هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ شنبه ۹ مهر ۱۳۹۰
جینی عزیزم، دختر نازنینم

متاسفانه امکان قرار دادن فیلم های هری پاتر برای دانلود روی سایت وجود نداره اما اگه خودت یه سرچ در گوگل بکنی حتما لینک های درست فیلمو پیدا میکنی. اگرم من وقت کردم حتما لینکاشو برات میفرستم هر چند معتقدم فیلم ها رو اگه بخری مقرون به صرفه تر، با کیفیت تر و راحت تره.

گلرت گرامی
ممنون از اطلاعت. رسیدگی میکنیم.


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


Re: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱:۳۹ جمعه ۸ مهر ۱۳۹۰
فرم عضویت جدید

جادوگر شجاع و ساحره شیر دلی که عزمتو جزم کردی تا عضو ارتش سپیدی ها بشی بهت خوش آمد میگم.

1) میدونی که در محفل ققنوس از گرگینه(ریموس) گرفته تا غول(هاگرید) و حتی مرگخوار(سوروس) داریم پس اینجا هیچ قوم و نژاد و دسته ای مطرح نیست ولی برای اشنایی شدن بیشترم با خودت لطف کن و مختصری از خودت و فعالیتت ارائه بده عزیزم.

2) اگر عضو محفل بشی باید شجاع، متهور و قوی باشی. ممکنه مرگ همرزماتو بچشم خودت ببینی. تا چه حد آمادگی داری؟ تا کجا پیش میری؟ یه رول کوتاه بنویس و بهم نشون بده که به لرد ولدمورت میفهمونی دنیا دست کیه!

3) به قدرت عشق اعتقاد داری؟ و یا مثل ولدمورت این قدرت رو دست کم میگیری؟

4) جمله بساز: نجینی - دامبلدور - (اسم خودت) - فاوکس - ولدمورت

5) من همیشه گفتم که لرد سیاه به اندازه ای در جادوی سیاه غرق شده و پیش رفته که بعضی تواناییهاشو حتی منم ندارم. علاوه بر این ولدمورت، مرگخواران وفادار و بی رحمی داره. بنظرت میتونیم بر اونها چیره بشیم؟

6) وقتی آوای ققنوس رو میشنوی چه احساسی در دلت شکل میگیره؟

7) تام رو من وارد دنیای جادوگری کردم و همیشه سعی کردم بهش بفهمونم کارش اشتباهه ولی گوش نکرد. قبول صحبت های دامبلدور رکن مهمی از محفلی شدنه. به من اعتماد و اطمینان داری؟

8) من مثل تام نیستم. من یک ارباب نیستم. من یک رهبرم و تفاوتم با تام اینه که بر قلب ها حکمرانی میکنم. بنظرت کدوم شیوه درست تره؟

موفق باشی عزیزم.


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


Re: آوای ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۵۴ جمعه ۸ مهر ۱۳۹۰
فاوکس در حالی که مجددا نغمه سرایی میکرد و آوای زیبا، مرموز و روحانی خود را به گوش همه میرساند بر روی شانه دامبلدور آرام گرفت. دامبلدوری که از خاکستر همین ققنوس مجددا متولد شده بود. آوای ققنوس دل شجاعان را تسلی میداد و در دل مرگخواران، اربابشان و نجینی هراس می افکند.

دوستان عزیزم، گریفندوری های شجاع، راونکلاوی های باهوش و هافلپافی های سخت کوش دامبلدور مجددا به میان شما بازگشته تا محفل ققنوس را احیا کند. دوستان اسلایترینی ام با شما نیز هستم! شمایی که میتوانید سوروس رو سرمشق خود قرار دهید و شجاع و قهرمان باشید.

بیایید گرد هم بیاییم و دوباره قدرت عشق، سپیدی و روشنایی را به مرگخواران سیاه دل و اربابشان بفهمانیم. کاری که هری پاتر بیش از بیست سال پیش کرد.

زیاد چونه درازی نکنم، خلاصه من اومدم تا دوباره گوش شاگرد سابقم تام رو بکشم!()

کار زیاد و وقت تنگه. بمرور مجددا محفل رو با کمک شما احیا میکنیم ... هووووووم ... خوابم گرفت و میدونم شمام خوابتون میاد. بقیه ش باشه برای فردا. شب بخیر ...

بیب بیب هورا!


هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ سه شنبه ۵ مهر ۱۳۹۰
نام: آلبوس دامبلدور
نام پدر: پرسیوال دامبلدور
رنگ مو: سپید نقره فام
رنگ چشم: آبی
سن: زیاد!
ریش: بلند!

من در درهٔ گودریک که محل زندگی گودریک گیریفندور بوده است به دنیا آمدم و زمانی که کوچک بودم پدرم یعنی پرسیوال دامبلدور به دلیل حملهٔ وحشیانه به سه مشنگ جوان دستگیر و محکوم به حبس ابد در آزکابان شد. هیچ کس نخواست و یا نتوانست حقیقت آن ماجرا را بفهمد. در واقع پدرم به دلیل آزار و اذیت خواهرم توسط آن مشنگ ها به آن ها حمله کرده بود.

من در یازده سالگی وارد مدرسهٔ علوم و فنون جادوگری هاگوارتز شدم. در اوایل به دلیل سوء شهرت پدرم نزد همه منفور بودم ولی پس از چند ماه شهرت خودم از سوء شهرت پدرم پیشی گرفت.

من بهترین دانش آموزی بودم که مدرسهٔ هاگوارتز به خودش دیده بود به طوری که زمانی که به هجدهمین سالگرد تولدم نزدیک می شدم در هاله ای از افتخار و سربلندی هاگوارتز را ترک گفتم -سرپرست دانش اموزان -دانش اموز ارشد-برندهٔ جایزهٔ بارنابس فینکلی برای طلسم اندازی استثنایی-نمایندهٔ جوانان بریتانیایی در وینزنگاموت و مدال طلای مقالهٔ ابتکار آمیز همایش بین‌المللی کیمیاگری در قاهره از افتخارات من در آن زمان بود.

اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داد. گلرت گریندلوالد که زمانی از دوستام من بود و بعدها به پلیدترین جادوگر زمان خودش تبدیل شد را شکست دادم. گلرت بطور اتفاقی باعث شده بود خواهرم کشته شود.

با وجود اصرار فراوان همه هیچ وقت قبول نکردم وزیر سحر و جادو شوم. البته در مقطعی قبول کردم که به ریاست وینزگاموت برسم. تام ریدل یا نام که بعدها روی خودش گذاشت یعنی لرد ولدمورت را اولین بار من وارد دنیاتی جادوگری کردم و تا آخر عمر هم تنها کسی که از او میترسید من بودم. با همه توانم سعی کردم ولدمورت را تضعیف کنم و شکست دهم. بهمین منظور محفل ققنوس را بوجود آوردم و سازماندهی کردم.

بعد از جان گرفتن مجدد لرد ولدمورت در پایان مسابقات سه جادوگر با سوروس اسنیپ به توافق رسیدم و او من را در طی حمله مرگخوارها به هاگوارتز در بالای برج هاگوارتز کشت تا ما به هدفمان یک قدم نیزدیکتر شویم. همین اتفاق باعث شد لرد ولدمورت به سوروس بیشتر از پیش اعتماد کند و سوروس هم زمینه نبرد نهایی بین هری و ولدمورت را فراهم کند.

در نبرد نهایی در ایستگاه کینگزکراس روح هری را راهنمایی کردم و سرانجام طبق نقشه ای که کشیده بودم و بهمراه سوروس آن را اجرا کردیم هری موفق شد ولدمورت را بکشد و من حتی بعد از مرگم به خواسته ام یعنی نابودی کامل پلیدی و سیاهی رسیدم.


آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور، خوش اومدین! جامعه ی جادوگران و ساحرگان منتظر شماست ...


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۷/۷ ۱۵:۱۴:۵۷

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.