هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۱۱:۴۶ جمعه ۱۳ شهریور ۱۳۹۴
~دفاعیات متهم گیبن ملقب به گیبنشتاین در دادگاه عالی شماره ی 10~
~ به قضاوت ورونیکا اسمتلی و هیات منصفه دادگاه~
~وکیل متهم در دادگاه حاضر نشد~

--- !

-عااااااا
-چی شد جناب قاضی ؟
-من خودم تقاضای وقت استراحت میکنم برای دادگاه، خودمم قبولش میکنم.
10 دقیقه استراحت !
و چکش به صدا در امد !

ده دقیقه بعد


شاکیان ، شاهدان و مردم عادی دسته دسته داخل دادگاه شدند . هیچ کس دلش نمیخواست دادگاهی شدن گیبن را از دست بدهد همه از دوست و دشمن انجا بودند !
ورونیکا بر صندلی مخصوص نشست ، لباسش را مرتب کرد و رو به نگهبان گفت :
متهم را بیاورید !عااااا

درب دادگاه باز شد . متهم وارد شد . جایگاه متهمین یک صندلی اهنی کوچک بود که با تیغ و اره و کروشیو در اطرافش محاصره شده بود. گیبن نزدیک شد و روی صندلی نشست.
-متهم گیبن ! شما متهم اید به عکس ها و اسکرین هایی که در وقت قبلی نمایش داده شد . از خوتون دفاع کنید !

گیبن نگاهی به حضار کرد. لرد انجا بود نه در میان حضار بلکه در قلبش ! لرد رودولف نبود اما همیشه بود حتی وقتی نبود .همین به او قوت قلب میداد. صدایش را صاف و شروع به صحبت کرد :
-جناب قاضی ! من گیبن تمامی اتهامات وارده بر خودم توسط شاکی و شاهدان وی را تکذیب میکنم !

صدای پچ پچ بلند شد.

قاضی اره ی خود را به نشانه ی تهدید روشن و خاموش کرد و سپس گفت :
-اگه مدرکی دارید رو کنید اگه نه دروغ شمردن مدارک شاکی هم به جرماتون اضافه میشه !
-قربان مدرک زیاده پس یکی یکی رو میکنیم . مدرک شماره یک که نشون میده دراکو و وزیر قبل از استفاده از راه های قانونی از راه های دیگه ای برای ساکت کردن من استفاده کردند ! لینک 1
جناب قاضی در کتاب قوانین حقوقی جادوگری ذکر شده فامیل های درجه 1 حق شهادت دادگاه بر هیچ طرفی رو ندارن پس شهادت جناب ریگول رو بی اساس خوانده و دلیل وجود ان را به دلیل تهدید توسط مستر اسنیپ میدانم ! لینک 2
مدرک بعدی میتونه نشان دهنده ی امکان وجود ساخت و پاخت شاکی با اقایون بالاسری باشه که با خنده ی شیطانی ایشون تایید میشه !لینک 3
گیبن از صندلی بلند شد و جفت پا به روی میز جلویش پرید که با اینکار نگهبانان با چوبدستی وی را هدف گرفتند ! اما قاضی با اشاره ی دست انان را از شلیک طلسم منع کرد و گفت :
-دفاعیاتتون تموم شد ؟
- نه جناب قاضی این مدرک یکی از مهم ترین مدارکه لینک 4 و ان را به سمت حضار گرفت ! صدای هووو هووو در میان حضار بلند شد ! قاضی بار دیگر ملت حاضر را ساکت کرد !
-نه جناب قاضی هنوز حرفام تموم نشده این مدرکو ببینید لینک 5 با نشان دادن این مدارک به یکباره دادگاه به هم ریخت ! مردم که تازه به جعلی بودن مدارک دراکو و بد تر از ان تشویق کردن وزیر به اینکار پی برده بودند شروع به شعار دادن علیه وزیر کردند :
- وزیر جعل کننده نمیخوایم نمیخوایم !
گوحجه فرنگی به سمت وزیر پرت شد که با جا خالی هوشمندانه ی وزیر به صورت یکی از نگهابانان کوبیده شد .
ورونیکا که کنترل دادگاه رو از دست داده بود و کاری از دستش نمیامد فریاد زد :
- شورش علیه وزیر ! نگهبانان رو خبر کنید ! وزیر رو به جای امن ببرید .
نگهبانان دسته دسته وارد دادگاه میشدند و با ملت که مانند موج خروشان و عصبانی به سمت وزیر میرفتند برخورد کردند !
در همین زمان وزیر و نگهبان های مخصوصش اپارات کرده و نگهبانان در حال جنگ با مردم را تنها گذاشتند ! آری هیچ چیز مهم تر از جان وزیر نیست !
گیبن به ملت خودجوش نگاه میکرد . قاضی و هیات منصفه را ندید احتمالا خیلی پیشتر از دادگاه خارج شده بودند . ناگهان دستی از پشت گیبن را گرفت و گونی سیاهی بر سرش کشیده شد و با ضربه ی محکمی بر سرش بیهوش شد !


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
خب کلمه ی اینده یه جوریه اگه به همین منوال تا اینده نامعلوم بریم سایت سر پا میمونه تمام این اعضا یه زمانی جدا میشن از سایت ، اعضای جدید میان اعضای جدید خودشون قدیمی میشن !

ولی منطقی بخوایم فکر کنیم حضور سایت های ایفای دیگر حالا نه در ضمینه هری پاتر بلکه در تمام زمینه ها داره حضور جادوگران رو کمرنگ تر میکنه !
و یه شخصی که تازه پا به این عرصه گذاشته به نظرم احتمال اینکه ایفای نقش های دیگرو انتخاب کنن نه حالا فقط با موضوع هری پاتر زیاد هستش !

مطمئنا که سایت بسته یا ارشیو نمیشه ولی خب با کمبود جدی تازه واردین رو به رو میشیم و خب اعضای ثابت هم یه توانی دارن نمیتونن 24/7 فعالیت کنن که ولی خب مدیران هم مهمن که از اونجایی که میدونم مدیران با تدبیری داریم تا ببینیم چه تدبیری می اندیشند !

این بود نظر این حقیر بر وزن گیبنشتاین ! :|
به امید اینکه بمانیم در این والی تا ابد !


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: به نظر شما ممکنه ولدرمورت از چیزی بترسد?
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۹۴
به نظر من لرد از این میترسید که بقیه درموردش بدونن دوست نداشت کسی زیاد ازش اطلاعات داشته باشه و واقعا نگران این موضوع بود !
مثلا اولش تو کتاب یا فیلم همه میترسیدن از لرد اما بعدا که همه فهمیدن لرد چهجوری به دنیا برگشته و اینقدر جان پیچ( فک کنم همین باشه)داره دیگه ملت ترسشون ریخت !
رفتار ولدمورت هم تو کتاب و فیلم و هم توی سایت خودمون که ارباب اطلاعاتی از خودش بروز نمیده و با دقت مرگخواراشو انتخاب میکنه دلیلی بر درست بودن این نظریس !


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۹:۴۴ یکشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۴
سلام لاکی ! منم خیلی مشتاقم بدونم منظورت از امضات کی و چی بود ؟(الکی مثلا ما نمیدونیم ) :)

از اونجایی که من همیشه این تاپیکو با معجونالیزه ی هکتور اشتباه میگیرم !
پاسخ به تمام سوالاتم اجباری نیست ! فقط اونایی که با * مشخص کردم !

*چرا انتونین این قده ابراز علاقه کرد تو پست قبلی ؟

*یه نفر از اشخاصی که اگه نباشه گروه فلج میشه کیه ؟ (حالا چون میدونم منو نمیگی اسم دو نفر و بگو !)

*اگه هافل نبودی کجا بودی؟

*لاکریتا بلک یا لاکریتا وایت ؟

*اربابو از دیدگاه خودت برای ما نشون بده ! (دو سطر )

*صرفا جهت نام فامیلت " بلک" به جبهه ی سیاه گرویدی؟ چرا محفل نه ؟

*از اونجایی که شما در واقع گربه نیستی گربه نمایی چه حسی داری که یه گربه هم نگه میداری؟ اونم مث خودت مشکی ! اونم مث خودت زشت ؟

به پایان رسید این پایان !


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: كلاس طلسم ها و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۲ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴
دانش اموز جدید!
-----------


گیبن آرام ولی این دفعه پر سر و صدا از کلاس خارج شد ! فکر اینکه با درس های امروز میتونه دشمنانش رو مغلوب کنه یک لحظه راحتش نمیگذاشت !

به دنبال کوچک ترین بی احترامی از طرف دیگران بود با خشمی که او داشت شاید میتوانست ولدمورت رو هم به زانو در بیاره (گهی لپ لپ کند گه دانه دانه !)

اما به طور عجیبی همه اون روز خوش رفتار شده بودند. در حال قدم زدن در راهرو ها بود که شخصی با او برخورد کرد . بالاخره موقعیت ایجاد شد، گیبن چوبدستیشو دراورد و برای گفتن کروشیو دوئه اماده شده بود اما قبل از اینکه بتونه از طلسمش استفاده کنه صدایی اون رو از تصمیمش منصرف کرد !

-اممم.متاسفم که خوردم بهتون! :pretty:

این صدای ویولت بودلر بود که با اوای دل نشینش عذرخواهی کرد و دور شد !

- نه خیر مث اینکه امروز قرار نیست ما کسیو ضربه فنی کنیم !

مدت زمان زیادی از گفتن این حرف نگذشته بود که صدای فریادی از سمت دریاچه توجه او را به خودش جلب کرد . پله ها را دو تا یکی پایین پرید و به سمت صاحب صدا دوید به امید اینکه بتونه از طلسم هایی که یادگرفته استفاده کنه !

-بجنبید حراج واقعی ! انواع وسایل جادویی دزدیده شده از دزدان دریایی . فقط امروز !
این صدای نکره ی دالاهوف بود که از روی کشتی سعی میکرد اجناس خودشو بفروشه .

-هی دالاهوف! تو ریون بهت خوش میگزره ؟ شنیدم دارن مث تسترال ازت کار میکشن .

با گفتن این حرف صدای خنده ی عده ای از جماعت اسلی بلند شد . دالاهوف هم که هیچوقت توهین به گروهش رو نمیتونست بپذیره جلو امد و با دستان کلفتش گیبن رو هل داد و پخش زمین کرد .

- هووف. فقط همین؟ فقط همین قدر بلدی آبی بد قواره ؟

اما گیبن و دالاهوف هیچکدام متوجه جمعیتی که در دور ان ها جمع شده بود نبودند! در این حین زاخاریاس و وندلین به طرفداری از گیبن و لینی و ریتامبیز به طرفداری از دالاهوف به پا خواستند !

در این حین صدای اسنیپ که از برج ستاره شناسی با بلند گو داد میزد شنیده شد !

-
~hufflepuff VS ravenclaw~
~ROUND ONE ~
~FIGHT ~


با صدای اسنیپ صدای جیغ و سوت ملت دانش اموز بلند شد . انواع طلسم های زرد و بنفش و سبز در بین زرد پوشان و ابی مغزان رد و بدل میشد !

-استیوپفای !
-وردیمیلیوس دوئه!
-الاهمورا تریا !

با خارج شدن این طلسم از چوبدستی گیبن دریچه ای مخفی زیر پای ریتا باز شد و اورا به سمت حلقه های چاه نفت برد !

لینی وارنر هم که نتوانست از جادوی اکسپلیارموس وندلین جاخالی بده چوبدستیش به سمتی پرت شد و خودش هم بسیار ارام از کادر خارج شد !

حال فقط انتونین دالاهوف بود که یک نفری در برابر سه هافلپافی مقاومت میکرد !

در همین حال که هوا رو به تاریکی میرفت و ملت تماشا چی پفیلا هایشان تمام شده بود !
اسنیپ تصمیم به قطع کردن مسابقه گرفت برای مدیرهاگوارتز هیچ چیز مهم تر از سر وقت خوابیدن دانش اموزان نیست! پس در بلند گو فریاد زد :
-ادامه ی مبارزه به وقت دیگری موکول میشه اما فعلا برای این
قسمت :
! hufflepuff WINS

هافلپافیان :
دالاهوف :


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴
-هاگرید ؟؟

فنگو بیشتر دوست داری یا دامبلدور ؟

-منو بیشتر دوس داری یا ارسینوسو ؟

توت فرنگی VS شکلاتی ؟ کدوم ؟

- چرا این همه ساحره اومدن ازت سوال بپرسن ؟ مسائل خاک بر سریتو رو کن بینیم !


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۰:۰۰ جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴
رولی بنویسید و در یک موقعیت خاص از این استفاده کنید. ضمن اینکه این افسون اشیا و انسان های عادی رو تغییر میده به چیزای جورواجور. حالا موقعیتش بستگی به ذهن خلاق خودتون داره... میتونه برای نجات باشه... برای شوخی باشه و همینطور خیلی چیزای دیگه! 30 نمره هم داره همین یک سوال!

گیبن بر خلاف همیشه ارام و بی سر و صدا از کلاس خارج نشد بلکه بعد از خالی شدن کلاس تصمیم گرفت به انبار برگرده و ریگولوس رو از حالت مکعب مستطیلی نجات بده !

گیبن با اینکه بسیار آرام از پله پایین میرفت ناگهان پاش روی پوست موزی که یکی از دانش اموزان انجا انداخته بود رفت و با سرعت ∞ کیلومتر بر ثانیه به در انبار کوبیده شد !

او که از بخت بد خود به دالاهوف لعنت میفرستاد مشغول سر و هم کردن خود شد که این کار مدت های مدیدی به طول انجامید . وقتی با تلاش های فراوان خودش رو سر هم کرد و به سمت در رفت در نهایت نا امیدی با در بسته رو به رو شد . پس تصمیم گرفت از طلسمی استفاده کنه !

-لوموس !

گیبن چوب دستی نورانی خود را در سوراخ در فرو کرد که به اذن مرلین در با گفتن الاهمورا و فرمت خود به خود باز شد !

ارام وارد شد در نگاه اول مکعب مسطتیلی که به شکل دایره ای سه گوش طراحی شده بود نظر وی را جلب کرد !

- به نظرم همین ریگوله ! اُبیِکتوم پریموم موماتوم!

طلسم خوش رنگی از نوک چوبدستی گیبن ارام ارام به سمت مکعب حرکت کرد . حتی طلسم ها هم با ریگولوس لج داشتند!

بعد از دقایقی ریگولوس در همان بدن همیشگی روی زمین ظاهر شد .

-ریگولو لولو حالت خوبه ؟
-
- چرا اخه ؟
- صد دفعه گفتم منو اینجوری صدا نکن ! اصن چرا این قدر طولش دادی ؟ کلی خونه هست که باید خالیشون کنم .

ریگولوس این را گفت و به سرعت از انبار خارج شد .

وی با فهمیدن اینکه این قضیه مطمئنا نمره ی 30 نمیگیره تصمیم به ادامه ی سوژه گرفت . راهی تپه های پشت هاگوارتز شد که ناگهان صدای بع بعی شنید . نزدیک تر رفت صدای فنگ بود که با هاگرید در حال بازی "چوب و پرت میکنم برو بیارش" بود !

به این فکر افتاد که هر طور شده رابطه ی بین فنگ و هاگرید رو خراب کنه اما حمله اونم با یه طلسم غیر هجومی غیر ممکن به نظر میرسید ، در همین افکار بود که هاگرید برای استراحت بین دو نیمه ی بازی به داخل کلبه رفت.

گیبن از فرصت استفاده کرد و به فنگ نزدیک شد .
-اُبیِکتوم پریموم موماتوم !

فنگ روی زمین افتاد ! با ناله ی ضعیفی تبدیل شد ! در همین لحظه هاگرید در کلبه رو باز کرد و به سمت فنگ اومد که ناگهان با کیک شکلاتی توت فرنگی بزرگی مواجه شد !

همین طور که گیبن از صحنه دور میشد ! صدای جوییده شدن کیک توسط هاگرید را شنید و خنده ی شیطانی بر لبانش نقش بست !



ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۲۳ ۲۰:۲۸:۱۰

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: کلاس آشپزی سفید مرلینی!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴
1. برین گیلاس بورکینافاسویی پیدا کنید و بیارین!

گیبن مثل کلاس قبل و کلاس قبل تر از آن بسیار آرام و بی سر و صدا از کلاس بیرون آمد و به سمت خوابگاه رفت!

در خوابگاه هافلپاف

گیبن آرام روی تخت نشست و مشغول تمیز کردن پیچ سوم روده ی شرقی کوچکش شد !

-اهای گیبن

این صدای زاخار بود که به گوش می رسید !
- ببین چی میگم !همین الان میری دو کیلو گیلاس بورکینافاسوی میخری میاری !
-بورکیهفرانسوی؟
- بورکینافاسوی ! :vay: همونی که استاد هاگرید گفت ! تا نخریدی هم بر نمیگردی ها !فهمیدی ؟

گیبن سرش را به نشانه ی تایید به طاقچه کوبید و راهی مغازه میوه فروشی شد ! تصمیم گرفت برای اینکه اسم میوه از یادش نره در طول مسیر اون رو با خودش تکرار کنه !
-بورکینافاسوی! بورکیانافاسوی! بورکیفاسوی! بورسیفاباکوی! فارسوکومالفوی (!)

و سر انجام به میوه فروشی رسید! مغازه بر خلاف بقیه ی روز ها بسیار شلوغ بود!
اقا گیلاس فارسوکومالفوی دارید ؟
-گیلاس چی ؟
-فارسوکومالفوی !
فروشنده که خیال کرد گیبن به او ناسزا میگوید با پرتقال بر سر او کوبید و نتیجه کار او این شد که از فردا باید پسر میوه فروش به جای پدرش به مغازه بیاید !

گیبن ناامید از خرید گیلاس راهش را به سمت تالار کج کرد و به این فکر بود که جواب زاخاریاس را چه بدهد که به یاد دوست قدیمیش افتاد و تصمیم گرفت از اون کمک بگیرد.

- اره! همینه باید برم پیش ریگولوس اون حتما میتونه کمکم کنه !

ریگولوس رو در حالی که در خیابان دیاگون اجسام مسروقه میفروخت پیدا کرد !

- سلام ریگولو لولو
- صد دفعه گفتم منو اینجوری صدا نکن !
- باشه ‍! یه کاری میخوام ازت میتونی کمکم کنی ؟
-چیکار داری ؟اگه میخوای دوباره بریم وینکی رو بدزدیم من دیگه عمرا بیام همون یه بار ارباب با سر پرتم کرد تو شیشه ی مربا ! :hyp:
- نه فقط برای کلاس درسم نیاز به دو کیلو گیلاس فارسوکومالفوی دارم ؟
- چی ؟منظورت گیلاس بورکینافاسوییه ؟ شاید بتونم کمکت کنم. دنبالم بیا .

ریگولوس و گیبن در یک بعد از ظهر سرد تابستانی [!]به سمت انبار مخفی به راه افتادند !

بعد از گذشت دو ساعت بالاخره ریگولوس از انبار بیرون اومد !
- بفرما اینم آلبالوی بورکینافاسویی .
- اما من که البالو نخواستم گیلاس میخوام !
- فرقی نداره که !گیلاس همون البالو ولی بیشتر رو درخت مونده کامل رسیده !بیا بگیر اینقدرم غر نزن ! :grin:

گیبن که به حرف های ریگولوس اعتماد کرده بود آلبالو را گرفت و به سمت خوابگاه به راه افتاد !

2. یک شخصیت دلخواه انتخاب کنید و توی لباس آشپزی توصیفش کنید !
مورگانا پیش بند بسته با کفش هایی کف تخت در اشپزخانه قدم میزد !دیدن یک پیغمبره درحالی که سعی میکند کلاهش نیوفتد و گل های رز را تکان بدهد صحنه ای نیست که هر روز بتونید ببینید ! مورگانا ارام ژس اشپزباشی را به خود میگرفت و با قاشق چنگالی که شبیه شن کش بود ماکارونی رو سرو میکرد!در حالی که استین های بلند و سیاهش در قابلمه ی سوپ اویزان بود !


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴
هافلپاف

1. رولی در مورد استفاده ی همزمان از معجون مرکب و گیاه آبشش زا بنویسید. ضمن اینکه کسی تا حالا چنین کاری نکرده، ممکنه این دو تاثیر منفی بذارن یا درست کار کنن.(20نمره)

گیبن با فرمت همیشه ، آرام و بی سر و صدا از کلاس بیرون امد و جماعت دانش آموز را که در حال تست ریگولوس بودند تنها گذاشت ! دنبال راه حلی برای تمرینات بود ناگهان فکری به ذهنش رسید که میتوانست نمره ی بالاترین خلاقیت رو از آرسینوس بگیرد :
-رو خودم تستش میکنم !

اما هر چه فکر کرد نفهمید معجون مرکب از کجا پیدا کند :
- خب کجا میتونم معجون مرکب پیدا کنم ؟ اها بهتره برم از اسنیپ کمک بگیرم به هر حال من دانش اموز مورد علاقشم!

بعد از گذشت چند ساعت به دفتر اسنیپ رسید در زد و داخل شد و بدون اتلاف وقت گفت :
-اهمم....پروفسور ،میخواستم بدونم میشه یه کم از معجون مرکبتون بهم بدین برای درس استاد ارسی نیاز دارم !
-صد گالیون ! :sharti:
- جان ؟
- تو هشتمین نفری هستی که تا حالا برای این معجون اومدی پیش من ..یا صد گالیون بده یا برو خودت درست کن. :sharti:

گیبن که اصلا حوصله ی پیش هکتور رفتن را نداشت ، با ناراحتی قبول کرد.
-باشه ...اما پروفسور من الان نقد همرام نیست میشه بعدا حساب کنیم ؟
- نه اینجا کارت خوان داریم کارت بکش !


گیبن ناراحت از همه جا چند گالیون مانده در حساب خود را خرج کرد و معجون را تحویل گرفت و از اتاق پروفسور بیرون امد !


نیمه شب فردای دیروز
گیبن شیشه ی معجون و گیاه را در جیب ردایش جاساز کرد و به محلی از دریاچه که کسی نمی امد رفت. روی دریاچه گهگاهی صدای جیغ افراد بلاک شده به گوش میرسید و در بین ان ها صدایی کلفت و بم میگفت :
-رودلف اینجاست فرار کنید !
گیبن دریافت که این روح رودلفوس معروف است که در حوالی پرسه میزند پس وقت معطل کردن را صلاح ندید و مقداری گیاه را روی زبان خود گذاشته و با معجون آن را میل کرد !

به سرعت به درون آب پرید اما بیشتر از چند لحظه نتوانست دوام بیاورد پس به سرعت به روی آب آمد و از اینکه نه آبشش دارد نه تغییر قیافه داده است حسابی تعجب کرده و به سمت دفترچه ای که در جیب دیگر ردایش پنهان کرده بود رفت و شروع به نوشتن کرد :
نقل قول:
آزمایش همزمان گیاه آبشش زا و معجون مرکب پیچیده :
به نظر می آمد که مصرف هر دوی این مواد همزمان باعث خلق حالتی جدید خواهد شد اما طبق مدارک به دست آمده نه تنها اتفاق خاصی نمی افتد بلکه این دو همدیگر را خنثی کرده و هیچ تاثیری بر روی بدن انسان ندارند !

و این طور شد که فرمول ارسینوس شکست خورده و مدت های مدیدی زیر سوال رفت !


2. آیا ریگولوس ناچاره برای همیشه با سری که داخل تنگه، زندگی کنه؟ اگر بله چطور؟ اگر نه چند وقت طول میکشه تا به حالت عادی برگرده؟ با توجه به اینکه مقدار گیاهی که توسط ریگولوس خورده شده نامشخصه. (5نمره)
خیر ، مسلم است که ریگولوس برای همیشه در تنگ نمیماند و به حالت عادی خود باز میگردد اما متاسفانه یا خوشبختانه گیاه استفاده شده توسط آرسینوس از بهترین جنس موجود در بازار بوده و مدت زمان بازگشت برای ریگولوس نا معلوم میباشد !

3. شخصی که گیاه آبشش زا مصرف کرده، تا چند دقیقه میتونه بیرون از آب زنده بمونه؟ با توضیح. (4نمره)
فقط 60 ثانیه ! شما فقط 60 ثانیه زمان دارید تا بعد از زمان مصرف گیاه ابشش زا خود را به آب رسانید و اب گیری کنید!
به ازای هر یک از حروف کلمه ی "آبشش زا" 10 ثانیه زمان به شما تعلق میگیرد !

4. چرا آرسینوس و هکتور به شدت به ریگولوس به عنوان نمونه آزمایشی علاقه دارند؟ با توضیح. (1نمره)
استاد اینجاشو به ما درس ندادید ، جلوش بنویسم نخوانده ایم ؟

----------------
استاد کیفیت بهتر از کمیت !


ویرایش شده توسط گیبن در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۱۲ ۱۷:۴۵:۵۵

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۴
دانش اموز جدید !
------------

شیوه ی ماگلی : خرابکاری !

گیبن در سرسرا آرام قدم میزد و سعی داشت رابطه ای بین موارد تدریس شده و تمرینات را کشف کرده و جلسه ی بعد ادامسی روی صندلی استاد بچسباند که وینکی سوار بر مسلسل (:|) به سرعت از کنارش گذشت و کتاب ها و جزوات گیبن بر زمین ریخت !

-هووووی چته ؟
-با من بود ؟
-نه با عمت بود ! :vay:
- خوب شد با من نبود وگرنه وینکی گیبن را مسلسل کرد !

وینکی این را گفت و سوار بر مسلسل خود تیر زنان گیبن را تنها گذاشت !
گیبن که از خشم به عرش رسیده بود به فکر انتقامی سخت از وینکی افتاد:
- باید حساب این وینکی رو برسم !

که ناگهان دو ساحره ی زیبا و ریز به رنگ های قرمز و سفید روی شانه هایش ظاهر شدند!
ساحره ی قرمز : اره باید همینکارو بکنی ! به سخت ترین شیوه انتقام بگیر !
ساحره ی سفید : اما اگه اینکارو بکنی ارباب نابودت میکنه یادت نرفته که وینکی جن بوداده ی محبوب اربابه !
ساحره ی قرمز : این که کاری نداره میتونی به شیوه ی ماگلی این کارو بکنی اینجوری هیچکس متوجه نمیشه کی اینکارو انجام داده !
گیبن هنوز جمله ی اره همین کارو میکنم را نگفته بود که ساحره ی قرمز زبانی برای ساحره ی سفید تکان داد و هردو غیب شدند !

گیبن دوباره تنها در فکر اینکه چه طور وینکی را عذاب دهد به راه افتاد ، همین طور که قدم میزد که یکهو فکری به ذهنش خطور کرد :
-فهمیدم ، باید چیزی رو که بیشتر از همه دوست داره نابود کنم ، مسلسلش .!
پس به سمت خانه ی وینکی به راه افتاد ! (در واقیعت وینکی در زیر پله ی خانه ی ریدل زندگی میکند ، اما در این سوژه مجبوریم کمی تغییرات بدهیم)
خانه ای یک طبقه با رنگ زرد و مشکی گیبن حتی فکرشم نمیکرد که وینکی در چنین خانه ای زندگی کند در حالی که خودش تخت خواب وزارت خانه را با ارسینوس شریکی استفاده میکرد !

درب خانه باز بود، گیبن بعد از چند ثانیه فکر کردن با سنگی که در حیاط بود شیشه ی پنجره را شکست و وارد شد !!!
در خانه ی وینکی چیزی جز یک البوم خاطرات ، صندلی، میز و تندیسی از خود وینکی در حال شلیک به محفلیون چیز دیگری نبود !
گیبن با کمی جست و جو در اتاق ها به طور غیر منتظره انبار مهمات وینکی را پیدا کرد و با چسب و رنگی که با خود اورده بود مهمات را به گند کشیده و سلاح ها را فرسوده کرد !

با اتمام کار ، گیبن در فکر این بود که هر چه سریع تر محل را ترک کند پس لیوانی که روی میز بود را برداشت و شیشه پنجره ی دیگری را شکست و از ان خارج شد !



هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.