشتباهی خواندن و در اخر منجر ساخت کرونا شد
هم اکنون ولدی جان بستری می باشن و از حال اسنیپ هم خبری



پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۰:۰۱ شنبه ۲۵ دی ۱۴۰۰
#13
به نام لرد سیاه

۱-هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.

متاسفانه هیچ وقت نتوانستم در گروه لرد سیاه باشم

2-به نظر شما مهم ترین تفاوت میان دو شخصیت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟

دامبلدور از نظر من یک پیر خرفت هست که هی راه میره میگه عشق مهم ترین چیز جادوییه عشق فلانه عشق بیساره اما لرد سیاه میدانند این عشق ذره ای اهمیتی ندارد و این چیزی که مهم هست قدرت هست قدرت چیزی هست که ادم رو قوی می‌کنه

3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟

می خوام هدف لرد سیاه را به سرانجام برسانم

4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

مالی ویزلی: خوک چاق

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

من که فکر نمیکنم قادر به سیر کردنشین هستن اخرش مجبور به گدایی هستند

6-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

محفلی ها رو یک پخ بکنی میترسن مخصوصا بعد مردن اون پیرخرفت محفل دیگه پیش ارباب دیگه هیچی هست ولی در کل بهتره یکی از افراد به نظر قوی مثل الستور رو بگیری بدی خوراک نجینی مار لرد بزرگ البته فکر نکنم مودی لایق همینم باشه

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟

همیشه برایش غذا میبرم و زیاد کاری باهاش ندارم چون بیشتر وقت ها نیستشدیا اگه هم بود من اجازه ندارم پیش ایشان باشم

8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟

به من مربوط نیست

۹-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.

ریش دامبلدور خیلی کارایی داره مثلا خود ی پا اسکاچه یا راحت با ریشش میتونه زمین جارو بزنه و دکور خوبی میشه یا وقتی ویزلی ها دیگه نخشون تموم شد میتونن از ریش دامبلدور استفاده کنن


امیدوارم بتوانم به یاران لرد سیاه بپیوندم


رابستن عزیز. چون خیلی داری پست می زنی، حدس می زنم عجله داشته باشی. جواب می دم که زودتر تکلیفت روشن بشه.

شما فعالیتت رو تازه شروع کردی. هنوز با جو ایفای نقش آشنا نیستی. اینو می شه از پر کردن همین فرم هم فهمید. مثلا "خوک چاق" اصطلاح مناسبی برای ایفای نقش نیست. طنز می نویسیم. طعنه و کنایه می زنیم. ولی کمی غیر مستقیم تر و ملایم تر. یا مثلا "ولدی خان" هم همینطور. اصولا نه سیاها می تونن لرد رو ولدی خان خطاب کنن و نه سفیدا.
گذشته از این، شما فقط داری پست تکی می زنی. کسی که بتونه سوژه های ادامه دار رو ادامه بده و نتونه تک پست بزنه، می تونه عضو گروه بشه.. این مانعش نمی شه... ولی کسی که پست های تکی عالی بزنه و نتونه سوژه ادامه دار رو ادامه بده نمی تونه. چون ماموریت ها همیشه ادامه دارن. اگه ماموریت تک پستی وجود داشته باشه در کنار ادامه داره هست. عضویت در گروه، یعنی توانایی انجام کار گروهی داشتن.

برای همین شما دیگه کم کم باید بری سراغ سوژه های ادامه دار. فعالیت کنی. اشکالای خودتو بشناسی و یکی یکی برطرف کنی. کمی هم با جو و شخصیت های ایفای نقش آشنا بشی. اینا خیلی مهمن. شما الان اگه ندونی مثلا ایوا کیه و دربارش چی می شه نوشت، فعالیت برات سخت می شه.

اینا نکته های اولیه بود که فکر می کنم برای شروع به دردت بخورن.
برای عضویت عجله نکن. این کار خودتو خسته می کنه. فعلا روی فعالیت و ایفای نقشت تمرکز کن.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۷ ۱۸:۴۱:۲۶


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ پنجشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۰
#14
نام: رابستن لیسترنج
گروه: با افتخار اسلیترین
نژاد: اصیل زاده
سن: ۲۳ سال
چوبدستی: چوب نارون و مغز ریسه قلب اژدها و ۱۴/۵ سانتی متر و کمی انعطاف پذیر(مناسب برای اصیل زاده ها و جادو سیاه)
جارو: وات؟ جارو تا جادو هست جارو چیه(البته ناگفته نماند ایشان یک جاروی اذرخش در انباری خانه شأن دارند که داره خاک میخوره)
پاترونوس: مار
ویژگی ضاهری: برادر رودولف لستررنج هست و جز مرگخوارای بسیار بسیار وفادار لرد سیاه هست و همیشه و همیشه پایبند قوانین سالازار اسلیترین و لرد سیاه بوده هست. وقار ذاتی دارد و در جادوی سیاه هر کسی حریفش نمیشود و مهارت جادویی خود را از مادرش به ارث برده و هوش خوبی دارد و بیشتر مواقع جاه طلب و سرد و با چاشنی غرور هست
خلاصه زندگی: در عمارت لسترنج ها به دنیا اومد و فقط چند دقیقه از برادر خود بزرگ تر است از کودکی به جادوی سیاه علاقه داشت و همراه با برادرش، مادر و پدرشان به انها جادوی سیاه یاد می‌دادند. به هاگوارتز رفت و طبق انتظارش در اسلیترین جای افتاد جز دانش آموزان خوبی بود و هم دوره سوروس اسنیپ بود و به خونه اصلیش افتخار میکرد. بعد از فارغ تحصیل شدن از هاگوارتز، جز اولین نفرها به لرد سیاه پیوست و چند سال بعد، برادرش با بلاتریکی بلک ازدواج و با سقوط لرد سیاه بجای قایم شدن به ازکابان رفت و منتظر لرد سیاه ماند تا برگردد و هرچقدر هم زیر شکنجه قرار می‌گرفت هیچی از لرد سیاه را فاش نمیکند چون می‌دانست لرد کسی هست که قرار است دنیای خیلی زیبایی را ارمغان بیاورد حتی برایش مهم نبود در ان راه بمیرد و از خصوصیات او میتوان گفت کار تکی را بیشتر ترجیح می‌دهد، لرد سیاه همیشه ماموریت های محرمانه را به او میداد، ازار دادن مشنگ ها را دوست دارد و محل زندگی او در جایی نزدیک عمارت لرد سیاه هست و به شدت از پاتر بدش میاد و در دوران مدرسه اش دروازه بان تیم اسلیترین بوده و چندین بار هم ماگل زاده ها را شکنجه داده(در مدرسه و نه با کروشیو) و از وزارت جادو متنفره

لطفا در اولین فرصت برگرد و غلط های املایی و تایپی متنت رو تصحیح کن.
ترجیح میدم بخاطر یکم بی دقتی معطلت نکنم.

تایید شد!


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۵ ۰:۳۵:۴۴


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۴ سه شنبه ۲۱ دی ۱۴۰۰
#15
سلام کلاه گروهبندی
من بیشتر وقت ها اخلاق سردی دارم و از نظرم فردی جاه طلب و بعضی اوقات هم مغرورم. من از همون اول که کتاب و فیلم رو دیدم بجای گریفیندور و هری عاشق اسلیترین و مالفوی بودم و خیلی دوست دارم در گروه اسلیترین برم و عاشق جنگ و جدال هستم و فکر کنم همینا بسه

سلام فرزندم.
هوم، خصوصیات موردنظر سالازار اسلیترین و همچنین پتانسیل زیادی برای پیشرفت رو درونت میبینم... .
ازونجایی که خودتم مایلی پس میفرستمت به:


اسلیترین

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۱ ۲۳:۱۶:۲۶


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۱ دی ۱۴۰۰
#16
http://www.jadoogaran.org/modules/xcg ... 9671_256967_5175359_n.jpg
تصویر شماره سه
اسنیپ پس از یک روز خسته کننده دیگر داشت با خود فکر میکرد:
-(بعد از یک روز ملال اور و تنفر امیز دیگه و سر کله زدن با دانش آموزان بدون ذره ای هوش و عقل مانند پاتر، حالا دیگه میتونم راحت به کار های خودم برسم. خوشبختانه آلبوس امروز دیگه نمیخواد براش کاری انجام بدم)
اسنیپ از راه همیشگی‌اش داشت به دفتر خود در دخمه ها میرفت که ناگهان چیزی توجه اش را جلب کرد...، چیزی که شاید سال ها پیش وقتی اسنیپ در هاگوارتز دانش اموز بود شاید برایش ذره ای هم مهم نبود...

یادش امد مدت ها پیش هم دامبلدور درباره آن وسیله جادویی به اون هشدار داده بود:
-سوروس...
+میدونم میخوای چی بگی البوس
- ولی باز هم لازم میدونم بهت بگم، میدونم آن آینه جادویی را دیدی، آینه نفاق انگیز... خودت از عواقبش خبر داری سوروس، سمتش نرو... می‌دونم وسوسه شدی که بری و خودت را درون آن آینه ببینی..
+بسه البوس من بچه نیستم خودم می‌دونم!
-میدونم بچه نیستی اما برای من مثل بچه ام هستی...
و اسنیپ بدون اینکه چیزی بگوید از دفتر البوس بیرون رفت...

اسنیپ با خودش کلنجار میرفت که سمت آن آینه نرود ولی در اخر آن‌ موفق نشد که به آنجای اسرار امیز پا نگذارد...
به جلوی آینه رفت بعد چند لحظه لیلی را دید که در اغوش او بود... قطره اشکی از چشمش پایین امد و به خود ناسزایی گفت که چرا مرگخوار شد و او را از دست داد چرا به او گندزاده گفت
دوست داشت ساعت و سال ها و شاید حتی قرن ها جلوی آن آینه باشد و به چشمان زیبای لیلی و لبخند شادش نگاه کند.
افسوس که هیچ وقت نمی‌تواند ان صحنه را در واقعیت ببینید...افسوس...!
چهره و قلب او بعد از دیدن آن صحنه و دیدن لیلی، شکست. میخواست همانجا بشیند و بلند بلند گریه کند
اما اسنیپ بی خبر بود که دامبلدور در آن تالار بود و داشت اسنیپ را میدید و اگر دیده میشد، می‌توانستیم چهره در هم رفته و غمگین او را ببینیم. چهره ای که داشت شکستن قلب شخصی را میدید و نمی‌توانست کاری کند...
اما هیچ کس شاید نمی‌دانست که چند سال بعد، سوروس در کنار لیلی قدم به قدم، دست در دست خواهد گذاشت و هر دو به دنیایی اعجاب انگیز تری پا خواهند گذاشت...


متن قشنگ و پر احساسی بود. توصیف ها هم خوب بودن اما چندتا از جمله هات زیادی طولانی بودن و اسم اسنیپ رو بیش از حد تکرار کرده بودی.
برای اولین نوشته خوب بود، با بیشتر نوشتن بهتر و بهتر میشی.


تایید شد.


مرحله‌ی بعد: گروهبندی!


ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۱ ۱۶:۵۹:۳۵
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۱ ۱۷:۰۰:۴۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.