هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#11
آه خدای من! زیتون به یاد فیتال با اون دماغش که هی انگشت می کرد توش :دی
سیریوس که واقعا بعضی پستاشو هنوزم می خونم نمی فهمم :دی

مرسی کامی پاتر عزیز، دست گلتون درد نکنه، چه عجب به غیر ما هنوزم از دوران قدیم دوستانی هستند اینجا :دی

یاد مرلین که هی پست پاک می کرد :دی
و یاد ولدمورت :دی




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۱۲ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#12
سلام،
ببینم این سایت این امکان رو نداره که گزینه ی " لایک " به پست ها اضافه بشه؟ تا هر کی دوس داره پست یکیو " لایک " بزنه براش؟
یا مثه سایت های دیگه ی ایرانی " تشکر "

اینطوری هم از پست های بی خودی جلوگیری میشه، و هم اینکه یه حور سیستم رنکینگه ....
هوممم؟؟ :دی




Re: جادو رو به خاطر خودش مي خواي يا به خاطر هري ؟
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#13
من جادو رو به خاطر سوروس می خام...یه تاپیک بزنم ببینم کس دیگه ای هم با من هم عقیده اس یا نه؟؟




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#14
اررررررههه...سائورون! اصلا اون باعث شد من تعرفه نمایشنامه نویسی رو بزنم :دی یادش بخیر! یه زیتون به یادش :دی

کامی پاتر خودتو معرفی تر! بکن...که این چیزای قدیمی رو یادته :دی

اون آلبوص که واقعا یادش بخیر....چه دوران سیاه و سفیدی داشتیم! چقدر خوببببببببب

یادته من مار تو آستین ولدمورت بودم؟؟ اخی چه خوب بود!
زیتون بزن به یاد وقتی تو به جرم خودت اعتراف نکردی و پولا رو کشیدی بالا....
به یاد فلور که اولین باری که ازش توی ایفای نفش استفاده کردم بهش برخورد و با من دعوا کرد :دی

به یاد شیکم که رعد و برق می زد :دی




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#15
لی لی لی لی لی لی


آن روز در هاگوارتز عروسی بود، دو نوگل عاشق که قرار بود بعد از سال های خون آلود جنگ؛ با هم عروسی کنند....

جن * با لباس سفید عروسی و شبح با لباس سیاه دامادی دست در دست هم وارد تالار هاگوارتز شدند...

ناگهان همه جا تاریک شد....
دختری داد کشید " علامت شوم "
سایه ی وحشتناک ماهی مرکبی بر دیوار نقش بست....
سکوتی مرگبار همه جا را فرا گرفته بود...
که ناگهان صدایی برآمد
- قاااااااااااااااااارتتتتتتتتتت**

(ملت جمعیا رفتار مشکوکی از خود نشان دادند! که از توان نوشتاری بنده خارجه و لطفا فضاسازی رو خودتون انجام بدید :دی)

-------------------
* جن در بانک گرینگاتز کار می کرد!
** رجوع شود به ماهی مرکب های ارزشی و وقایع آن دوران
- چرا همه غمبار و اشک الود می نویسن؟؟ یه ذره لغات شاد بدید ملت ینویسن :دی

شما نیاز به تایید در بازی با کلمات ندارید.


ویرایش شده توسط بلاتریکس در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۸ ۲۱:۴۴:۴۰
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۲۹ ۱:۱۷:۱۳



Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#16
آه زیتون بزن به یاد شیکم :دی

شیکم دزدیده بود؟؟؟ من هنوز مشکوکم به خودت! وگرنه چطوری این همه مدت تو کاخ المپ می تونستی زندگانی بکنی؟ با همون پولا بود دیگه! اعتراف کن :دی

رودی؟؟ آرههههههه....چه زندگانی عاشقانه ای داشتیم :دی با حضور مرلین! نمی شد حتی یه تنفس مصنوعی بهم بدیم وقتی خفه میشدیم :دی




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۹
#17
آه خدای من....
به یاد ونوس یه زیتون بزن :دی

یادته ونوس اولین بار چقدر بهت گیر داده بودم؟؟؟ سر دزدی بانک گرینگاتز؟؟ هنوزم پولاش پیدا نشده....همینه اعضای قدیمی رفتن...تو پولا رو بالا کشیدی...حقوق به ما ندادن و ما سرخورده شدیم :دی




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸
#18
به یاد دوره ی تابستون 88 در سایت،

سوژه جدید :
تابستان خود را در سایت چگونه گذراندید!


در یکی از روزهای تابستان برق کودکانه ی چشمان لرد سیاه، من را اسیر خود کرد و من برای چندمین بار به سایت امدم تا از خودم فعالیت مفید و تفریحات سالم در کنم.
در اوایل ورود، هیچ رفتار خاصی مشاهده نشد، ملت همه داستان های دراز دراز می نوشتن و خوشحال بودن.

( فضا سازی با حالت های جلوه دار )

( این قسمت لطفا توسط ناظرین سایت پر شود، تا می تونن لطفا از نوشته های خودشون تعریف کنن و برای فروتنی قضیه هم یه چند تا نوبل ادبی به همدیگه بدن! )

بعد از اوایل ورود! رفتارهای خاص مشاهده شد و پست های من که اصلا از نظر کیفی و کمی در سطح نوشته های نوبلی دوستان نبود، ندیده گرفته میشد، ویرایش میشد و یا پاک میشد!
من خیلی احساس خوبی داشتم!!! ناظر ها خیلی رفتار محبت امیز داشتند و همش من را در ملاعام بغل می کردند و یا گل به من هدیه می کردند...که همین گل ها و بغل ها از درد جانکاه پست پاک شدن می کاهید! که وای، اگر ان بغل ها نبود، اکنون من سر به بیابان گذاشته بودم و این انشا را برایتان نمی نوشتم!
مخصوصا هنگامی که این غم چون انگشتان سرد و لزج دیوانه سازی بر مچ پای من حلقه میشد و من را در این گرداب غمبار، فرو می کشید!

از اوایل ورود خیلی گذشت، تابستان نزدیک انتها بود، ولی من همچنان خوشحال بودم و پست میزدم، ولی حیف که پست های من دراز نبود...که اگر دراز بود، شاید کسی حوصله اش می گرفت و دو خطش را می خواند و مرا مورد راهنمایی قرار می داد!

پست های دراز همیشه راحت تر خوانده می شوند، چون ادم یک خط از اول می خواند، 94034 تا شکلک وسط پست را می بیند، و بعد یک خط هم از اخر پست می خواند!

ناظران در این مدت خیلی سعی کردند من را به راه راستین ایفای نقش بیاورند، با من چت می کردند، و حتی برای نجات من از این گرداب پستی! من را ممنوع کردن که در انجمن هایشان پست بزنم...ولیکن من توبه پذیر نبودم...

حتی ناظری اینقدر وظیفه شناس و مهربان بود که به من در مسنجر گفت که من دلم نمیاد پست هایت را پاک کنم، ولی خودت برو یه فکری بکن...و من بسیار تحت تاثیر ایفای نقش سایت قرار گرفتم!

و من در سایت چنان پست میزدم و به قول ایشان سوژه شپلخ می کردم که گویی جان سایت را ذره ذره می گرفتم!! و ناظری به من می گفت : از جان انجمن من چه می خواهی!


( این قسمت توسط ناظران عزیز پر شود، از معایب من، و همه کارهای بدی که کردم، و از همه خوبی های خود و چیزای خوبی که به من گفتید می تونید بگید! بوس و بغل و گل هم فراموش نشه! )

و در اخر، فقط یک جمله بود که باعث شد من پیراهن چاک کنم و از سایت سر به کوه و بیابون گذارم و نادم شوم!
" تو قارت گذرایی بیش نیستی "

گوینده این جمله ی وزین در چت باکس، که مرا چنین مورد لطف و مرحمت قرار داد، تاکنون 1 پست در سایت زده و از همین می توان فهمید که ایشان که در عرض یک بار آن لاین شدن در عرض ان همه مدت، به همین سرعت چنین نتایج شگفت آور و به حقی را گرفتند،چقدر انسان والا و فرهیخته ای هستند و من می دانم که اگر ناظر شوند حتما مرا بغل هم می کنند....

من این تابستان در سایت خیلی چیزا یاد گرفتم، اینکه زمانی که ما قدیمی بودیم و دوستان ما تازه وارد، ما چگونه رفتار کردیم، و الان که ما تازه وارد بودیم و این دوستان قدیمی، چگونه با ما رفتار شد...

و من فهمیدم که چقدر این رفتار بهتر است و امیدوارم روزی همین لطفی که دوستان حال حاضر سایت در حق من تازه وارد کردند، دوستانی در حق خودشان بکنند...تا این دوستان هم از لذت این دوران بهره مند شوند!

این بود انشای من از تابستان 88 در سایت!

با تشکر از مدیریت محترم سایت
و خانواده محترم رجبی!



ویرایش ناظر فلانی!
دوست عزیز، پست شما خلاف سوژه بوده و کلا ندید گرفته میشه! موفق باشید!




Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۱:۱۸ جمعه ۷ فروردین ۱۳۸۸
#19
روزی که این تالار رو زدم..قصدم این بود که یاد دوستانی که با ما بودن و از میون ما به هر دلیلی رفتن..رو زنده نگه داریم...
مثه شکلات قورباغه ای های دنیای هری پاتر...که به شکلی یاد جادوگران قدیمی رو زنده نگه داشته بودن...
اره..این تاپیک رو زدم به جای اون شکلات قورباغه ای ها...
فکر نمی کردم خودم زمانی بشم یکی از همین شکلات قورباغه ای ها...
این پست رو اینطوری در نظر بگیرید که یه عکس قدیمی روی شکلات قورباغه ای دنیای هری پاتری ما ،اومده پست یادبود بزنه...
یاد دوستانی که از اولین روز سایت در کنار ما بودن و الان نیستن( من فقط زمان خودم رو می گم..هر کس می تونه بیاد و دوستانی که الان نیستن زمان خودش رو بگه! )

مملی، کسی که طراح قالب های سایت...و کلا گرافیک سایت بود...

سوروس اسنیپ عزیز، پارسای عزیز که قلم به شدت زیبایی داشت و برای من ...همیشه سوروس باقی می مونه...

خون آشام که یار همیشگی ولدمورت بود و خیلی زود ..زودتر از همه از بین ما رفت...(توی پست اول هم از ایشون یاد کردم) که همیشه داستان های خون آشامی میگفت...

سدریک دیگوری عزیز ( یا ریموس لوپین قدیمی ) که یادمه سر حذف شناسه های بی ربط و غیر هری پاتری..کلی زحمت کشیدند و اسامی تمامی افراد جادویی رو از توی کتابای هری پاتر در اوردند....تاپیک " اسامی و شخصیت های هری پاتری " که الان هم استفاده میشه نتیجه زحمت ایشون هست...

دوست عزیزم کینگزلی..معروف به شیکم....وزیر سایت و دوست خوب خودم...با قلم توانایش دنیای تخیلی مون رو زیبا و زیبا تر کرد...اولین کودتای سایت رو پایه ریزی کرد و واقعا کچل به یاد موندی ما بود...

دوست عزیزم گیلدوری..یا گیلی خودم...که یار همیشگی من بود توی نوشتن و هنوزم هست البته! دوستی که بیشتر از همه از سوراخ های سایت رفت و اومد می کرد و واقعا قلم خنده داری داشت!

دوست گرام، مرلین ریشو...دوستی که ابتدا دوست بودیم و بعدش دشمن و دوباره دوست! دوستی که با یه پلک زدن..همه ما رو هلاک می کرد!!!یا شایدم پست هامون رو هلاک می کرد!یادته مرلین؟؟؟یادته چقدر پست ازم پاک کردی؟!؟
یادته چقدر کل زدیم با هم؟!؟؟!

دوست عزیز، مگ گونگال....دوست عزیزی که شاید بگم جزو نزدیک ترین دوستان من بود و واقعا بچه خوبی بود...دوستی که همیشه مشاور من بود و الان هم ازش بی خبرم..امیدوارم .هر جا هست..شاد و خوشحال باشه...

ونوس عزیز، که اوایل زودرنج بود و منم نامردی نکردم و دزدی از بانک گرینگاتز رو انداختم گردنش و مجاکمه اش کردم! ونوسی که هنوز جزو بهترین دوستان من هست و کلی دوسش دارم...

سیریش یا سیریوس عزیز که بعضی وقتتا اصلا نمی فهمیدم پستش چه معنی میده!!!! و هنوزم که می خونمشون بازم نمی فهمم!!دوست عزیز خودم!با قلم مخصوص به خودش!

کرام،پویان یا بارون خونی عزیز که البته ایشون توی سایت هنوز مثلا هستن! ولی خوب به هر حال دوست خوبی بودن که البته با تاخیر به جمع ما اضافه شدند ولی بس که بچه خوبی بود به سرعت یکی از ما شد و کلی خوش گذروندیم با هم!

تانکی یا تانکس عزیز که خاطراتی بسیار دور از ایشون دارم...زیاد فعالیت نمی کردن و مدیر گالری سایت بودند...

فلور، فلور عزیزی که کلی به سایت دلبستگی داشت و احتمالا داره!

پیام رودی هم بود که رودلوفس من بود!

ولدمورت، که تنها لرد سیاه سایت بود که واقعا ایفای نقش!می کرد!

چو چانگ که یادمه با من کارد و پنیر بود و انجمن ضد بلا زده بود و هی می گفت ما توشون جاسوس داریم!! که نداشتیم!!!

و بودند دوستانی که من فقط در محدوده سایت باهاشون آشنا بودم..ولی این چیزی از فعالیتشون در سایت کم نمی کنه...
مثه آمیشاف؛ بانوی سایه ها...دامبل معروف....سائورون! سالازار اول اولیه سایت! آمبریج ق ق ق !هرمیون گرنجر ...سیریوس استار! لوسیوس مالفوی...پروفسور فلیت ویک...دالاهوف قدیمی( که با من دشمنی داشت!!) اها اموس دیگوری بود!یه دونه هیپوگریف هم داشتیم! سر کادوگان هم بود! دوستی هم بود به اسم شیوا..که شناسه اش یادم نیتس متاسفانه..شاید هرمیون بود...مطمئن نیستم!
اگر دوستی از قلم افتاد به حساب مرور زمان بگذارید...نه قصد و غرض...
باشد که روزی دوستان شما هم از شما توی این تالار یادی کنند تا دوستان جدید تر و نسل های اینده بدونند سایت از چه کسانی...یا از تخیل و با تلاش چه کسانی، به دستشون به یادگار رسیده ...

باشد که روزی سایت؛ به جای اولین سایت هری پاتری ایرونی...به قدیمی ترین سایت هری پاتری ایرونی، تبدیل بشه...
و روزی بچه های ما، توی دنیای که ما براشون ساختیم، زندگی کنند...

پیوست! : دارک عزیز که همچنان در سایت فعاله تقریبا..واسه همین اسمی نبردم...وگرنه دوست بسیار عزیز من هست این بشر!




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۸:۱۶ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴
#20
کی گفته تاپیک اخرین حرفا پاک شده؟! من خودم دیروز دوباره خوندمش و لذت بردم از حقایقی که گفته شده بود!
الان موضوع اصلی گم شده....شما برای لوتر دارید حرف می زنید یا سعید؟
این دو تا مقوله ی جداس...
من هم به قول فرهاد با چرچیل عزیز کاملا موافقم!بیاد حرف بزنه(نمی دونم پس اخرین حرفا چیه!) و حقایق اولیه ی سایت مشخص یشه.
بعدشم بیان همین جا بگن...اگر کسی بخواد بگه قفل بودن یا نبودن براش فرقی نداره...
اسلاگرن عزیز...من کاملا نوشتم که رول پسرفت داشته...کی گفتم نداشته!
و سوسک، من نگفتم از شما کسی می ترسه..الکی دور برندارید...شما یکی که اصلا ترس ندارید!! چقدر خودتحویلید!
شما توی هیچ کدوم از جریانات مربوط به سعید نبودید...پس نمی تونید تمامی حرف های ما رو رد کنید..و تمامی حرف های سعید رو قبول...و بگید حرف های ما حقیقت نداره...ما مگه دشمنی شخصی با سعید داشتیم؟!که یهو همه با هم ضدش شدیم!؟








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.