هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۸:۲۴ یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
من روی پروفایل ها کار میکنم.
لطفا کسی از مد یران ماژول پروفایل رو غیر فعال نکنه چون به نظر میرسه در اون صورت دیتابیس سایت قطع میشد.


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۱
در مورد پروفایل ها:
با به روز کردن به نسخه جدید هم مشکل حل نشده.
اطلاعات یوزر ها به همراه کل پروفایل ها رو بردم به سایت تست و روش کار کردم. هنوز به نتیجه نرسیدم که مشکل میتونه از کجا باشه.



Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ شنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
این سفید شدن پروفایل ها مشکل ساده ای نیست و در حال کار روی اون هستم
البته این هفته قبل بسیار وقتم کم بود و همین هفته هم خیلی سرم شلوغه ولی بازم سعی میکنم


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۸:۵۴ دوشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۱
در مورد پروفایل ها هنوز در حال بررسی و پی گیری هستم.
در سایت زوپس میتونید تاپیکش رو ببینید:
http://xoops.org/modules/newbb/viewto ... =&topic_id=75022&forum=74


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: نقد و بررسی فیلم "هری پاتر و یادگاران مرگ: قسمت دوم"
پیام زده شده در: ۸:۱۸ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱
بدترین فیلم خارجی که در سال 90 دیدم همین فیلم بود.

کارگردان فقط از سرش باز کرده بود تا زودتر همه چیزو تموم کنه.
و در ضمن هر جای کتاب که نکته داشت رو بر عکس تصویر کرده یا حذف کرده بود.
تمام وقایع سر هم بندی به نظر میرسید.
اگر کسی کتابا رو نخونده باشه فقط این فیلمو ببینه دیگه از صد فرسخی هری پاترم رد نمیشه.
در جاهایی که نیاز به صحنه پر تحرک هست مثل دراوردن شمشیر گریفیندور از کلاه و زنده شدن هری (و مارم باید اینجا کشته میشد آقای یاتس تو روحت) خیلی بی روح و با سکونه.
بر عکس جاهایی که نیاز به این همه بپر بپر نیست مثل کشتن مار و دویل هری با ولدمورت الکی اکشن سازی شده.

تنها نکته مثبت موسیقی خیلی خوب و جلوه های ویژه نسبتا خوبشه که اونم کاریه که از قبل شده بود و به آقای یاتس ربطی نداشت BAS***s


با عرض معذرت از ناظر این فروم و مدیران کلا داغ دلم با دیدم اسم فیلما تازه میشه



ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۴ ۸:۱۹:۴۶

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: نظرتون راجع به پایان فیلم 7 چیه؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۷:۴۰ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱
فاجعه
ضعیف
بدون کوچکترین توجه به حتی ستون های کتاب.
مثلا همون آخرش در حالیکه هری داره با ولدمورت دویل میکنه نویل هم میزنه ماره رو میکشه یعنی هری کلا خبر نداره سر ماره چی داره میاد. یعنی همینجوری هرتکی داره با ولدی دولی میکنه و اگه ماره کشته نشه هم همش کشک میشه

در حالیکه تو کتاب اول نویل ماره رو میکشه یعنی هری مطمان میشه ماره کشته شده بعد میره یا ولدی دویل میکنه.

در تضاد کامل با نویسنده.
بازی های بازیگران مخصوصا بازیگران نوجوان فیلم که الان بزرگتر شدن البته غیر از یه سری بازیگر بزرگ مثل آلن ریکمن و رالف فینیس ضعیفتر از همیشه است.

بازی دن رادکلیف که فاجعه است و در مقابل بازی این بشر دو پا بازی بقیه بازیگران فیلم در حد اسکار میباشد. کلا اگه از تو جوب خیابون بازیگر نقش هری رو برای این سری هری پاتر میبردن بهتر از این ماست بدون چربی بود. تکلمش فاجعس چیزی به نام میمیک صورت کلا از موقع زاده شدنش وجود نداشته فقط به خاطر پارتی بازی پدرش تونست بازیگر این سری فیلما بشه ولی نه الان نه بعدا هیچی نخواهد شد. در حالیکه اگه هر ننه قمری رو بهش هفت تا فیلم معروفترین و پر فروش ترین کتاب دنیا اونم نقش اولشو میدادن بازی کنه تا الان حتما با دو تا فیلم دیگه اسکار بازیگری رو گرفته بود

تدوین فیلم با عجله و بدون در نظر گرفتن زاویه های دوربین انجام شده. شما هی دارید چیزایی رو میبینید که دوست دارید یه چیزای دیگه رو الان مشاهده میکردید.
میزانسن خیلی خیلی ابتدایی بوده مثلا در صحنه ای که نویل داره ماره رو میزنه با شمشیر و هرمیون و رون هم بالای پله ها هستن نور خیلی زیاد میشه از نا کجا آباد.

خلاصه اینکه اگه حتی قدرت ا... صلح میرزایی این فیلمو میساخت بهتر ساخته میشد.
کلا باید این اقای یاتس و همکاران دور و ور سینما نیان Bas*****s

ویرایش:
البته من از بدترین لحظات زندگیم دیدم همین فیلمای هری پاتر بوده و هست و سعی میکنم تا امکان داره چشمم بهشون نیافته همین فیلم هفتم رو هم تو هواپیما و اجباری دیدم و همش حرص خوردم. وقتی میبینمش انگار دارن عزیزمو تیکه تیکه میکنن جلوم


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۴ ۷:۴۷:۱۴

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۷:۱۹ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱
خب دیگه همینه که میگن اومد ابروشو درست کنه زد چششم کور کرد.
من سعی میکنم همه اینا رو ردیف کنم.

مشکل شماره 7:
7- در مورد ثبت نام روبات های اسپم هم باید فکر عاجلی بکنیم.
سعی میکنم یه تغییری تو این ثبت نام داده بشه.
تا اون موقع لطفا هر روبات اسپمی ثبت نام کرد اول بزاریدش تو شناسه های بسته شده بعد همه پست هاشو دیلیت کنید و بعد تمام اطلاعات پروفایلش رو غیر از ایمیل و شناسه تغییر بدید.


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: چرا اسنیپ اونقدر راحت کشته شد؟حتی یک مقدار هم مقاومت نکرد؟!!چرا؟!!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۱
با وجودی که کتاب هفتم انگلیسی رو چند بار اول تا آخر خوندم و برای بار هشتم یا نهم چند ماه پیش خوندمش (و البته اینا غیر از خوندنای چند خطی و گاه به گاه بوده) و همچنین ترجمه کردمش و فارسیشم باز چند بار خوندم ولی برای جواب به این سوال بازم کلی کتابو جستجو کردم.
یک دلیل که تو این سایت کمتر توان جواب دادن دارم اینه که کلا باید برای هر سوالی برم و یکی دو ساعت مطالعه کنم. هر کتابی اینجوری نیست ولی سری هری پاتر خیلی ساختار پیچیده ای داره و نویسنده همه چیز رو به دقت برنامه ریزی کرده و نمیشه همینجوری به جواب چیزی پی برد.
حالا بریم سراغ این مساله ولی قبلش یه حرفایی تو این تاپیک زده شده که باید به اونا جواب داده بشه.
اولا در زمانی که ولدمورت اسنیپ رو در کلبه فریاد کش احضار میکنه اسنیپ چوبش دستش بوده و وقتی ولدی جون بهش میگه تو آلبوسو کشتی و صاحب چوب ارشد تویی به نشانه اعتراض چوبشو بلندم میکنه یعنی داره کم کم میره که از خودش دفاعم بکنه و نزاره ولدی جون بکشدش. پس همین حقیقت ساده تمام این حرفا رو که اسنیپ میخواسته خود کشی کنه و به عشقش لیلی تو اون دنیا برسه و از زندگی سیر شده و اینا رو از بین میبره. اسنیپ خیلیم زندگیشو دوست داشته و اصلا هم نمیخواسته کشکی کشکی بمیره. اگر میخواست به خاطر مردن لی لی دیگه زنده نباشه همون موقع خود کشی میکرد دیگه.
یه چیز دیگم که ثابت میکنه اسنیپ دوست نداشته بمیره اینکه اسنیپ هنوز به هری در مورد ناز بودن خودش و جریان مرگ آلبوس نگفته بود و اون موقعم تو کلبه نمیدونست که هری طبق معمول فضول محله بودنش الان اونجاست و داره میبینه و حالا بعدا که مار نیشش زد میاد و خاطرات عشق ایشان به لیلی و کمک به دامبلدور و غیره رو ازش میگیره.
حتی بعد از اینم که ناجینی نیشش زد و دید هری اومد و خاطراتو از ذهن مبارکش بهش دادو چشم سبز خوشگلشو دید و اینا بازم نمیخواست بمیره. چون بازم هری زنده بود و کلی جنگ در پیش بود و اونم وظیفه خودش میدونست که به پسر لیلی جونش همیشه کمک کنه. در نتیجه نوچ نوچ یعنی اسنیپ هرگز فکر مرگ و اینا تو سرش نبود نه اولش نه قبل از نیش ناجینی و نه بعدش ولی خب بالاخره مرد.

نکته دوم اینکه اینجا قشنگم اثبات میشه که ولدی جون واقعا و حقیقتا مطمان شده بوده که اسنیپ صاحب چوب ارشده چون طبق معمول و مانند همیشه این بارم ریسک نکرد. ولدی اسنیپو با چوب خودش نکشت مبادا اینکه یه درصدم شده در دویل با اسنیپ بازنده بشه و چوب ارشد همیشه برنده اسنیپ به ارباب خودش خدمت کنه و کار ایشون یعنی لرد تاریکو بسازه. در نتیجه از ناجینی استفاده کرده مثل یک اسلحه عالی که اینم یکی از موضوعات جذابه که رولینگ توجه دقیق داشته و ارزش تاپیک جدا زدن و بحث کردن داره. کلا تو این هفتا کتاب ولدمورت اصلا ریسک نمیکنه و آخرش نابود میشه در حالیکه دامبلدور خیلی ریسک انجام میده و اخرش برنده میشه و شاهکار رولینگم همینجاست که یه چنین شخصیت تاریکی یعنی ولدی منطقی قدرتمند و محکم کار و بدون ریسک، شکست بخوره. البته ولدی تصور میکرد تنها راه مالک شدن چوب ارشد کشتن ارباب قبلی اونه و اصلا فکر نمیکرد با یه طلسم خلع سلاح سادم بشه صاحب چوب ارشد شد. آها و اینم بعضیا ممکنه بگن که خب حالا ناجینی ارباب شده نه ولدمورت. اینم خودش یه بحثه که به نظر من چون ناجینی یک هورکراکس بوده و قسمتی از روح ولدمورت توش بوده در نتیجه ولدمورت اونو مثل خودش میدونسته و براش فرقی نداشته پس مساوی است با اینکه خودش ارباب شده باشه.

البته اینم که بر عکس کتاب در فیلم هفتم آقای یاتس محترم ناز نازی به روش خودشون ولدمورت رو با چوب ارشد به جون اسنیپ انداخت این بوده که اولا جار بزنن که نه تنها کارگردان محترم به جزییات کتاب هیچ توجه ندارن بلکه رعایت مهمترین نکات و ستون های کتاب رو هم به هیچ کجای محترمشان حساب نمیکنن و ثانیا عشقشون کشیده همه پیش پیشکی شیر فهم بشن که اسنیپ صاحب چوب ارشد نبوده است. Bas***s anyway

خب از موضوع این تاپیک تا حد نهایت منحرف شدم باید برگردم به سوال مطرح شده که چرا اسنیپ کاری نکرد و فقط به ولدی التماس کرد.
به عنوان مقدمه توجه شما رو جلب میکنم که اسنیپ استاد اکلامنسی (مسدود کردن ذهن) بوده که در این خصوص از همه قویتر بوده و کلا از اول تا آخر کتاب ها ولدی رو حسابی سر کار گذاشته بود و در نتیجه ولدمورت هرگز نفهمید که اسنیپ آدم دامبلدوره.
حالا برای جواب به سوال این تاپیک به این دو تا جمله کتاب دقت کنید:
- ولی ممکنه تصادفا به دست کس دیگه ای غیر از خود شما به قتل برسه (کتاب هفت – فصل 32 جمله اسنیپ در جواب به ولدمورت)
- و ولدمورت خودش شخصا باید این کارو بکنه این ضروریه! (کتاب هفت فصل 33 – جمله دامبلدور به اسنیپ در خصوص لزوم کشته شدن هری به دست ولدمورت و ایضا ولدمورت به دست هری)

ببینید این چیزی که اسنیپ داره در جمله اول میگه در واقع خواسته دامبلدوره (جمله دومی) نه ولدمورت. D: یعنی هر چند که ولدی جون عشقش میکشیده و میخواد خودش شخصا هری رو بکشه ولی دامبلدور با دلیل میخواد این دو تا همدیگه رو بکشن تا هم ولدی و هم هری ( البته بعدا میبینیم که روح ولدی تو هری) از بین برن.
بازم یه بیراهه اینجا بزنم که کلا این آلبوس دامبولی به نظر بی رحم ترین و خطرناکترین و دارکترین جادوگر این کتاب میاد چون فقط هدفو میبینه و به هیچ چیزی فکر نمیکنه. نه جون خودش نه هری و نه اسنیپ براش مهمه و همونطوری که رولینگ گفته کاملا ماکیاولی است. ولدمورت اقلا خودشو دوست داره ولی دامبلدور عین استکان نلبکی به آدما نگا میکنه و نقشه میچینه که خب سوروس بیاد منو بکشه تا مالفوی روحش سالم بمونه و اونم به ولدی نزدیکتر بشه و بعدشم هری و ولدی بزنن همدیگه رو بکشن تا کل بدی ها از بین بره. و این همون نیکی اعظم است که اجازه میده هر وسیله بدی رو به کار ببری و هر کسی رو بکشی تا به هدف برسی.
خب برگردیم به تاپیک. حالا اسنیپ از اون موقع که دامبلدور اینو ازش خواسته تمام ذهنشو آماده کرده که هری و ولدی با هم باید روبرو بشن و دویل کنن و کلا ذهنشو از اینکه خودش یا هر کس دیگه ای بیان و هر کدوم از هری و ولدی رو بکشن خالی کرده. پس برنامش معلومه هر چی دامبلدور گفته رو باید مو به مو اجرا کنه و میکنه. باید از ولدی تبعیت کنه تا آخر آخر و چشمش به دنبال مارش ناجینی باشه و هر وقت دید ولدی جون ماره رو تو جای امن کرده (تو قفسش کرده) بپره بره به هری همه جریانو بگه. برای همینه که تو همون فصل 32 کتاب هفت تو کلبه فریاد کش همین ماره رو میبینه که ولدی تو قفس کردسش هی داره به ولدی میگه بزار برم هری پاترو برات بیارم. بیچاره ولدی فک میکرده اسنیپ جونش مثل لوسیوس جونش میخواد بره بهش آخرین خدمتو بکنه و هری رو پیدا کنه که بیاردش اون دخلشو بیاره. ولی نمیدونسته که میخواد بره اوامر البوس دومبوولی رو مو به مو اجرا کنه و به هری بگه بیا بزنید تو و ولدی همدیگه رو بکشید تا جهانی رو از شر خودتون آسوده کنید.
"و برای یک لحظه هری اسنیپ را دید. چشمانش روی مار که درون قفس افسون شده اش چنبره زده بود ثابت بودند.
- نه سرور من ولی ازتون استدعا دارم به من اجازه بدید برگردم. اجازه بدید پاترو پیدا کنم."
(کتاب هفت فصل 32 – اسنیپ در کلبه فریاد کش در جواب به ولدمورت)
یعنی ماره رو دیده و میدونه که الان وقتشه به هری بگه.
دو سه خط جلوترش دوباره:
"- سرور من میدونه که من فقط خواستار خدمت به ایشان بودم. ولی ... اجازه بدید برم و پسره رو پیدا کنم. سرور من بزارید اونو براتون بیارم. میدونم که میتونم." (کتاب هفت فصل 32)

معلومه که اسنیپ میدونه حتما میتونه هری پاترو بیاره چون میخواد بره به هری بگه البوس دومبولی میخواد اون بره پیش ولدی و مطمانه که هریم قشنگ میاد.
ولی چند خط جلوترش وقتی ولدی جون ماجرای چوب ارشدو واسش تعریف میکنه دیگه اسنیپ مطمان میشه کارش تمومه و ولدی میخواد بکشدش. البته اسنیپ باهوشه و شاید از جلوترشم فهمیده بود چه خبره اما میدونه که طبق نقشه البوس خودشم نباید با ولدی دویل کنه و خدای نکرده بکشدش در نتیجه دیگه اچمز شده و مرگو جلوی چشمش میبینه. به جملات بعدی کتاب در زیر دقت کنید.
" و حالا اسنیپ به ولدمورت نگاه کرد، و صورت اسنیپ مانند نقاب مرگ بود. مثل مرمر سفید شده بود و وقتی حرف میزد چنان بی حرکت بود که انسان از فهمیدن اینکه یک آدم زنده زیر ان چشمان خالی وجود دارد شوکه میشد.
- سرور من بزارید برم سراغ پسره"
(کتاب هفت فصل 32)
و این دیگه آخرین التماسای نومیدانه اسنیپ بوده که بتونه کارشو بکنه. و متاسفانه التماس های دیگم بعدش میاد.
اسنیپ التماس برای خودش نیست برای نقشه دومبولیه. خود البوسم دیدید که وقتی نقشه داره التماسم میکرد مثلا همون التماسش به اسنیپ که بکشدش. اسنیپم دیگه گیر کرده بود و نمیدونست باید چی کار کنه. البته مرگ خودش مهم نبود چون ادم خیلی شجاعی بود ولی گفتن موضوع به هری مهم بود که خواسته دامبلدور بود و نیکی اعظم بود و بالاترین کار بود.
و بعدم که ناجینی نیشش زد و هری بهش رسید دیگه کاری از دستش برای نجات اسنیپ برنیومد.

در نتیجه بازم میگم رولینگ ساختار (structure) این کتاب رو خیلی محکم چیده که مو لای درزش نمیره و در عین حال خیلی پیچیده که باید کلی تفکر کنی و بگردی تا بفهمی منظور از هر جمله نوشته شده چی بوده.
کلا در کتاب ها دو چیز وجود داره ساختار (structure) و محتوا (content). ساختارو که در خطوط بالا دارید میبینید یعنی چی و اما محتوا یعنی اون چیزی که به ما آموزش داده میشه و تو ذهنمون میمونهو در واقع اون دکور های نویسنده.
یعنی این که شنیدید میگن کتاب پر محتوایی خوندم یعنی زیاد چیزی یاد گرفتم.
هری پاتر سری پر محتوایی هست ولی کتاب پر محتوا زیاد داریم ولی در ساختار بی نظیر یا کم نظیره و اینه که خیلی جذابه.


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۲۰ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۱
سلام مجدد
فعلا مشکلانو لیست میکنم یعنی اینکه اینا رو میدونم و دنبالشون هستم
1- راست چین نبودن چت باکس
2- سفید شدن صفحه پروفایل ها
3- عوض نشدن قالب برای کاربران
4- یه سری از ایمیج ها مشکل دارن و نیستن که باید آپلود بشن
5- یه سری از ماژول های سایت مشکل دارن باید ارتقا داده بشن و مشکلشون حل بشه
6- شرایط ثبت نام در هنگام ثبت نام اضافه شود(ویرایش گردید)

اولی رو میشه زود حلش کرد.
در مورد مشکل دوم لطفا سیریوس عزیز بگه دقیقا روی کدوم شناسه کلیک میکنه و صفحه سفید میشه چون باید اونو برم ببینم.

به اگبرت انگشت نما:
شما یه حرفای درستی رو زدید. البته این حرف همیشگی منم که یه ده ساله زدم در نظر بگیرید که ایفای نقشم همه چیز سایت نیست خیلی سخت نگیرید. همین تاپیک هایی که باید توش تایید بشن هم یه جورایی بازیه.


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۱/۱/۲۲ ۱۴:۲۵:۳۰

Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۱:۱۱ دوشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
چون آپدیت سایت به نسخه جدید خیلی از هک های دستی اعمال شده من رو از بین برده لطفا هر ایرادی میبینید اطلاع بدید.

در مورد اول تازه ها:
من هک این کار رو اعمال کردم چون در نسخه جدید فروم انجام نشده بود
در:
http://www.jadoogaran.org/modules/newbb/viewtopic.php



Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.