هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لایتینا.فاست)



پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶
- معجون هام؟
- پاتیلام؟
- ملاقه‌ی طلاییم؟
- اون لوله‌ی خاک گرفته ته آزمایشگاهم؟

لینی به هکتور‌هایی که همزمان ویبره میرفتن اما جواب های متفاوت میدادن نگاه کرد. تشخیص نسخه اوریجینال هکتور بین یه عالمه هکتور حتی برای یه ریونی هم سخت بود.

- لینی تو نمیتونی به بزرگترین معجون ساز قرن بگی هکولی.

لینی به سمت صدا برگشت و با یه عدد هکتور مثل هکتور های دیگه مواجه شد، شاید از نظر بقیه اون هکتور هم مثل بقیه هکتورها بود اما لینی که از هکتور نسخه اورجینال و اصل متنفر بود، میتونست هکتوری رو که ازش متنفره رو هم تشخیص باشه.
- آخه هکولی نکه ازت متنفـ... نه میدونی، درست میگی. تو بزرگترین معجون قرنی.
- میدونم لینی.

لینی کلی با خودش کلنجار رفت که درهمون لحظه نیششو تو بدن هکتور فرو نکنه اما میدونست اگه این کارو بکنه هزاران هکتور دیگه روی سرش خراب میشن پس باید به نقش بازی کردن تا وقتی ادامه میداد که لشگر هکتور ها برای چند لحظه هم که شده پراکنده شن.

- میدونستی ازت متنفرم لینی؟
- منمـ... نه من ازت متنفر نیستم.
- پس بیا بریم معجونای جدیدمو بهت نشون بدم، اگرچه هنوزم ازت متنفرم.

لینی لبخند شیطانی ای زد و به دنبال هکتور و درحالی که هکتور ها پشت سرش بودن به راه افتاد.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶
درست در همون لحظه که بلاتریکس داشت بیل روی محل قر شده لرد فرود میاورد، لرد سوالی پرسید:
- داری چیکار میکنی بلا؟

با این که بلاتریکس هزاربار با خودش کلنجار رفته بود تا با بیل قر شدگی کله لرد رو درست کنه و هزاربار هم خودشو قانع کرده بود که این به صلاح اربابش است، اما به هرحال به سرعت جواب دادن به سوالات لرد، از واجبات و حتی مستحباتی بود که یه مرگخوار خوب و وفادار مثل بلاتریکس باید انجام میدادن.

- چیزه ارباب... چیزه...
- چیزه بلا؟ اون چیه دستت؟ چرا بالای سر ما نگهش داشتی؟ جلوی دیدمونو گرفته.

بلاتریکس که متوجه شد هنوزم با استایلی بیل رو گرفته انگار میخواد اون رو تو سر لرد بکوبه، سریع بیل رو پایین آوردو پشتش قایم کرد.
- هیچی ارباب... هیچی.
- هیچی؟

بلاتریکس برای اولین بار حس میکرد عذاب وجدانش فعال شده. اون تاحالا به لرد دروغ گفته بود، اما حالا داشت این رو انکار میکرد که میخواسته با بیل تو سر لرد بکوبه. در همون لحظه چشمش به به قرشدگی روی سر لرد افتاد. با خودش فکر کرد، اون فقط خیر و صلاح لرد رو میخواد و همین باعث شد حس عذاب وجدانش دوباره خاموش بشه.
- هیچی ارباب... فقط...
- فقط چی بلا؟ میگی بهمون چه بلایی سرمون اومده یا بلایی سرت بیاریم که حتی فرصت نکنی بفهمی چیه؟
- یه قر شدگی کوچیکه ارباب که درستش میکنم الان

بلاتریکس دوباره بالای سر لرد نگه داشت و چشم هاشو مثل دفعه قبل بستو از لرد عذر خواهی کرد و این دفعه بالاخره بیل روی قرشدگی سر لرد فرود اومد.





The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶
نور بعد از مدت ها به چشم های لرد خورده بود و همین باعث شد لرد مجبور بشه چشم هاشو نیم باز نگه داره. مشکل از چشم‌های لرد نبود بلکه به خاطر نورِ "سفید" بود. به هرحال لرد سیاهی گفتن.
- اینجا چه خبره؟

کم کم تصوایر مبهمی به چشم های لرد راه پیدا کردن. لرد انتظار نداشت مرگخواران با فرغون پر از سنگ و غلتیده تو خاک ببینه، اربابشون بود و اونا رو میشناخت، ولی انتظار این روداشت که حداقل مرگخواران درحال تلاش ببینه. اما صحنه‌ای که باهاش رو به رو شد تفاوت خیلی زیادی با تصوراتش داشت.
- مرگخوارانمون داشتین تلاش میکردین دیگه؟

مرگخواران نگاهی به خودشون انداختن. اثرات سس گوجه و دلستر ها و نوشابه ها روی صورت و لباس تک تک شون معلوم بود. پس تصمیم گرفتن حواس لرد رو از این که اونا بیکار بودن پرت کنن.

- عه سرِ ارباب هویدا شدین. ارباب شما هم فقط سر دارین؟
- شما هم؟ ما رو با خودت مقایسه نکن رودولف. ما بدن هم داریم، ما همه چیز داریم، فقط اگر زیر آوار نباشیم. و یه سری مرگخوار ما رو بِر بِر نگاه نکنن.

مرگخواران دست از بر و بر نگاه کردن برداشتن و تصمیم گرفتن وحشتزده بر و بر لرد رو نگاه کنن.

- ارباب نگاه کنید سرتون بیرون اومده، ما خیلی خوب تلاش کردیم، ما کاری رو که خودتون نمیتونستید بکنید رو براتون انجام دادیم.
- یعنی میگی ما ناتوانیم؟
- نه ارباب من کی همچین حرفی زدیم؟
- یعنی داری میگی ما اشتباه میگیم؟
-

مرگخواران پیس پیس کنان برای مرگخوار مذکور فاتحه‌ای خوندن و باز هم به لرد خیره شدن.

- انقدر به ما زل نزنین. حالا میتونیم ببینیمتون. زودباشید ما رو از اینجا بیارید بیرون.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۱۸ ۱۶:۴۶:۰۰

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶
-
- نخند به من، النگوهام شکسته‌ ها.

کراب با بغض به النگوهای شکسته‌اش تو آشپزخونه پخش شده بودن نگاه کرد. درواقع اونقدر مشغول عزاداری برای النگوهاش بود که متوجه نشد خونه درحال لرزش خفیفیه، اون فقط صدای خنده‌ای میشینید که توی کل خونه اکو پخش میشد.

- میگم نخند.
- میتونم میخندم اصن.

و دوباره زمین زیرپای کراب لرزید. شاید سم توی خون کراب جریان داشت و کاری میکرد که لوازم آرایشی رو بخوره و نتونه درست فکر کنه، اما بالاخره متوجه این میشد که خونه درحال خندیدنه.
- یه ذره دیگه بخندی کل خونـ... یعنی خودت رو سرمون خراب میشی.

خونه فکر کرد. در هاشو باز و بسته کرد، شیرآبشو که چیکه میکرد رو هم بست حتی و در آخر به این نتیجه رسید که شاید کراب درست میگه.
- ولی تو رو جون قصر مرلین یه بار دیگه بیوفت، افتادنت خیلی افتادنه!

و خونه دوباره شروع به خندیدن و لرزیدن کرد.

- اصلا بخند. من باید برم موارد آرایشی رو که متعلق به منن از اون دونات پس بگیرم.

کراب از جاش بلند شد به سمت در آشپزخونه رفت تا خودش دونات رو پیدا کنه و حقش رو کف دستش بذاره.

شلپخ

خونه که از این حجم از بی تفاوتی اونم از طرف یکی از ساکنانش آجراش به جوش اومده بود در رو محکم بسته بود و از قضا در محکم به صورت کراب خورده بود و کراب باز هم نقش زمین شد.

- میگم که خیلی سوژه می‌افتی. به خاطر بی اهمیتی و بی احترامی به من هم همینجا می مونی.

خونه بار دیگه لرزید و کراب صدای قفل شدن در آشپزخونه رو شنید.

طرف لینی

لینی پرواز کنان به اتاق لرد رسید و با رضایت از این که زودتر از مارهای شکلاتی رسیده خودشو از سوراخ قفل در رد کرد.
- ارباب یه سری مار اومدن میخوان به شما ملحق شن.
- فیییس!

لینی که تا اون لحظه به زمین زیرپاش دقت نکرده بود و انتظار داشت لرد مثل همیشه با ابهت رو به روش باشه، تازه متوجه مار و کرمی شد که روی زمین بودن.
- اینجا چه خبره؟ شما تو اتاق ارباب چیکار میکنین؟


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۲:۵۹ شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۶
دونات قل خورد و قل خورد و از آشپز خونه بیرون رفت.
- تصویر کوچک شده


لینی پیکسی مسئولیت پذیری بود، اون خودشو مسئول دوناتی میدونست که قل میخورد و سطح خونه ریدل رو شکری و شکلاتی میکرد.
- بهت دستور میدم وایسی.
- تصویر کوچک شده

- با توعم!
- تصویر کوچک شده


لینی که واقعا از بی تفاوتی و قل خوردنای دونات حرصش در اومده بود. نیشش رو تیز کرد و سر گرد و شکلاتی دونات رو هدف قرار داد.
- یه فرصت دیگه بهت میدم، اگه به حرفم گوش نکنی مجبورم باهات جور دیگه ای بخورد کنم.
- تصویر کوچک شده


لینی روز سختی رو گذرونده بود و اون فقط یه پیکسی بود پس حق داشت حرص دراومده شو رو بخوره.
- خودت خواستی!

پیکسی به سرعت با نیشش به سمت دونات حرکت کرد.
-

درست بود که لینی ریونی بود و باید محاسبات درستی انجام میداد اما این دفعه نتونست و نیشش رو صاف توی موزاییک شکلاتی خونه ریدل فرو کرد.
شاید اگر لینی میدونست شکلات رسانای زهره توی نیش زدن موزاییک های شکلاتی دقت بیشتری میکرد.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۲۱:۴۴ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- اگرچه بدمون نمیاد یه کمی از این خاک ها و کثیفی راحت شیم. زودباشید برامون حمام آب گرم درست کنین.

مرگخواران نگاهی به هم انداختن. حرفِ حرف لرد بود و اونا باید برای اربابشون حموم تدارک میدیدن.

- خب چجوری حموم درست میکنن؟
- با آب.
- غیب گفتی.

مرگخواران باز هم نگاه کردن تا بانز رو پیدا کنن اما بانزی بین اونا نبود. شاید هم بود و خودشو تمیز کرده بود و دوباره نامرئی شده بود.

- اوناهاش!

این دفعه نگاه مرگخواران به سمت کوپه‌ای برگ که دست و پا داشت برگشت.

- چیه خب گفتم اگه معلومم باید خودمو بپوشونم.

بانز برگی درحالی که سعی میکرد همه‌ی برگ ها رو روی بدنش نگه داره این رو گفت و شونه‌ای بالا انداخت.

- خب حموم از آب درست میشه اما آب رو چجوری به لرد برسونیم؟
- شلنگ.
- شلنگ از کجا بیاریم؟

ناگهان ایده‌ای به ذهن ادوارد رسید و لامپی بالای سرش شکل گرفت، ادوارد خواست اونو با دستاش بگیره که با قیچیش اونو برید. ایده ادوارد پخش شد و به ذهن لیسا رسید.
- ماشینای اتش نشانی مشنگا شلنگ داره. با این که باهاشون قهرم.

- پس حمام ما چی شد؟

مرگخواران میدونستن ماشین آتش نشانی بهترین ایده نیست اما زمان مسئله مهمی برای لرد بود.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- نه ارباب... من هیچ وقت شما رو نیش نمیزنم.
- چرا لینی تو ما رو نیش زدی و چشممون روشن، الانم داری باهامون مخالف میکنی.

لینی بامقدار زیادی عذاب وجدان، ترس و ناراحتی از لرد فاصله گرفت.
- ارباب...
- برو لینی.

لینی که حالا علاوه بربال و نیشش، دلشم خسته بود؛ از سوراخ قفل در بیرون رفت.

- نیش لینی... زهر... میکشیمت پیکسی.

لرد به این فکر کرد که کاش هیچ گاه از لینی به عنوان سلاح مخفی استفاده نمیکرد، اما این چیزی از ارباب بودن لرد کم نمیکرد.
- چه بلایی داره سرمون میاد.

لرد احساس کرد درحال تغییر سایز دادنه. احساس کرد دندون های نیشش درحال رشد کردنن و زبونش دو شاخه شده.
- فیسسس!

وقتی لرد سعی کرده بود حرف بزنه فقط صدایی شبیه صدای نجینی از دهنش بیرون اومده بود. لرد سعی کرد حرکت کنه اما نتونست و در اخر مجبور شد بخزه. لرد روی زمین خزید و خودشو جلوی آیینه رسوند.
- فیس؟!

لرد با دیدن یه مار سبز توی دیدن آیینه جا خورد و عقب رفت. اما چیزی که بیشتر از همه باعث تعجب و جا خوردن لرد شده بود، انعکاس تصویر کرم کوچیکی تو آیینه بود که از زیر در اومده بود تو اتاق.

نجینی نمیتونست حرف بزنه اما مطمئنا توی صورت خیلی کوچیکش میشد تعجب از حضور یه مار دیگه اونم توی اتاق لرد رو دید.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- سرِ همسرم؟

با نزدیک شدن بلاتریکس و شنیدن کلمه "همسرم" از اون، ساحره‌ها به سرعت پراکنده شدن.

- بلا؟
- چیکار میکردی عزیزم؟
- من... ساحره... نه چیزه هیچی.
- هیچی؟

سر رودولف قل خورد و سعی کرد از بلاتریکس دور بمونه. اما اون کاملا گرد نبود و ناهمواری هایی داشت که بهش اجازه نمیداد به سرعت قل بخوره و محودیتِ "یه قل در دقیقه" رو داشت.
- هیچی به جون اون ساحره خوشگله... یعنی چیزه منظورم تویی.
- که هیچی؟!

بلاتریکس بالای سر رودولف وایستاد.

- بلا...

اما بلاتریکس اصلا نمیخواست به غر های رودولف گوش کنه پس در عین متانت سر رودولف رو شوت کرد.

- چی شد این پوست رودو؟ نمیبینیمش.
- ارباب فرستادیمش تو ها.
- یعنی میگی ما اشتباه میگیم و بلانسبت ما کوریم؟
- نه. ارباب فقط میگم...
- نگو.

مرگخوار مذکور دهنشو بست و نگفت.

- فیس... پاپا من گیر کردم... به این چیزه... شبیه پوسته رودوعه.

مرگخواران به هم نگاهی انداختن. شاید فرستادن رودو به زیر آوار فکر خوبی نبود اونم درحالی که نجینی هم همون مسیر رو درپیش داشت.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
لینی همین طور دور خودش میچرخید و سعی میکرد خودشو نیششو هدایت کنه. ناگهان حس کرد نیشش تو جسم سفت و سختی فرو رفت.

- لینی تو هدفونمو نیش زدی.

لینی که تازه فهمیده بود چه چیزی رو نیش زده، با هزاران زحمت خودشو از هدفون لایتینا بیرون کشید.
- عیب نداره خودتو نیش نزدم که. تازه ببین چیزیشم نشده.

تو ظاهر هدفون اتفاقی نیوفته بود. اما نیش به سرعت داشت توی سیم‌های هدفون میپیچید و بهش قدرت میداد. هدفون حس میکرد حالا هوش و مغز داره. حس میکرد کنترل تک تک اعضای بدن لایتینا رو در اختیار داره.

- تو منو نیش زدی.
- نه لا، فقط هدفونت نیش خورده.

لینی این رو گفت و به قسمتی از هدفون که نیش خورده بود نزدیک شد.
- نگا کن، فقط هدفونت جای نیش داره.
- تو منو نیش زدی! زهرت داره تو سیم هام پخش میشه.
- لا تو که سیم نداری.

لینی از لایتینا فاصله گرفت و یه بار از دورنگاهش کرد. به نظر میومد مثل انسان‌های عادی باشه. تو بدنش خون جریان داشته باشه، و انسان ها تو بدنشون سیم ندارن. البته اگر کمی به صورت لایتینا دقت میکرد متوجه بی حالتی و بی حسی خاص اون میشد.

- لا؟ تو هنوز متوجه نشدی که من لا نیستم؟
- لایتینا گفتن سخته. لا راحتتره.

هدفون برای چند لحظه فکر کرد و بعد تصمیم گرفت، فعلا مثل لایتینا رفتار کنه.
- باشه هرچی تو بگی.

لینی که بعد از مدت ها کسی اعصابشو خرد نکرده بود با لبخند از لایتینا دور شد. شاید اگر کمی دقت میکرد متوجه زمزمه‌ی لایتینا میشد که گفت:
- و بالاخره، من هدفون قدرتمند، هِدی به لطف نیش اون حشره؛ تونستم یه بدن پیدا کنم. یه بدن که کنترلش کنم بدون این که کسی متوجه بشه منم.

و هدفون به لایتینا فرمان داد تا لبخند شیطانی‌ای بزنه.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- سه!تصویر کوچک شده

- کبد برای معجونم.

این بارکبد رودولف به بیرون پرتاب شد. و درست همون لحظه هکتور شیرجه زد و اون رو تو هوا قاپید.

- چهار!تصویر کوچک شده


رودولف یه بار دیگه روده شو دور سرش چرخوند.
- پنج... باور کن گره‌هاش باز شده دیه.تصویر کوچک شده

- نه رودو حرف تو رو نمیتونم باور کنم.

بلاتریکس به رودولفی که به پوچی رسیده بود نزدیک شد. قسمتی از روده رو تو دستش گرفت.
- فکر کنم گره‌هاش باز شده.

رودولف با شنیدن این جمله روی زمین افتاد و درواقع چون چیزی تو بدنش نمونده بود، پوستش روی زمین پخش شد. بلاتریکس هم شونه‌ای بالا انداخت و با روده به سمت آوار ها رفت.
- ارباب یه طرفشو بگیرین ما از این طرف میکشیمش.
- باشه بلا بهت اعتماد میکنیم و به حرفت گوش میکنیم. امیدواریم روده‌‌ی رودو به اندازه خودش رودویی نباشه.

بلاتریکس روده رو از بین آجر های آوار شده به داخل فرستاد و لرد هم اون طرفشو گرفت.
- ما مثل همیشه آماده‌ایم بلا.
- مرگخوارا، بکشین روده‌رو.

مرگخواران پشت سر بلا ردیف شدن و ادامه‌ی روده رو گرفتن.

- سه... دو... یـ...

در همین لحظه و در عرض چند ثانیه روده مثل رشته‌ی ماکارونی توسط نجینی بلعیده شد.

- چیه؟ فسسس... خودتون بهم شام ندادید. جا این جوری نگاه کردن پاپامو نجات بدید.

مرگخواران:


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.