هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۸:۳۸ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۹۴
ســه روز بعد
شب بـیست و یـکم ماه تاریک
جشن بالــماسکه



جشن با شکوهی بود بسیاری از جادوگران و ساحره های معروف حضور داشتند.مرگخواران یک به یک جلوی در قصر اپارات میکردند.اولین نفری که جلوی در دیده شد سیوروس بود.
سیوروس سعی میکرد ریش های هورمونی که با معجون هکتور روییده بود را مرتب نگه دارد که صدای خنده ای شنید. چوبدستی اش را از غلاف خارج کرد تا خنده ای را تبدیل به گریه کند ولی وقتی پشت سرش را دید نظرش عوض شد.جمع کثیری از مرگخواران که هر کدوم با چهل پنجاه متر مو در کنار هم میلولیدند.

اولین مرگخواری را که شناخت آرسینوس بود که با عصبانیت هکتور را دنبال میکرد اما به دلیل اضافه بار ریش هایش چند بار زمین خورد. از ان طرف ایلین که ریش های خودش را بلوند کرده بود تا شبیه راپونزل شود اما نمیدانست که راپونزل مو داشت نه ریش اما چه کسی جرئت داشت این حرف را به ایلین پرنس بزند؟
لودو و رودولف در کنار دیواری ایستاده بودند و در مورد ساحره های تو جشن صحبت میکردند.
اصلا معلوم نبود رودولف و ارسینوس چطور از دست بلاتریکس فرار کرده بودند اما انجا بودند در کنار تمام مرگخوارانی که با ریش های کیلومتریشان این ور و ان ور میرفتند.
مرلین که ریش هایش را درون فرغونی گذاشته بود و هر چند قدم که جلو میرفت مجبور بود فرغون را نیز به جلو هل بدهد که چشمش به مورگانا افتاد. آن پیغمبره ی مغرور با ریش هایی از جنس گل و ساقه های سبز که بیشتر مورگانا را شبیه یک گلخانه ی متحرک کرده بود.

در همین حال که مرگخواران هر یک به دنبال ان بودند که ریش هایشان را با مد روز تطبیق بدهند صدایی شنیده شد.

-آپـــــــــــــــــــاراتـــــــــــــــــــــ

آری لرد اپاراتش هم همایونی بود. با ورود لرد به محل مرگخواران تعظیمی کردند اما لرد توجهی نکرد از نظر لرد آنها کپه هایی از ریش بودند که حرکت میکردند. ولدمورت به سمت درب ورودی رفت دستی به ریش هایش کشید و وارد شد.




هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴
سلام
اینجا چون پیشنهاد هم میدن من گفتم بیام یه پیشنهاد بسیار عتیقه ای رو بهتون بگم که اگه میشه اضافه کنید فقط دقت کنید این ایده از خودمه و تا حالا تو هیچ سایت دیگه استفاده نشده. پس : copy right By gibben

و اما نظر عتیقه ی من ببینید بغل ارسال پست یه گزینه ی کوچولو بزارید که هر کسی تیک اون گزینه رو زد پستش خود به خود بره تو لیست پست هایی که منتظر نقد هستن و این خیلی خوب و شاخ است چرا ؟

چون که
1-دیگه نیاز نیست اعضا برن تو یه تاپیک دیگه ای و بگن لطفا نقد شه .
2- مثلا (مثلا میگما) یه نفر تو سایت 3000 تا پست داره که 1500 تاش رول هستش و نصف بقیش درخواست نقده . (مثال بود دیگه)

و اینکه من کمک مالی هم میکنم برای این قضیه اگه خواستین.

به هر حال امیدواریم مجمع گولاخان با این طرح موافقت کنن و عملی بشه
ممنون از شما


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴
درودا اربابا

ارباب در خواست نقد بسیار جدی و موشکافانه و و خیلی خیلی انتقادی رو داریم.

ممنون

#423


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴
کی ؟

عمه ی وینکی

:|


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ سه شنبه ۳ آذر ۱۳۹۴
ولدمورت بدون سوال دیگری به سمت اتاقش حرکت کرد.همانطور که راه میرفت زیر چشمی مرگخواران را می پایید.
به سمت درب اتاقش رفت و با دستش اشاره ای به در کرد، در با اشاره ی دست باز شد. روی میز اتاقش چند دست ورق بود . نزدیک تر که می شدی، چند دست ورق شبیه سند منگوله دار یک راهرو در قیطریه بود.
لرد یک نگاه زیرچشمی به سند منگوله دار کرد و به صاحبش فکر کرد، بدون ان راهرو چه می کرد؟ شب ها کجا میخوابید؟ بی خانمانی مرگخوارش را نتوانست تحمل کند. صدایش را کمی بلند کرد و صدا زد:
- گـیـبـن؟

از ان طرف هم مرگخواران در اتاق اصلی پاتیل چه کنم چه کنم را در دست گرفته بودند و هر از گاهی ان را دست به دست میکردند که صدای لرد بلند شد:
-مگه نمیگم گیبن بیاد اینجا؟ مجبورم نکنید من بیام اونجا.

ارسینوس و ریگولوس به سمت اتاق لرد به راه افتادند تا قصه را ماسمالی کنند.این طرف هم رودولف با قمه دنبال نویسنده گذاشته بود:
-چرا هر دفعه یکی به مشکل میخوره لرد دقیقا همون شخص رو احضار میکنه ؟ چرا؟ :vay:
-نویسنده هم از ترس جانش با ماکسیمم سرعت به طرفین فرار میکرد و جیغ میکشید :
-من چمیدونم . این حرکت نمادینه حتما باید اتفاق بیوفته تقصیر من که نیست.
و به سرعت از کادر بیرون رفت.

ارسینوس به اتاق لرد رسید. در زد و وارد شد، ریگولوس هم پشت سرش وارد شد.
-درود ارباب. ارباب امروز بسیار برازنده شدین.
-درسته ارباب. بانو نجینی هم امروز بسیار بهتر به نظر میان.

لرد انقدری تجربه داشت که بفهمد وقتی یکی از مرگخوارانش جواب نمیدهد حتما اتفاقی افتاده. لرد نجینی رو برداشت و به دستان اوتو بگمن داد:
-اوتو، ببرش بیرون نمیخوایم دختر همایونی مان چیزای خشن ببینه. در ضمن از هر کدوم از مرگخوارا هم که خوشش اومد همونو براش پوست کن بذار بخوره سیر شه.

ارسینوس و ریگولوس با شنیدن این دو جمله از لرد دو بار اب دهنشان را قورت دادند.
لرد از پشت میز بلند شد و به سمت پنجره رفت همان طور که بسیار شیک و مجلسی از پنجره به بیرون نگاه میکرد شروع به صحبت کرد:
-آرسینوس جیگر. حس میکنیم چیزی هست که ما ازش بی خبریم و حس میکنیم تو قراره اون چیز رو به ما بگی.

با گفتن این حرف لرد خنده ی شیطانی کرد و با اشاره ی دستش در سریعا بسته شد و از پشت قفل شد.

در ان طرف ماجرا هنوز کسی کاری از پیش نبرده بود، ملت مرگخوار با خستگی در گوشه ای نشسته بودند و فکر می کردند، تنها صدای اتاق صدای پس گردنی زدن های گیبن به وینکی بود که هر چند دقیقه شنیده میشد.


ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۳ ۲۰:۰۶:۳۲
ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۳ ۲۰:۰۸:۱۶
ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۳ ۲۰:۰۹:۱۳
ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۳ ۲۰:۱۰:۴۱
ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۳ ۲۰:۱۱:۵۹

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۴۲ دوشنبه ۲ آذر ۱۳۹۴
ما اینجانب دعوت به دوئل میکنیم ایلین پرنس را.





هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ جمعه ۲۹ آبان ۱۳۹۴
رودولف !

شخصیتی عالی با ایفای نقش عالی. این شخصیت با اینکه که سیاهه ولی یه محبوبیت خاصی بین تمام جادوگران سایت داره.


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴
نقد

کمه ارباب . نقد شه لطفا


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: انجمن تفرقه بین دو جبه ی سیاه وسفید
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ سه شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۴
در همین حال که همه ساکت بودند و رنگ چشم های ورونیکا کم کم از سفید به قرمز تبدیل میشد در خانه ی ریدل با شدت هر چه تمام باز شد.

-ببین لاکریتا وقتی میگم اینقدر از اون جن بی خاصیت دفاع نکن برای همینه که الان مجبور نشیم خودمون بریم خرید کنیم.
-گیبن صد دفعه بهت گفتم که ...

که ناگهان چشمشان به محفلی مرگخوار خورد.
-محفلی ها حمله کردن اماده بشید.
-استیو پفای .

سیوروس با چوبدستی اش طلسم گیبن را به طرف دیگری هدایت کرد و در حالی که از کله اش دود قرمزی می امد فریاد زد:
-صبر کنید . صبر کنید.

لاکریتا که صدای سیو را شنید از پشت میزی که زیرش پناه گرفته بود بیرون امد و به سمت سیو رفت.
-سیو چی شده ؟
-چیزی نیست فقط...
-مطمئنی چیزی نیست ؟

و با دست به ورونیکا اشاره کرد. سیو کاملا ورونیکا رو از یاد برده بود . صورت ورونیکا سرخ شده بود . پف کرده بود اینقدر که امکان داشت هر لحظه بترکد و بالاخره ترکید.
-نــــــــــــــــــــه من ارّه مو میخوام .

با صدای جیغ غیر منتظره ی ورونیکا تمام مرگخواران از اتاق و سوراخ سنبه های خانه ریدل به اتاق اصلی هجوم اوردن و با آریانا مواجه شدند.




ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۲۶ ۱۷:۵۲:۴۷

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴
مرگخواران جمعشان جمع بود، یکیشون کم بود.

-گیبن کجایی ؟
-من اینجام. بغل بلاتریکسم.
-چی ؟ بغل بلاتریکس چیکار میکنی ؟

نگاه همه به سمت گوینده برگشت که بی شک رودولف بود. رودولف قمه هایش را در هوا تکان می داد تا گیبن نیست شده را مورد اصابت قمه قرار بدهد.
مرگخواران با تعجب به نقطه ای که صدای گیبن از انجا میامد اما خبری از تصویرش نبود زل زده بودند.

پااااق

ضربه ای از پشت به کله ی بیضی شکل وینکی برخورد کرد.
-کی بود ؟ کی پسی زد ؟ وینکی جن خوب بود.

وینکی مسلسلش را از قلافش بیرون کشید و دست به ماشه برد. ملت مرگخوار هر یک به سمتی پناه بردند.

تررررررررررررر

در کسری از ثانیه خانه به آبکش تبدیل شد. لاکریتا که روی لوستر پناه گرفته بود فریاد زد:
-گیبن نامرئی شده.

با شنیدن این جمله مرگخواران دستانشان را به حالت افکت خاک بر سر شدیم روی سر گذاشتند . قبلا هم مرگخوارانی محو شده بودند و نتیجه اش اصلا خوب نبود.

ارسینوس با کراواتش به هکتور حمله ور شد :
-اینا همش تقصیر توست.
-نه صبر کن میتونم درستش کنم. معجون مرئی شدن روی میزه . میتونم از اون استفاده کنم .

پووووف

میز در نتیجه ی طلسمی که سیو اجرا کرده بود نابود شد و تکه های چوب به سر و صورت هکتور ریخت.

-خب شایدم استفاده نکنم.

گیبن نامرئی شده بود و حالا مرگخواران باید راهی برای بازگشت دوباره ی گیبن پیدا میکردند.





ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۸/۱ ۲۰:۵۴:۱۹

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.