هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۸:۲۹ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹
۱. هرگونه عضویت در یکی از گروه های محفل ققنوس/ مرگخواران را با زبان خوش توضیح دهید.

پنجاه سال آزگار مسافر کشیدم، تو کل این سالا 3 دفعه مسافر خورد طرفای گریمولد، دو دفعش کلمو از پنجره بردم بیرون هرچی از دهنم درمیومد بهشون گفتم و اول و آخرشونو یکی کردم بی‌پدرومادرا رو! اون یه دفعه‌ی دیگه ضعیفه سوار کرده بودم، دیگه نشد از خجالتشون دربیام، فقط با انگشت و ایما و اشاره، موضعمو نشون دادم تا بدونن چند چندیم.


۲. فرق دامبلدور و ولدمورت در کتاب چیست؟

کتاب؟ من فقط روزنومه می‌خونم. اونم صفحه حوادث و سیاسی.


۳. هدف جاه طلبانه شما برای عضویت در مرگخواران چیست؟

ما اومدیم واسه بازگشت به دوران باشکوه گذشته. یادش به خیر ... شما یادتون نمیاد! زمان سالازار ... مرلین بیامرزتش ... این‌طوری نبود که! مشنگا رو جای توتون می‌پیچیدیم تو کاغذ و دود می‌کردیم. حالا به یه سری وَلَدِمشنگ انقدری رو دادن که نشستن رو گُردمون. به مرلین که ما گر خرد داشتیم ... کجا این سرانجام بد داشتیم؟


۴. برای یک محفلی اسم بگذارید!

همشون از دم مشتی بی‌پدرومادرِ ولدِمشنگن!


۵. به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به پر کردن شکم ویزلی هاست؟

یه گاویه ... یه گاو چاقیه ... گاومیش! اینو میدوشنش.


۶. بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟

یادش به خیر من بچه بودم ... یکی از اینا اومده بود خونه‌ی ما! منم بچه‌ی تیزی بودم. رفتم تو کمد قایم شدم. یه مشتی ماش داشتم توی جیبم. با لوله‌ی خودکار از لای در کمد این ماشو فوت کردم ... صاف خورد تو چشمش! چشمش رو گرفت و فرار کرد. از همون موقع من پدر اینا رو درمیاوردم!


۷. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی (مار محبوب ارباب) خواهید داشت؟

پوستشو می‌کنم بی‌پد... نه این مال این سوال نبود.


۸. به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده؟

اتفاق؟ شرمنده ... من حرص که می‌خورم فشارم می‌ره بالا یه خورده چشمام تار می‌بینه ... مروپ؟ این انسولین منو کجا گذاشتی؟ چه اتفاقی افتاده؟


۹. یک یا چند استفاده از ریش دامبلدور را بنویسید‌‌.

ریش؟ ریش اینا ریشه‌ی مملکتو سوزونده!






پی نوشت: این پست را تقدیم می‌کنم به روح دوست مفقود الاثرم روفوس، که بعضی از شوخی‌هایش را فقط او می‌فهمَـ... می‌فهمید. لطفا برای شادی روحش یک فاتحه بخوانید.


1- پدربزرگ!
2- هر چی روفوس بفهمد، ما نیز می فهمیم و جز لعن و نفرین بر روحش نخواهیم فرستاد. می خوام صد سال سیاه روحش شاد نباشه. خودش که شاد بود چه گلی به سرمون زد؟ جادوگر سخیف فرومایه بد سرشت دیو سیرت جلف!
3-این چه سرو وضعیه؟ شما اصلا متوجه هستین که پدربزرگ چه مقام بلند مرتبه ای می باشین؟
4- "ولدمشنگ" رو که خوندیم، دچار رعشه موقت شدیم! خوب شد حرکاتش رو گذاشته بودین.


تایید شد. سریع بیایین تو که براتون لباس مناسب تدارک ببینیم!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۶ ۲۱:۴۱:۵۸

ما نباشیم، کی باشه؟!


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۵:۴۱ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
نام: ماروولو

نام خانوادگی: گانت

گروه: اسلیترین [البته صرفا جهت اطلاع عرض شد. بدون دسترسی لطفا!]

سپر مدافع: سگ پیر

جارو: پاک جارو جوانان گوجه‌ای (گوجه سبز) که در عقب سمت چپش رو با نخ شیرینی می‌بنده به میله ای که قرار بوده درِ ناموجودِ داشبورد رو کیپ کنه، و بابت حرکات نوسانیش می‌شه به عنوان سانتریفیوژ ازش استفاده کرد، و به آینه‌ی جلوش قاب آویز اسلیترین آویزونه. هفته‌ای یک بار هم جوش میاره که این آمار در روزهای گرم تابستون به روزی یک بار هم می‌رسه.

چوبدستی: چون همواره معتقد بوده که مرد باید کارای فنیشو خودش انجام بده و همچنین باور داشته که همه‌ی چوبدستی سازا متقلبن و به جای ریسه‌ی اصلی قلب اژدها، رگ دنبلان گوسفند چینی می‌ندازن توی چوبدستی و به آدم قالب می‌کنن - البته یه چوبدستی ساز ارمنی می‌شناسه که اهل تقلب نیست - چوبدستیش رو خودش از چوب تابوت یکی از اجداد با اصالتش تراشیده. انقدر هم زمخت و بی‌ظرافت این کار رو کرده که تا چند سال کف دستش به خاطر دست گرفتن این چوبدستی همیشه پر از زخم بود. و چون ریسه‌ی اصلی قلب اژدها گرون بوده، برای مغزیش از پروستات اژدها استفاده کرده. لازم به ذکره که اژدهاهه تکرر ادرار داشت و پروستاتشو عمل کرده بود و انداخته بود جلوی گربه، ماروولو از جلوی گربه ورداشت! خلاصه که براش مفت درومد.

ویژگی‌های ظاهری: یه سبیل چخماقی کلاسیک داره که قسمت‌های جلوییش کمی زرد شده و شایعات می‌گن این زردی به خاطر مصرف مشتقات مایع خشخاش ایجاد شده اما تا به حال کسی اون رو با سیخ و سنگ ندیده تا دلیل محکمه پسندی وجود داشته باشه. یکمی ته ریش رو صورتشه که نه بلند میشه و نه شیو و کابوس کساییه که می‌خوان باهاش روبوسی کنن! پوشش توی خونه به یک عرقگیر سفید و پیژامه‌ی آبی و سفید راه راه خلاصه می‌شه و خارج از اون، یک ردای سبز یشمی هم روی همین‌ها می‌پوشه. در فصل سرد سال، پاچه‌های این پیژامه رو می‌کنه توی جورابش.
شونه‌های افتاده و به جلو خم شده‌ای داره، سرش زیادی به بدنش نزدیکه، انگاری که توی خط تولید موقع وصل شدن دو تا چکش اضافی خورده باشه، رگ سیاتیکش گرفته و این باعث میشه یکمی بد راه بره. همه‌ی این‌ها، به دلیل سال‌های سال مسافرکشی در خط لیتل هنگلتون به دره‌ی گودریک و قالب خوردن بدنش پشت فرمون جاروشه.

ویژگی‌های جسمانی: مبتلا به بیماری دیابته و اگر روزانه سه وعده چوبدستیش رو توی ناف خودش فرو نکنه و طلسم انسولینیوس رو به کار نگیره، دچار اختلال حواس می‌شه. همچنین با بالا رفتن سنش عمل پروستات هم داشته و گاها دچار بی اختیاری ادرار می‌شه. درمانگرها بهش گفتن اگر سیگار رو کنار نذاره خیلی زود حنجره و ریه‌هاش رو از دست می‌ده اما ترک عادتی که از دوران نوجوانی همراه آدم بوده سخته بنابراین همچنان روزانه یک پاکت مگنا قرمز مصرف داره و صداش از اگزوز خاور قابل تمییز نیست.

ویژگی‌های اخلاقی: از یک یک مواردی که در بالا گفته شد، علیه دخترش استفاده می‌کنه! مثلا تو بچگی‌های مروپ با دسته‌ی اون پاک جارو انقدر کوبیده توی سرش که قسمت آشپزی مغز این دختر آسیب جدی دیده. یا اون چوبدستیه بود؟ اول از پیشنهاد مروپ برای استفاده از چوب تابوت استفاده کرد تا چوبدستی منحصر به فردی داشته باشه که نمایانگر اصالتش باشه. بعد که کارش تموم شد، به خاطر خراب کردن تابوت یک جادوگر اصیل و بی احترامی به اجدادشون، دخترش رو یک فصل کتک زد و چند روزی توی زیرزمین حبسش کرد. حتا دود سختی کارش هم توی چشم مروپ می‌ره و هر بار که مسافر کرایه نمی‌ده، اعصاب خوردیشو با داد و بی داد و غر زدن الکی سر این دختر خالی می‌کنه. گاها حوصلش که سر می‌ره، وانمود می‌کنه قندش بالا پایین شده تا خودشو بزنه به حواس پرتی و سر به سر مروپ بذاره. حتا به نظر می‌رسه بی اختیاری ادرارش هم بهونه‌ای بیش واسه اضافه کردن رخت و لباسی که مروپ باید بشوره نباشه!

ویژگی‌های عقیدتی-سیاسی: معتقده که تنها راه نجات، بازگشت نواده‌های سالازار به قدرته. از هر فرصتی برای مقایسه‌ی وضع کنونی با دوران حکومت اصیل‌زاده‌ها استفاده می‌کنه. ابایی نداره که اعلام کنه «اگر دست من باشه، تمام دورگه‌های بی‌پدرومادر رو گردن می‌زنم. همچنین مذهب و خرافاتی نذیر مرلین پیامبر رو افیون توده‌ها می‌دونه و می‌گه «فقط یک عده خشک‌مغزِ متحجرِ عقب‌افتاده‌یِ متعصب به این چیزا باور دارن.» تنها ارزش واقعی، اصالته. در راستای همین پایبندی به اصالت هم بعد از ازدواج دخترش با یک مشنگ، اون رو زنده به گور کرد و با فروختن رینگ اسپرت و سیستم صوتی که مدتی روی جاروش انداخته بود، سبیل قاضی رو چرب کرد تا اعلام بشه که «شواهد کافی برای ارتکاب قتل یافت نشد» و پرونده مختومه بشه. البته این کار رو فقط برای فرار از حکم اعدام انجام داد. در واقع به قتل ناموسیِ دخترش مروپینا افتخار می‌کرد و بابتش سرش رو بالا می‌گرفت.


تایید شد.


ویرایش شده توسط مافلدا هاپکرک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۵ ۵:۴۵:۳۸

ما نباشیم، کی باشه؟!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.