هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ پنجشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۰
درود در خواست دوئل با کتی بل رو دارم بعد از دوئلش با اسکورپیوس
هماهنگ شده
زمان شروع از 3 شهریور
برای سه هفته 21 روز


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ سه شنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰
تصحیح شده

*ازتون میخوام توی یک رول دنبال قاقارو*ی فراری بگردید، اگر کسی رو گاز گرفته و اون دچار توهم خاصی شده برام توضیحش بدید.
دنبال اتفاقات خلاقانه و بامزه باشید نه صرفا قهرمان بازی.
پادزهر رو به فردی که گاز گرفته شده تزریق کنید، اگه میترسه ترسش رو توضیح بدید، قانعش کنید یا مجبورش کنید یا تشویقش کنید، خلاصه هرکاری کنید که تزریق رو قبول کنه!
یه پست پر و پیمون ازتون میخوام.
*

در اتاقی تاریک و شلوغ که در آن هرکس به طرفی می دوید جیانا به دنبال کتی می گشت چون می دانست هرجا کتی برود قاقارو هم می رود. اما در آن ازدحام این کار مشکل بود.
ناگهان فردی از کنارش به سرعت رد شد و به دنبال کتی افتاد.

-آلبوس؟! فکر کنم اون دچار توهم شده که اینجوری دنبال کتی میدوعه.این طوری نمیشه باید یه کاری کنم!

با زحمت زیاد جیانا با چوب دستیش کاری کرد که آلبوس سر جاش خشکش بزنه و چون نگه داشتن آمپول و در آوردن چوب دستی اونم همزمان خیلی سخت بود آمپول افتاد زمین و خرد و خاکشیر شد.
-ای بابا این طوری نمیشه ... ریپارو(ورد تعمیر کردن)
کتی و قار قارو از دید رس دور شدن جیانا مشتی به دیوار زد که نصف دیوار ریخت ولی بعد از این که به اعصابش مسلط شد رفت پیش آلبوس
-آلبوس خوبی؟
+وای نه! یه غول دیگه ؟ باید اینم نابود کنم!
- من غول نیستم خب... من یه تغییر شکل دهنده ام که خودمو به شکل غول درآوردم تا اونایی رو که زندانی کردن رو آزاد کنم!
+ اوه ولی میگن اونا مزه مرغ میدن!
- خب ... نگاه کن من یه دارو دارم که میتونه تو رو هم به شکل اونا دربیاره تا با کمک اون دارو تو هم بتونی بکشیشون فقط یکم طول می کشه(آمپول رو تزریق میکنه)
+ ممنون
آلبوس از حال میره و جیانا بلند میشه که دنبال قار قارو بگرده که ناگهان پروفسور گابریل در حالی که داره به در و دیوار گل می پاشه وارد میشه
- پروفسووووووووووور! شما دارین ..... چه کار می کنین؟؟؟؟؟؟
+ مگه نمیبینی؟ دارم با وایتکس همه جارو ضد عفونی می کنم!
- ولی پروفسور اون گله...
+ چی؟ نه بابا این کاملا ژله
- پروفسور یه لحظه صبر کنین من یه ... یه ... یه ... یه وسیله کاربردی دارم که باعث میشه هرگز کثیف نشین
+جداً؟؟؟؟؟
-بله
+پس چطور خودت تا حالا نزدی سر و روت پر از چرکه!
- خب.....
جیانا فقط سه راه داشت ... یا به پروفسور می گفت که اون می خواسته اول پروفسور اون رو بزنه و بعد خودش چون اون به هر حال پروفسور بود یا می تونست بدون وقفه آمپول را تزریق کنه و هیچی نگه که موجب جیغ و داد پروفسور می شد یا می تونست بی خیال پروفسور بشه و بره دنبال قارقارو
- خب راستش ......پروفسور یه لحظه بیاین جلو تا دم گوشتون بگم...
وقتی پروفسور جلو رفت جیانا با تمام زور و دقتش آمپول رو به پروفسور تزریق کرد
- اینم از این
چند دقیقه بعد
همه درمان شدن و قارقارو به دام افتاده ولی یه چیزی درست نیست
جیانا رو به رز : هر چی گشتم نتونستم جسیکا رو پیدا کنم! شاید یکی دیگه پیداش کرده باشه و درمانش کرده باشه
جیانا سایه ای رو پشت سرش حس کرد و تا رز به خودش بیاد و بهش بگه که مشکلی نیست جیانا یه زوکی به شخص ناشناس زده بود و طلسم قوی ای رو آمادس که بهش بزنه
-ای داد بیداد فکر کنم اشتباه شد

جسیکا ترینج داشت از درد دور خودش می چرخید
- بببخشید جسیکا
+ اشکال نداره ...آخ چرا زدیم؟
- فکر کردم قارقارو تو رو هم گاز گرفته
بریج به سمتشون میاد
-خدای من بیا بریم پروفسور یه نگاهی بهت بندازه
بعد از رفتن آنها جیانا و رز با هم تنها میشن
- ناخواسته تلافی کلاس پیشگویی که مجبو شدم به خاطرش کلاس رو بسابم شد ولی نمی خواستم این طوری بشه
+ اشکالی نداره راستی آلبوس رو ندیدی؟
-وایییییییییییییییییییییییییییییییییی.... یادم رفته بود وقتی بهش آمپول زدم از حال رفت و فکر کنم هنوز همون جا باشه! آخه پروفسور گابریل رو دیدم .....
چند لحظه بعد جیانا با دو از اونجا دور شد و رز رو که هاج و واج و مبهوت بهش نگاه می کرد رو تنها گذاشت، رز هم بعد از این که از شوک در اومد رفت تا دنبال اسکورپیوس بگرده
+ دارم فکر می کنم چقدر دیگه میتونم دووم بیارم
این صدای ملانی بود که از خستگی روی صندلی ولو شد....


ویرایش شده توسط جیانا ماری در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۲۷ ۱۳:۵۷:۵۴

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «شفابخشی جادویی»
پیام زده شده در: ۱۵:۲۸ دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۰
ازتون میخوام توی یک رول دنبال قاقارو*ی فراری بگردید، اگر کسی رو گاز گرفته و اون دچار توهم خاصی شده برام توضیحش بدید.
دنبال اتفاقات خلاقانه و بامزه باشید نه صرفا قهرمان بازی.
پادزهر رو به فردی که گاز گرفته شده تزریق کنید، اگه میترسه ترسش رو توضیح بدید، قانعش کنید یا مجبورش کنید یا تشویقش کنید، خلاصه هرکاری کنید که تزریق رو قبول کنه!
یه پست پر و پیمون ازتون میخوام.


وقتی از کلاس اومدم بیرون مونده بودم کجا رو بگردم که یادم اومد کتی بهتر از همه قارقارو رو میشناسه پس دنبالش کردم تا دیدم که یکهو از اون ور سالن قارقارو زد بیرون و کتی دنبالش کرد خب پس من نمیتونستم بگیرمش یکهو دیدم که ...آلبوس؟؟؟؟؟ آلبوس داشت دنبال کتی می کرد و می خواست که .... با جادو نصفش کنه؟؟؟؟
پس اونم مبتلا شده بود باید یه کاری می کردم کتی ها حواسش نبود که آلبوس دنبالشه با چوب دستیم کاری کردم که آلبوس سر جاش خشکش بزنه ولی آمپول از دستم افتاد و شکست ،آمپول رو با طلسم ریپارو تعمیر کردم و در حالی که کتی و قار قارو داشتم از دید رسم خارج میشدن رفتم سمت آلبوس
-آلبوس خوبی؟
+وای نه! یه غول دیگه ؟ باید اینم نابود کنم!
- من غول نیستم (خودمو کنترل کردم چون یادم اومد دست خودش نیست) من یه تغییر شکل دهنده ام که خودمو به شکل غول درآوردم تا اونایی رو که زندانی کردن رو آزاد کنم!
+ اوه ولی میگن اونا مزه مرغ میدن!
- خب ... نگاه کن من یه دارو دارم که میتونه تو رو هم به شکل اونا دربیاره تا با کمک اون دارو تو هم بتونی بکشیشون فقط یکم طول می کشه(آمپول رو تزریق میکنه)
+ ممنون( غش می کنه)
- آخیش تموم شد
ناگهان پروفسور گابریل در حالی که داره به در و دیوار گل می پاشه وارد میشه
- پروفسووووووووووور! شما دارین ..... چه کار می کنین
+ مگه نمیبینی؟ دارم با وایتکس همه جارو ضد عفونی می کنم
- ولی پروفسور اون گله...
+ چی؟ نه بابا این کاملا ژله
چند دقیقه بعد
- بالاخره تموم شد همه درمان شدن و قارقارو به دام افتاد ولی هر چی گشتم نتونستم جسیکا ترینگ رو پیدا کنم شاید یکی دیگه پیداش کرده باشه و درمانش کرده باشه یکهو سایه ای رو پشت سرم حس کردم خودش بود ولی نمی دونستم درمان شده یا نه پس یه زوکی بهش زدم و اولین طلسمی رو که یادم بود برگشتم سمتش و دیدم که از درد دور خودش می چرخه
بریج اومد سمتم
-خدای من من تازه بهش تزریق کرده بودم!
+ای داد بیداد فکر کنم اشتباه شد ( ناخواسته تلافی کلاس پیشگویی که مجبو شدم به خاطرش کلاس رو بسابم شد)


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: کلاس «پیشگویی»
پیام زده شده در: ۹:۴۶ سه شنبه ۱۹ مرداد ۱۴۰۰
- حالا، من ازتون می‌خوام خوب به گذشته‌تون فکر کنید. به خواب‌هایی که دیدید، و خواب‌هایی که بعدا مشخص شده پیشگویی بودن و به هر شکلی "تعبیر" شدن. تکلیف شما اینه که خاطره‌ی یکی از این خواب‌ها و نحوه‌ی تعبیر شدنش در آینده رو برام بنویسید!

چند وقت پیش بود که جیانا خواب عجیب و غریبی دیده بود ولی نمی دونست که پیشگویی به حساب میاد یا نه که پروفسور رو دید.

-پروفسور یکم کمک میخواین؟
- نه ممنون .
-پروفسور میتونین بهم راجب ... خب راجبه ...
-نمره؟من نمره الکی به کسی نمی دم
-نه پروفسور منظورم این نبود من خوابی دیدم که شما هم توش بودین فقط می خواستم ببینم که خوابم پیشگویی بوده یا نه همین.
-چه خوابی؟
- خب دیدم که شما داشتین اینجا طی می کشیدین و بعد...
-بعد چی؟
-بعد پروفسور مک گانگال میان اینجا و ..
-پروفسور مک گانگال؟

پروفسور مک گانگال همون لحظه از در وارد میشن
-بله با من کاری داشتین؟
-بعد پاشون میگیره به وایتکس های شما و تمام وایتکس ها پخش زمین میشن و بعد....

همون لحظه پای پروفسور به وایتکس ها گیر می کنه و همه ی وایتکس ها پخش زمین میشن.

- و بعد وقتی کتی میخواد بره کمک پروفسور قارقارو لیز می خوره و بعد ردا شما رو میگیره تا وایسه ولی نمیتونه و شما تعادلتون رو از دست میدین و میخورین به شیشه معجون اما ونیتی که همراهش از معجون سازی آورده و تمام راهرو پر از گرد های درخشانی میشه که خیلی خیلی سخت از بین میرن...

وقتی بالاخره پروفسور میتونه پا بشه
- جیانا خوابت نه تها پیشگویی بود بلکه فراتر از اون بود ..... الان مجبورم که اینجا رو حسابی بسابم تو هم دفعه دیگه اگه از این خواب ها دید حتما زود تر اطلاع بده فهمیدی؟
-بله پروفسور فقط نمره ی من .....
- آه بله اونم لحاظ میشه
آلبوس پاتر با شنل نامرعی کننده ای که از جیمز بلند کرده کنار کلاس منتظره
- بیا جیانا آوردمش
- ممنون
-اینم جزو خوابت بود؟
-آره الانه که پروفسور با فهمیدن این که این سالن حالا حالا ها تمیز نمیشه از کوره در بره بزن بریم..............

چند دقیقه بعد پروفسور در حالی که به زمین و زمان بد و بیراه میگه و می سابه دنبال مقصر می گرده.


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ جمعه ۱۵ مرداد ۱۴۰۰
سلام من می خواستم با اسکورپیوس مالفوی دوئل کنم امکانش هست؟


سلام

متاسفانه این دعوت، رد شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۵ ۲۲:۵۱:۳۶

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
درود
نام: جیانا
نام خانوادگی:ماری
(رئیس ارتش نابودی دلفی ( بعدا توضیح داده خواهد شد)- جستجوگر و کاپیتان تیم کوییدیچ گریفیندور -بهترین دوست آلبوس سوروس پاتر بعد از اسکورپیوس و بدون داشتم هیچ رگ وریشه ای از اسلیترین مار زبان )
رتبه خون:اصیل زاده
گروه : گریفیندور
چوبدستی: ۱۱ اینچ طول دارد. جنس آن از چوب راج و دارای مغزی از پر ققنوس است.
جارو: آذرخش
جغد: کج منقار(از نام جغد دیگری الهام گرفته)
شغل: (دانش آموز هاگوارتز_ کاراگاه مخفی)
پاترونوس: اژدها
ظاهر: موهای آشفته و بلند به رنگ قهوه ای تیره(فر)، زخمی عجیب در دست راستش دارد چشمانی آبی دارد .
علاقه مندی ها : تقریبا همه چیز مخصوصا گویدیچ و هری پاتر
تنفر: از مرگخوار ها و موجوداتی که آنها را به دلیل ویژگی های اخلاقی نامناسب رذل می خواند

بیوگرافی:جیانا ماری، دختردو تن از ماهر ترین جادوگران است ولی هر دو وقتی او پنج ساله بوده آنها را از دست داده ، او دختری شاد و سرزنده در عین حال بسیار شیطون ولی با محبت ولی شجاع است با بهترین دوستان خود یعنی آلبوس و رز و اسکورپیوس در قطار سال اول آشنا شد ولی در سال سوم تازه دوستی انها شکل گرفت تنها زندگی می کند و از ابتدا جادوگری ماهر بود. او در حل بسیاری از پرونده های ناتمام و راز ها با در خطر انداختن زندگی خودش برای محافظت از دوستانش شرکت داشته و شاگردی نمونه است او همچنین همکلاسی آلبوس نیز هست .


[color=FF0000]تایید شد.


ویرایش شده توسط آتیمرا در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۲ ۱۹:۱۰:۳۳
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۲ ۱۹:۱۵:۱۴
ویرایش شده توسط جیانا ماری در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۳ ۱۵:۰۷:۰۱

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: ولدمورت چی نداره ؟
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
ولدموت عشق ندار یعنی هیچی نداره در واقع یه پوچی به تمام معنا تام دلووووووووو ریدل


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۰:۵۹ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۰
این که همه قلبتو بشکنن و دیگه هیچی برای از دست دادن نداشته باشی


اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۱ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
درود
نام: هری
نام خانوادگی:پاتر
(رئیس ارتش دامبلدور - جستجوگر و کاپیتان تیم کوییدیچ گریفیندور - لرد ولدمورت را شکست داد )
رتبه خون:اصیل زاده
گروه : گریفیندور
چوبدستی: ۱۱ اینچ طول دارد. جنس آن از چوب راج و دارای مغزی از پر ققنوس است. به گفته گادریک اولیوندر این ترکیبی عجیب از بدنه چوب دستی یا همان واند و مغز است. پر ققنوس این چوب دستی توسط ققنوس دامبلدور اهدا شده است. گادریک اولیوندر فاش کرد مغز چوبدستی تام ریدل (ولدمورت) هم از همان ققنوس است که این دو چوبدستی را برادر می کند.
جارو: آذرخش
جغد: هدویک
شغل: رییس پلیس سحر و جادو
ظاهر: موهای آشفته به رنگ قهوه ای تیره، عینک گردی بر صورت می زند و زخمی آذرخش مانند بر پیشانی دارد چشمانی سبز دارد و شبیه پدرش جیمز پاتر است به غیر از چشم هایش که به مادرش رفته
فرزندان:آلبوس سوروس پاتر، لیلی پاتر و جیمز سوروس پاتر
همسر:جینی ویزلی(پاتر) خواهر کوچک رون

بیوگرافی:هری پاتر، پسر لیلی و جیمز پاتر است ، هنگامی که کودک بود ولدموت پدر و مادرش را کشت ولی به خاطر عشق مادرش جادوی ولدموت کمینه کرد و نا خواسته درون او یک جانپیچ ساخت و زخمی به شکل آذرخش رو پیشانی او به جا ماند هری پاتر با بهترین دوستان خود یعنی رون و هرمیون در قطار سال اول آشنا شد پیش از آن او پیش دورسلی ها (خاله اش و خانواده او) زندگی می کرد و آنها نگذاشتند تا زمانی که 11 ساله شد بفهمد که جادوگر است . او سال های تحصیلش را کمابیش در مبازه با ولدموت طی کرد و سرانجام او را در نبرد هاگوارتز شکست داد. البته ناگفته نماند وولدموت ( تام دلووو ریدل) یکبار به او طلسم مرگ ( آواداکاداورا) زد ولی به جان این که او را بکشد جانپیچ درون او را کشت



متاسفانه شخصیت هری پاتر آزاد نیست و نمی‌تونی برش برداری. لطفا از لیست شخصیت‌ها یه شخصیت دیگه رو انتخاب کن.
تایید نشد.


ببخشید ولی من توی لیست رو نگاه کردم اسم هری سیاه بود و کسی انتخوابش نکرده بود میشه لطفا بگین این چطور ممکنه؟

لطفا بعد از ویرایش ناظر یا مدیر، دوباره پستتو ویرایش نکن چون اگه پست جدید نزنی ممکنه مسئولین متوجه نشن تغییر جدیدی ایجاد شده. همونطور که الان دیر متوجه شدیم.
به هر حال توی پیام شخصی جواب سوالتو دادم.

پیوست:



jpg  download.jpg (4.14 KB)
45813_6107a98d262cc.jpg 259X194 px


ویرایش شده توسط آتیمرا در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۱ ۱۱:۴۵:۰۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۱ ۱۴:۰۴:۳۵
ویرایش شده توسط آتیمرا در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۲ ۱۰:۳۲:۱۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۴ ۰:۲۶:۳۷
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۴ ۰:۲۶:۵۷

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۳۹ یکشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۰
سلام کلاه عزیز
من یه دختر شیطون و شجاعم که خیلی هم قوی هستم
ماجراجوعم و عاشق کتاب غیر درسی و رمان و خیال پردازی
به نظر من تو این دنیا هیچ چیز مقدس تر و قابل احترام تر از عشق نیست مخصوصا عشق به خانواده و برادرم
خلاقم و زاویه دید متفاوتی نسبت به همه چیز دارم و راه حل هایی پیدا می کنم که هیچکس دیگه به ذهنش نمیرسه
خیلی هم دوست دارم خودم رو توی خطر بندازم و راز داشته باشم
دوست داشتم کوییدیچ هم بازی کنم
راستی اصیل زاده هستم ولی برام مهم نیست
هوش شیطانی هم دارم ولی اصلا ازش استفاده نمی کنم

الویت ها :
با احترام به گروه های دیگه گریفیندور

-------

چرا بعضی جمله‌ها رو از نفر قبل کپی کردی؟ نکن همچین فرزندم. سعی کن با خلاقیت خودت جلو بری.

راستش اکثر خصوصیاتی که از خودت گفتی بیشتر به گروه ریونکلاو می‌خوره تا گریفیندور، به جز همون چندتایی که از نفر قبل برداشتی و برای گریفیندوره. اگه بخوای گروهبندیتو براساس شخصیت خودت انجام بدم، باید بری به ریونکلاو. اما چون خودت گریفیندور رو می‌خوای بهت حق انتخاب می‌دم. به مرحله بعد برو و به انتخاب خودت بین دو گروه گریفیندور و ریونکلاو یکی رو انتخاب کن.

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط آتیمرا در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۰ ۲۰:۴۳:۰۹
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۵/۱۰ ۲۲:۴۷:۱۵

اکسپکتو پاترونوس


قدم به قدم تا روشنایی از شمعی در تاریکی تا نوری پر ابهت و فراگیر!!
می جنگیم تا اخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!
برای عشق!!
برای گریفندور!!








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.