هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۱۵:۵۲ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۲
سلام دوستان

کریسمس پیشاپیش مبارک ...

شخصیت جدید به انتخاب آیلین:

هری پاتر


دوست دارم یک سری نظراتی توپ برای این سری داشته باشیم .


فعلا!


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۲۱:۰۲ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
روز آخر


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۲۱:۲۵ یکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲
خب، خب، خب !

شخصیت این هفته که به سرعت هم دورش به پایان می رسه،

سیریوس بلکه !

اما شخصیت بعدی به انتخاب آیلین پرنس خواهد بود؛ همینجا رسما از آیلین می خوام یک شخصیت رو در نظر بگیره و برای شنبه شب به من اعلام کنه. (هفته آینده.)

از نظر سنجی هم خبری نیست ! این دابی رو نمی تونم پیدا کنم تا نظرسنجی رو عوض کنه.


فعلا!


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ جمعه ۱۵ آذر ۱۳۹۲
من اگه لیلی بودم...عاشق جیمز نمیشدم......تا وقتی یکی با تمام وجودش دوسم داشت.....

البته زیادی حماسه استادی (اسنیپ) فکر کردم اما خب راست می گم دیه !

لیلی به سوروس ظلم کرد! حتی حاظر نشد سوروس رو روشن کنه و خلاص ! همین جور گذاشت و رفت!

در ضمن اگر جای لیلی بودم شک نکنید با اون همه طلای توی گرینگورتز توی گودریک هالو زندگی نمی کردم!

اما شاید خود لیلی کار درستو کرد! نمیدونم والله !


* شخصیت جدید امشب !
* توی گذاشتن نظرسنجی مشکل داشتم، همزمان نظر سنجی شخصیت قبلی رو هم میگذارم!


فعلا!


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲
دلورس جان ...

این مرورگره با من لج داره الان که رفتم عکس بگیرم درست شد !

جدی، نمی دونم دقیقا چی شده بود ولی هر اتفاقی که افتاده بود، صفحه کاملا برای من سفید شده بود (البته عناوین و اینا رو نشون می داد ..) .

نمی دونم دیه !
ولی مرسی !
فلیت


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: درخواست نظارت
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲
دلورس ...
نقل قول:
1. قلعه هاگوارتز

شرایط متقاضی:
سابقه عضویت حداقل 6 ماه در بخش ایفای نقش ( با این شناسه ندارم ... )
سابقه فعالیت خوب و مناسب در بخش ایفای نقش ( نمیدونم اسم فعالیت من رو چی می ذارید ... )
تایید/معرفی توسط دو نفر از ناظران بخش ایفای نقش ( بستگی به اونا داره .. )
فعالیت روزانه حداقل 45 دقیقه ( بیشتر از این ... )

وظایف:
احیای نسبی گروه الف.دال ( عضو داشته باشیم، حتما ..! )
نظارت محتوایی بر سوژه های فعال قلعه هاگوارتز (حتما ... )
سوژه یابی فردی یا مشورت پایدار با ویزنگاموت جهت ایجاد سوژه های جدید برای تاپیک های قلعه هاگوارتز ( مشورتی و فردی ... حتما. )
رسیدگی به درخواست های کاربران این انجمن ( )

ددلاین بر ارسال درخواست: 22 آذر



با توجه به دو نکته درباره من ؛

1_ ناتوانی بنده در طنز نویسی ...

2_ نداشتن یک فاکتور اصلی برای نظارت ... (مدت زمان عضویت )

ولی خب علاقم به فعالیت و حضور در سایت و همچنین علاقه همیشگیم به انجمن هاگوارتز و طبقه سوم که کلاس خودم هست، درخواست نظارت آزمایشی این انجمن رو دارم !

لطفا اگر صلاح دونستید، نظارت این انجمن رو آزمایشی و به طور کمکی، همراه با شخص دوم، به من بدید.





ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انجمن "قلعه هاگوارتز"
درخواست شما با موفقیت دریافت شد.
پس از بررسی در موعد مقرر با شما تماس گرفته می شود.


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۱۴ ۱۶:۲۰:۵۷

دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۲
مدیر سلام!


یک مسئله ای هست، من الان با کروم داخل سایت هستم اما ...

هیچ وقت از این مرورگر استفاده نمی کنم ؛ پیشنهاد خودتون هم استفاده از فایرفاکس هست ، حالا مشکل اینجاست که ...

سایت با فایرفاکس پشمکی (در حد گاگا (!) ) نشون داده می شه ؛ هیچ قالبی روی صفحه نیست همه چی سفید به رنگ اهداف دامبلدور و اون دندونای ولدک ـه ...

نمیدونم دقیقا چرا این جوریه، چون سایت های دیگه رو خیلی خوب میبینم با فایرفاکس ولی جادوگران از صبح که میومدم پشمکی است ....

اگر مشکلی پیش اومده ؛ از طرف شماست و میشه حلش کرد، (تنظیماتی ... چیزی) و گرنه، از طرف من هست بگید چیکار کنیم ؛

هیستوری رو خالی کنم ... ؟

مرورگرم رو برای اومدن به جادوگران (چه بد ..!) عوض کنم ... ؟

به هر حال اومدم اطلاع دادم تا مطلع شید که توی فایرفاکس همچین مشکلی هست ؛ حال تا امشب دوباره همینجوری با فایرفاکس وارد میشم بینم درست میشه یا نه ... ؟


مرسی !
فیلیوس فلیت ویک !


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲
درود بر خورشیدِ محفل ما

آلبوس این اولین درخواست نقدمه ؛ ممنون میشم تمام نکات رو ریز به ریز ذکر کنی و یک سری پیشنهاد برای بهتر نوشتن بهم ارائه بدی.

دنیای وارونه پست 94


مرسی!
محفلی می مانیم!


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: دنیای وارونه
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲
پس از مدتی و نشستن خاکی به قطر ده ها متر ما این پست را می زنیم :

سوژه جدید



- چی کار می کنی، احمق؟ منو ول کن!

آسمان تاریک بود. ستارگان چشمک زنان در سیاهیِ بالایِ سرِ آن رباینده، می درخشیدند و نور ماه، در پشت ابر های بسیار ناپدید بود. ظلمتی در آن ساعت برپا بود، و سکوتی که با فریادی معترض شکسته شده بود.

این صدای پیرمردیِ چروکیده، با ریش های بسیار بلند بود. فریادی که لحظه ای، با بی رحمی در گلو خفه شد. آری، دستانی به سمت دهان و بینی آن پیرمرد رفته بود و با دستمالی که به سمی، بی رنگ آغشته شده بود، چهره پیرمرد را پر کرده بود.

صاحب آن دست، شنلی بلند و چهره ای نا پیدا در سایه داشت. اما موهایش روغن زده بودند و به خوبی بوی روغنِ چربِ مو، را در اتاق می پراکند.

تمام آن اتفاقات در اتاقی بزرگ افتاده بودو تنها منبع نور شمعی بود که روی میزِ کنار تخت پیرمرد سوسو می زد و تقریبا چیزی در آن اتاق قابل مشاهده نبود و به همین دلیل پیرمرد نتوانسته بود از خودش دفاع کند.

کتابخانه ای در پشت آن دو مرد قرار داشت. کتاب هایی که در سکوت به آن ماجرای هیجان انگیز می نگریستند. یک تختِ چوبی کهنه نیز در کنار آن دو مرد و یک میز عسلی کوچک نیز همان جا دیده می شد.

مردِ شنل پوش، پیر مرد را که لباس خواب بلندی بر تن داشت و ریش هایش را شانه زده بود، و بیهوش روی زمین افتاده بود را بلند کرد و در یک کیسهِ چرمی که به همراه داشت انداخت.

نگران فریادِ نخست پیرمرد نبود زیرا در اتاق به خوبی بسته و روی دیوار نیز طلسمِ سکوت اجرا شده بود. مرد به آرامی کیسه را روی دوشش گذاشت و بدون اینکه از وزن آن پیرمرد شکایتی کند با چهره ای در هم و تاریک از اتاق خارج شد.

بی صدا تا درب ساختمان رفت. هیچ کس متوجه حضور او نشده بود و این، امتیاز او در به پایان رساندن نقشه هایش بود.


*****
مقصد آن مرد
عمارتی عظیم و سنگی


مرد شنل پوش، همچنان که آن کیسه چرمی را روی دوش داشت و تنها صدای نفس کشیدن های عمیق یک انسان از آن می آمد به سمت عمارت روبرویش رفت. به منظره تاریک اطرافش و بوته های گیاه شیطان و یا سرو های آسمان خراش توجهی نداشت. چهره اش اکنون در زیر نور ماه که به تازگی از پشت ابر بیرون آمده بود، به خوبی مشخص بود.

صورتی کشیده و چشمانی خسته داشت. موهایش اکنون دیگر آراستگی ساعتی قبل را نداشتند. قدم هایش استوار، محکم و بی تردید بود و مقصدش، درب بزرگ و فلزیِ عمارت که تنها میله های به هم تنیده بود اما طلسمی که قفلش می کرد، نظیر نداشت.

طلسم را زیر لب خواند و بدون حرکت چوبدستی درب را باز کرد. اکنون دستش که در هوا بود، آن کیسه را با چند متر فاصله حمل می کرد. راهرویی طویل را که ورودی آن ساختمان بود پشت سر گذاشت و به سرعت در اولین اتاق وارد شد.

****
ساعتی بعد
اتاق مرد



مرد دستانش را روی سرش گذاشته بود و روی تخت دراز کشیده بود. چشمانش بسته بود اما ذهنش بیدار بود. تفکراتی عجیب داشت؛ اندیشه ای که تا به آن روز به سراغش نیامده بود و پرسش هایی که پاسخگرشان اربابش بود و هر چه سریعتر باید پاسخ داده می شدند.

- نمیدونم چرا شرش رو کم نمی کنن!

زیر لب با خود زمزمه می کرد و استدلال می آورد؛ بی خبر از نقشه های شومی که صدبار از صد بار مردن بد تر بود. و آن نقشه ها برای آن پیرمرد بودند. مخصوص او ! و اکنون در ذهن اربابش جا داشت. باید تا سپیده دم منتظر می ماند. جلسات همیشه در آن لحظات برگزار می شد.

****
سرسرای اصلی عمارت
تالار گردهمایی



- نمی دونی چرا ؟ من به تو بیشتر از اینا امیدوار بودم، سوروس!

لرد ولدمورت روی صندلی شاهانه اش نشسته بود. دستانش بر روی سر نجینی بالا و پایین می رفتند. سردی در آن چشمان مارگونه موج می زد، و هیچ حسی در آن صورتِ سفید نمایان بود.

سیاه پوشان بسیاری روبروی اربابشان نشسته بودند؛ سیاه پوشانی که تعدادی نقاب های خود را که از مرگ خبر می داد، بر روی صورت داشتند و باقی، چهره هایشان را برای اربابشان نمایان گذاشته بودند.

لوسیوس مالفوی، سوروس اسنیپ، بلاتریکس لسترنج، ایوان و آنتونین دالاهوف چهره های سرشناس آن گروه بودند.

لرد ولدمورت پس از سکوتی سرد رو به خادمِ با وفایش که در نزدیکی او و با چند صندلی فاصله نشسته بود، کرد و گفت:

- سوروس، ذات یک رهبر، اهداف اون گروه رو مشخص می کنه، فکر می کنی اگر رهبری ذاتش تغییر کنه ولی چهره اش همون باشه، گروه به سمت و سوی قبلیش می ره؟ نه، نه! سوروس، اکنون زمان رهبری سرورت بر اون خون لجنی ها است.

- من به زودی با چهره ای تازه برخواهم گشت!


-------------------------------------------
بدون شرح!
جابه جایی چهره ها و البته ذات ها !


فیلیوس فلیت ویک
محفلی می مانیم !






دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟


پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۱۲:۵۵ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲
دام دارا دام دارا دام

(افکت صدای طبل)

برنده بهترین نظر برای شخصیت اول :

آیلین پرنس از کشور سیاهستان بغلی !

خب نظرسنجی شخصیت دوم رو می ذارم! لطفا شرکت کنید؛ هر کسی این تاپیک رو می بینه شرکت کنه!

در ضمن شخصیت این دو هفته ؛

کسی نیست جز ؛ لیلی ایوانز !

واقعا، اگر جای لیلی بودید چی کار می کردید ؟ ها!


فیلیوس فلیت ویک


دربرابر شرارت وزیر و مدیر خیانت کار و مفسد و چیزکش جامعه ساکت نمی مانیم ... !


تصویر کوچک شده

با هم، قدم به قدم، تا پیروزی ...


- - - - - - - - - - - - - - - - -


تصویر کوچک شده

تا عشق و امیدی هست؟ چه باک از بوسه دیوانه سازان!؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.