تصحیح شده*
ازتون میخوام توی یک رول دنبال قاقارو*ی فراری بگردید، اگر کسی رو گاز گرفته و اون دچار توهم خاصی شده برام توضیحش بدید.
دنبال اتفاقات خلاقانه و بامزه باشید نه صرفا قهرمان بازی.
پادزهر رو به فردی که گاز گرفته شده تزریق کنید، اگه میترسه ترسش رو توضیح بدید، قانعش کنید یا مجبورش کنید یا تشویقش کنید، خلاصه هرکاری کنید که تزریق رو قبول کنه!
یه پست پر و پیمون ازتون میخوام.*
در اتاقی تاریک و شلوغ که در آن هرکس به طرفی می دوید جیانا به دنبال کتی می گشت چون می دانست هرجا کتی برود قاقارو هم می رود. اما در آن ازدحام این کار مشکل بود.
ناگهان فردی از کنارش به سرعت رد شد و به دنبال کتی افتاد.
-آلبوس؟! فکر کنم اون دچار توهم شده که اینجوری دنبال کتی میدوعه.این طوری نمیشه باید یه کاری کنم!
با زحمت زیاد جیانا با چوب دستیش کاری کرد که آلبوس سر جاش خشکش بزنه و چون نگه داشتن آمپول و در آوردن چوب دستی اونم همزمان خیلی سخت بود آمپول افتاد زمین و خرد و خاکشیر شد.
-ای بابا این طوری نمیشه ... ریپارو(ورد تعمیر کردن)
کتی و قار قارو از دید رس دور شدن جیانا مشتی به دیوار زد که نصف دیوار ریخت ولی بعد از این که به اعصابش مسلط شد رفت پیش آلبوس
-آلبوس خوبی؟
+وای نه! یه غول دیگه ؟ باید اینم نابود کنم!
- من غول نیستم
خب... من یه تغییر شکل دهنده ام که خودمو به شکل غول درآوردم تا اونایی رو که زندانی کردن رو آزاد کنم!
+ اوه ولی میگن اونا مزه مرغ میدن!
- خب ... نگاه کن من یه دارو دارم که میتونه تو رو هم به شکل اونا دربیاره تا با کمک اون دارو تو هم بتونی بکشیشون فقط یکم طول می کشه(آمپول رو تزریق میکنه)
+ ممنون
آلبوس از حال میره و جیانا بلند میشه که دنبال قار قارو بگرده که ناگهان پروفسور گابریل در حالی که داره به در و دیوار گل می پاشه وارد میشه
- پروفسووووووووووور!
شما دارین ..... چه کار می کنین؟؟؟؟؟؟
+ مگه نمیبینی؟ دارم با وایتکس همه جارو ضد عفونی می کنم!
- ولی پروفسور اون گله...
+ چی؟ نه بابا این کاملا ژله
- پروفسور یه لحظه صبر کنین من یه ... یه ... یه ...
یه وسیله کاربردی دارم که باعث میشه هرگز کثیف نشین
+جداً؟؟؟؟؟
-بله
+پس چطور خودت تا حالا نزدی سر و روت پر از چرکه!
- خب.....
جیانا فقط سه راه داشت ... یا به پروفسور می گفت که اون می خواسته اول پروفسور اون رو بزنه و بعد خودش چون اون به هر حال پروفسور بود یا می تونست بدون وقفه آمپول را تزریق کنه و هیچی نگه که موجب جیغ و داد پروفسور می شد یا می تونست بی خیال پروفسور بشه و بره دنبال قارقارو
- خب راستش ......پروفسور یه لحظه بیاین جلو تا دم گوشتون بگم...
وقتی پروفسور جلو رفت جیانا با تمام زور و دقتش آمپول رو به پروفسور تزریق کرد
- اینم از این
چند دقیقه بعدهمه درمان شدن و قارقارو به دام افتاده ولی یه چیزی درست نیست
جیانا رو به رز : هر چی گشتم نتونستم جسیکا رو پیدا کنم! شاید یکی دیگه پیداش کرده باشه و درمانش کرده باشه
جیانا سایه ای رو پشت سرش حس کرد و تا رز به خودش بیاد و بهش بگه که مشکلی نیست جیانا یه زوکی به شخص ناشناس زده بود و طلسم قوی ای رو آمادس که بهش بزنه
-ای داد بیداد فکر کنم اشتباه شد
جسیکا ترینج داشت از درد دور خودش می چرخید
- بببخشید جسیکا
+ اشکال نداره ...آخ
چرا زدیم؟
- فکر کردم قارقارو تو رو هم گاز گرفته
بریج به سمتشون میاد
-خدای من بیا بریم پروفسور یه نگاهی بهت بندازه
بعد از رفتن آنها جیانا و رز با هم تنها میشن
- ناخواسته تلافی کلاس پیشگویی که مجبو شدم به خاطرش کلاس رو بسابم شد
ولی نمی خواستم این طوری بشه
+ اشکالی نداره راستی آلبوس رو ندیدی؟
-وایییییییییییییییییییییییییییییییییی....
یادم رفته بود وقتی بهش آمپول زدم از حال رفت و فکر کنم هنوز همون جا باشه! آخه پروفسور گابریل رو دیدم .....
چند لحظه بعد جیانا با دو از اونجا دور شد و رز رو که هاج و واج و مبهوت بهش نگاه می کرد رو تنها گذاشت، رز هم بعد از این که از شوک در اومد رفت تا دنبال اسکورپیوس بگرده
+ دارم فکر می کنم چقدر دیگه میتونم دووم بیارم
این صدای ملانی بود که از خستگی روی صندلی ولو شد....