لرد کمی عقب رفت و برای اینکه مرگخوار ها قیافه نگرانش رو نبینن ، روش رو به طرف نجینی برگردوند و دستی به سر مارش کشید. نجینی که تازه از خواب بیدار شده بود با عصبانیت به لرد گفت:
-هیس میس کیس می ایس ( چرا منو از خواب بیدار میکنی مدام آخه ؟ :vay: )
لرد که برای اولین بار خوشحال بود هری پاتر اونجا نبود که متوجه این مکالمه بشه ، به روی مرگخواراش برگشت ، یکی از اونها رو برای آرامش کریشیو کرد و داد به نجینی بخوره که از دلش در بیاد. بعد کمی مکث کرد و به نزدیک پنجره رفت و با صدای آروم و مرگبار همیشگیش گفت :
-شهر رویایی محفل ، یه افسانه قدیم بوده که اگر شهری به طریقه خاصی ساخته بشه ، کسانی که قبلا در زندگی از طلسم های نابخشودنی استفاده کردن نمیتونن واردش بشن.
در همین بین بود که چون شخصیت خنگ در صحنه کم بود ، مجبور شدیم پیتر پتیگرو رو زنده کنیم و برگردونیم به داستان تا بتونه با حماقت ولی شجاعت پنهانی که از گریفیندور بودنش بهش رسیده بود
از لرد بپرسه :
-چجوری امکان داره چنین شهری بشه ساخت آخه ؟ بعدم اضافه کنم که اگر دوست دارید من جای پنهان زندگی کردن جیمز پاتر اون دنیا هم بهتون بدم تا شاید بتونید اونجا هم برید بکشیدنشون.
لرد طبق معمول ابتدا کرشیویی کرد و بعد دست پتیگرو رو برید ریخت توی معجون خاصی ، یه ذره از خونی که از هری باقی مونده بود رو اضافه کرد بهش.
مرگخواران :
لرد: چیه باب ؟ دارم نوشیدنی شامم رو درست میکنم با غذا بخورم ، شاید این باعث بشه وقتی با هری میجنگم بالاخره این چوبی دستی لامصب یه دونه طلسم بزنه به هری .
. در هر صورت شهر جادویی باید با پر هزاران ققنوس ، تف اژدهای نروژی ، پوست هاگرید و ریش دامبلدور در اطرافش ساخته بشه تا اجازه ورود به آدم های خلافکار رو نده. اگر این شهر ساخته بشه ، فک نکنم دیگه هیچوقت بتونیم محفل رو شکست بدیم.
لرد از جاش بلند شد ، نوشیدنیش رو گذاشت تو یخچالش و با به طرف در اتاقش رفت.
-برید بیرون تا من یه نقشه خیلی توپ بریزم و تا حمله کنیم دره گودریک و جیمز رو بکشیم ... اهم اهم منظورم این بود که جلوی نقشه دامبلدور اینا رو بگیریم. اسنیپ تو اتاق بمون تا بهم بگی دیگه کدوم دختر رو دوس داری برم اونم بکشم.