هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لایتینا.فاست)



پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- رودو، روده.
- روده؟ من روده ندارم اصلا.

رودولف خواست سوت زنان با روده‌های نداشته‌اش از محل متواری بشه که بلاتریکس جیغ زد.
- رودولف لسترنج! روده هاتو برای نجات ارباب میخوایم!
- ببین من اصلا روده ندارم، همه‌ش ماهیچه‌اس. برای یه جادوگر جذاب مثل من افت داره که روده داشته باشه.

رودولف حین گفتن این جملات به شکمش که "فکر میکرد" خیلی خوشحالته اشاره کرد.

- نداشته باشی هم، کاری میکنم روده پیدا کنی.

بلاتریکس این رو گفت و با افکت شیطانی یه قدم به رودولف نزدیک شد و رودولف همزمان یه قدم عقب رفت.
- اگرم داشته باشم برای جذب کردن صد برابر ساحره‌ها به خودم بهشون نیاز دارم.
- حساب اون ساحره‌هارم میرسم من.
- من درخواست طلاق دارم.
- به اون هم رسیدگی میکنیم رودولف.

بلاتریکس باز هم به قدم به رودولف نزدیک شد اما این دفعه رودولف نتونست عقب بره چون پشتش دیوار بود.
- میخوای بریم مشاور خانواده مشکلمونو حل کنه؟
- نه رودولف، الان روده هات مشکل رو حل میکنن.

بلاتریکس میخواست آخرین قدم شیطانی رو هم به سمت رودولف برداره که ناگهان متوقف شد.
- راستی!
- چی چی؟

رودولف که کمی امیدوار شده بود به بلاتریکس زل زد و منتظر موند که عذرخواهی های اونو برای این که جذاب ترین جادوگر رو تهدید کرده رو بشنوه.

- قمه‌تم بده. نمیخوام چاقوم رودویی شه.
-


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- به به. چه خانم کمالاتی، چه کمالات با کمالاتی.
- رودولف. با کی حرف میزنی؟

لینی با تعجب به رودولف نگاه کرد و سعی کرد سر از کارش دربیاره. درواقع رودولف به دیوار تکیه داده و این طور به نظر میومد که داره با درختی که رو به روشه حرف میزنه.
- هیس لینی، این درخت خانوم جذب جذابیت بی حد و مرز من شده.

لینی:

- چه برگای با کمالاتی، فکر کنم شما کمالات فتوسنتز میکنین نه؟
- رودولف!

لینی پرواز کرد و خودشو بین رودولف و درخت قرار داد.
- اون فقط یه درخته.

با گفتن این جمله، درخت پاهای ریشه‌ای شو از زمین بیرون آورد و درحالی که از ناراحتی های های برگ میریخت از رودولف و لینی دور شد.

- تو باعث شدی اون از من دور بشه.
-
- واقعا که لینی.

لینی که حتی کم طاقت تر از "کم طاقت تر از همیشه" شده بود نیششو تکون داد و مستقیم به سمت بازوی رودولف حرکت کرد.

- آییییی!

لینی از شنیدن صدای فریاد رودولف و البته فرو کردن نیشش تو بازوی رودولف راضی شده بود راهشو گرفت و رفت.

- اِوا. من چرا لباس تنم نیست. آرایشام کجاست پس؟ وای... برم یه دستی به سرو روم بکشم.

نیش لینی حتی قابلیت تغییر جنسیت هم داشت...!


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۴:۱۳ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
ریتا با قلم پرش به لیسا علامتی داد که باعث شد جفتشون با لبخندای شیطانی از دو طرف به لایتینا نزدیک بشن.

- بده من اینو!
- نه!

لیسا بی توجه به جیغ لایتینا هدفون رو از روی سرش کشید و به دست ریتا داد.

- بچه خوبی باشی شاید بهت بدیمش.
- نه! بدش به من.

لایتینا سعی کرد هدفون رو از دست ریتا بگیره اما در همون لحظه قلم پر ریتا تو هوا جلوش ظاهر شدو راهش رو سد کرد. لایتینا با دستش قلم پر رو کنار زد و سعی کرد خودشو به ریتا برسونه اما قلم سمج تر از این حرفا بود.
- ببین اون هدفون گناه داره، چیزی برای از دستش دادن نداره اصلا. بی خانمانه، من به پدر و مادرش قول دادم ازش نگه‌داری کنم و نذارم آسیبی ببینه.
-

لایتینا بالاخره قلم پر رو با هزاران زحمت کنار زد و دوان دوان خودشو به ریتا رسوند.
- ببین میتونم کمکتون کنم. وسایل به درد بخور زیادی دارم فقط بچه‌مو بده بم.
- تا کمکت چی باشه لایت.

لایتینا کیفی رو جلوی پاش انداخت و بهش اشاره کرد.
- هرچیزی، هر وسیله‌ای که بخواین رو میدم بهتون، یخچال، درباز کن، اره برقی، کامیون.

ریتا سری از روی تاسف تکون داد و با لبخندی شیطانی-خونسرد به هدفون توی دستاش نگاه کرد.
- متاسفم که سیم بچت از همه مفیدتره.

- فراموش کردین مارو؟ بیاین بهمون آب برسونید!

ریتا با شنیدن صدای لرد، به سرعت به سمت آوارها دوید.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: باکینگهام پلیس(قلعه مرموز لندن)
پیام زده شده در: ۰:۰۸ جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۶
- ارباب بیاین از تو منو انتخاب کنین چی میخورین.
- به نظرت ما میتونیم زیر این آوار منوی غذا مطالعه کنیم؟

مرگخواران دوباره نگاهی به هم انداختن. جواب دادن به سوالات لرد از ظرافت خیلی زیادی برخوردار بود. اونا باید حواسشون رو جمع میکردن تا جواب درست بدن.

- به نظرمون نه ارباب. درست گفتیم؟
- نه! درست نگفتید.
- یعنی شما میتونید حتی زیر آوار هم منوی غذا رو بخونین؟
- ما قابلیت هرکاری رو داریم.

مرگخواران نگاهی حاکی از تحسین و "ارباب خودمونه" به هم انداختن. رودولف خواست منوی غذا رو از بین آوار به لرد برسونه که متوجه شد مشکلی وجود داره.
- ارباب...
- نه رودولف، الان غر نزن.
- اما ارباب یه مشکلی هست.
- الان نه رودولف!

رودولف میخواست از شدت بی اهمیتی لرد جامه بدره که متوجه شد جامه‌ای نداره که بدره پس سرجاش موند.
- ارباب ما نمیدونیم از کجا منو رو به دستتون برسونیم.
- فقط بگو چه غذاهایی تو اون منوتون نوشته شده!

رودولف برگشت و به مرگخواران نگاه کرد تا منو رو ازشون بگیره و برای لرد بخونه که متوجه مشکل دیگه‌ای شده.
- ارباب آخه منویی هم وجود نداره.
- فقط یه چیزی بیارید ما بخوریم!

و حتی از زیر آوار هم میشد لحن تهدید آمیز لرد رو تشخیص داد.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۶
- تو با تنفر از من داری وقتتو تلف میکنی، از خودت متنفر باش.
- نه هکولی، نه. از تو متنفرم. با تمام اندام های پیکسی‌وارانه‌ام ازت متنفرم.
- من هم از اندام هات و خودت متنفرم.

معجون ساز ویبره‌ی شدید تری رفت. لینی که در حال چرخیدن دور سر هکتور بود، با ویبره‌ای که ایجاد شده بود حس کرد حتی هوای اطرافشم ویبره میره. بال‌های پیکسی تحمل این همه لرزش رو نداشتن و لینی تعادلش رو از دست داد.
- هکولی چند برابر قبل ازت متنفرم...

لینی سعی کرد تعادلشو حفظ کنه، بال هاشو به هم زد و بالاخره تونست خودشو بین مولکول های لرزون و ویبره‌بروی اطرافش ثابت نگه داره.

- حتی نمیتونی تعادلتو حفظ کنی.
- همه‌ش به خاطر توعه.
- این که صعنت معجون سازی این همه پیشرفت کرده؟
- نه این که همه‌جا انقدر درحال ویبره رفتنه.

هکتور با شنیدن کلمه "ویبره" بیشتر لرزید. انقدر لرزید گسل های زیر زمین هم لرزیدن. گسل‌های زیردریا ها هم لرزیدن. زلزله اومد و کل جهان خراب شد. سونامی اومد و همه‌ی خرابی ها رو شست و برد ولی هکتور و لینی هنوز هم درحال جر و بحث بودن.

- یعنی میگی ویبره رفتن من بده؟
- معلومه که بده. مثل معجون هاتم بدن.
- معجون های من بدن؟ خیلیم خوبن، اگه بال‌های پیکسی رو هم بریزم توشون خیلیم هم بهتر میشن.

هکتور دستشو به سمت لینی دراز کرد اما پیکسی خودشو عقب کشید.

- به بال های من دست زدی، نزدیا هکولی!
- ولی من برای معجونم بهشون نیاز دارم.
- نه!

لینی در یک عملیات انتحاری نیش شو تو دست هکتور فرو کرد. معجون ساز به انگشتش که نیش خورده بود، نگاه کرد. معمولا جای نیش لینی درد داشت اما این دفعه دردی درکار نبود. تنها حس سلولی رو داشت که درحال تجزیه شدنه. حس میکرد قسمتی ازش درحال جدا شدنه.

- من بهترین معجون‌ساز قرنم.
- من بهترین معجون‌ساز قرنم.
- من بهترین معجون‌ساز قرنم.

هکتور ها نگاهی به همدیگه انداختن. انگار نیش لینی برای هکتور مثل کپی پیست عمل کرده بود.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: پارک جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۶
خلاصه:
لرد سیاه و مرگخواران یه هزار تو ساختن. وزارتخونه میخواد اون هزارتو رو خراب کنه و به همین منظور مسئولاشو میفرسته. مرگخواران برای جلوگیری از خراب شدن هزارتو، تصمیم میگیرن او تزیین و خوشگلش کنن.
ولی هکتور معجونشو به دیواره های هزارتو می پاشه و باعث می شه موجود لردنمایی که از نظر ظاهری کاملا شبیه لرده و از نظر رفتاری کاملا وحشی و بی عقله (!) به وجود بیاد. مرگخواران چون هکتور رو مسئول به وجود آوردن موجود لردنما میدونن، مسئولیت کنترلش رو هم به هکتور میسپرن.


***


- هاهاهاهوی‌هوی‌هوی!
- خودت بگو چیکارت کنم. بریم آزمایشگاهمو نشونت بدم. ارباب همیشه میگن بهم افتخار میکنن مطمئنم تو هم مثل ارباب ارزش معجونامو درک میکنی.
- هوهوهوهو!
- میدونستم تو میفهمی.

هکتور خواست ویبره‌ای برای تفاهم پیدا شده بین خودشو لردنما بره اما موجود جیغی کشید و خودشو از هکتور دور کرد.

- آزمایشگاه اون طرف نیست.

هکتور ویبره زنان تو هزارتو به دنبال لردنما رفت.

- بله، خلاصه که همونطور که خودتون میبینید این هزارتو خوشگل‌تر از اون حرفاس که وزارتخونه بخواد خرابش کنه.

هکتور متوجه صدای پیکسی وارانه لینی که نزدیک خودش بود شد. نباید میذاشت لردنما فرار کنه چون اگه لینی اونو میدید، امکان داشت بهش حسودی کنه که میتونه معجوناشو به موجود نشون بده.
معجون‌ساز با این فکر ویبره‌ی شدیدتری رفت و با این حرکتش لردنما برای چندلحظه وایستاد و همین فرصتی برای هکتور بود تا با یه ویبره‌ی جهشی خودشو روی موجود بندازه.

- شاید واقعا ارزش تخریب...
- هاهاهاییی!

مامورای وزارتخونه که رنگششون از گچ دیوار هم سفیدتر شده بود به لردنما خیره شدن.
- از دستمون عصبانی شدین اسمشونبر بزرگ؟
- هوهوهوی!

مرگخواران نگاهی به مسئولای وزارتخونه که با ترس به لردنما نگاه میکرد، انداختن. لینی بعد از این که چشم غره‌ای به هکتور رفت، پروازکنان خودشو به جلوی چشم مسئولا رسوند تا شاید بتونه اوضاع رو درست کنه.
- آقایون هنوز کاملا هزارتو رو ندیدید.
- اول از جناب لرد اجازه‌ بگیریم بعد درباره هزارتو هم تصمیم میگیریم.

مسئولا به لردنما خیره شدن تا شاید رحم مرلین شامل حالشون بشه و یه آوادا از موجودی که فکر میکردن لرده نخورن.

- هاهوهاهو!

مسئولا:

مسئولا نگاهی پوکرفیس به همدیگه و بعدش به لردنما انداختن.
- الان یعنی بهمون اجازه دادین؟
- ببین فکر کنم داریم اشتباه میزنیم. قطعا سیاه ترین جادوگر قرن این جوری نیست.

مسئولا این دفعه پوکرفیس به مرگخواران نگاه کردن. درست در لحظه‌ای که مرگخواران میخواستن سوت زنان از محل متواری بشن یکی از مسئولا گفت:
- شاید بهتر این جونورو تحت نظر قرار بدیم.

و اینجا بود که مرگخواران فهمیدن نباید هیچ وقت مسئولیت یه لردنما رو به هکتور بسپرن.


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶
سلام؛
اینو میشه نقد کنین؟

من نمیدونم چرا وقتی درمورد خودم رول میزنم انقدر برام سخته. هی حس میکنم دارم بد مینویسم یا دارم زیاده روی میکنم و کلی "یا" های دیگه. :|
راه حلش چیه؟ اصلا آدم چجوری باید درمورد شخصیتش بنویسه؟


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۷ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶
در حینی که دو کاج منتظر مهمون بعدی بودن؛ دختری که معلوم نبود از آسمون افتاده یا از کدوم ناکجا آبادی ظاهر شده سعی کرد از بین دوتا کاج رد شه.

- اول نشانت.
- نمیخوام! ارباب به من اعتماد دارن نمیتونید با مرگخوارشون این طوری رفتار کنید. این یه توهینه! من این توهینو به چوبدستی پادشاه قبول نمیکنم. حتی این توهینو به رییس کاراگاهان هم قبول نمیکنم. من هیج توهینیو قبول نمیکنم!
-

لایتینا به کاج پوکرفیس نگاه کرد. میتونست برجستگی نشان شوم رو روی ساعد چپش حس میکرد اما حاضر نبود اون رو به کاج ها نشون بده.
یکی از کاج ها با نگاه به همنوع دیگه‌ش به هم نزدیکر شدن و در قصر از دید لایتینا خارج شد. دختر چند لحظه فکر کرد، چرخ دنده های تو ذهنش با جیر جیر و فلاکت به حرکت افتادن.
- خب پس بیاین با هم کنار بیایم.

لایتینا این رو گفت با یه جهش خودش رو به تنه یکی کاج ها رسوند. هدفونشو دور تنه درخت گذاشت.

- چیکار میکنی باهام؟
- هیچی... فقط گوش کن.
- به چـ...

کاج فرصت سوال پرسیدن رو پیدا نکرد چون در همون لحظه آهنگی تو هدفون پخش شد. درخت حس میکرد آهنگ توی تنه‌ش بالا پایین میپره. صداها باعث میشن شاخه‌هاش تکون میخوره. کاج هرچی تلاش کرد نتونست خودشو ثابت نگه داره پس به طرز دیوونه واری شروع کرد به ویبره_هد زدن.

- چت شد تو؟ چیکارش کردی؟
- من کاری نکردم، این جادوی آهنگه!

اما اون یکی درخت کاج فرصت این رو نداشت که در عمق مفهوم جواب لایتینا فرو بره، اون باید کاج دیگه‌ رو آروم میکرد.
لایتینا با رضایت به دوکاج که از دور شبیه دو درخت بودن که داشتن با هم کشتی میگرفتن بودن، نگاه کرد. بعد آروم از بین اونا رد شد و خودشو به در قصر رسوند و اون رو فشار داد تا وارد شه. اما در قفل بود!

لایتینا به در بسته که از لولاش تکون نمیخورد نگاه تاسف برانگیزی انداخت تا شاید در ادب شه و بره تو اتاق به کاری که انجام داده فکر کنه اما این اتفاق نیافتاد. پس دختر دست به کار شد تا در رو باز کنه. انواع و اقسام وسایل رو از توی کوله‌اش بیرون آورد. ساعت رو بیرون انداخت، پیچ گوشتی رو بیرون انداخت، تستر رو بیرون انداخت، شاه کلید رو بیرون انداخت!
- پیدات کردم.

لایتینا با ذوق به همزن برقی تو دستش نگاه کرد. آستین‌هاشو بالا زد، بعد سر همزن رو توی قفل کرد و شروع کرد به ور رفتن با اون.

- نشان شوم!

لایتینا برگشت و به کاجی که تازه از شر هدفون راحت شده بود و با شاخه‌ش به نشان شوم روی ساعد دختر اشاره میکرد؛ نگاه کرد. درخت بعد از یه نگاه به اون یکی کاج، شاخه‌اش رو توی قفل کرد و با یه حرکت در رو باز کرد.

- خودم بلد بودم.

کاج ها:


The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: سازمان عقد و ثبت قرارداد بازیکنان
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶
دلار
(دورا، لایت، آملیا، رون)


دروازه بان:
رون ویزلی

مدافعین:
لایتینا فاست (C)، دورا ویلیامز

مهاجمین:
لیونل مسی (مجازی)، آملیا فیتلوورت، آدم فضایی (مجازی)

جستجوگر:
اینستاگرام (مجازی)


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۹ ۲۳:۴۷:۳۳
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۹ ۲۳:۴۹:۵۵

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶
مرگخواران در عمق مفهوم "آلویز" اسنیپ در حال غرق شدن بودن. در همین حین شیشه معجون کوچک از دست نارسیسا ول شد. مرگخواران سعی کردن علاوه بر غرق نشدن شیشه رو نجات بدن. اونا مرگخوار بودن، نشان شوم داشتن، نقاب خفن و گولاخ میزدن، آوادا میزدن به ملت، باید از پس غرق شدن و نجات شیشه معجون برمیومدن.

- پاپا! شام!

صدای جیغ نجینی باعث شد مرگخواران از عمق مفهوم آلویز نجات پیدا کنن. حتی کائنات و عمق‌های مفهوم هم اونقدر عقل و شعور داشتن که بدونن شام خواستن تنها مار خونه ریدل شوخی بردار نیست.

- پرنسس شام میخوان.
- چی بدیم بخورن؟
- درواقع کیو بدیم بخورن؟

مرگخواران نگاهی بهم دیگه انداختن. باز هم نگاه کردن، اونقدر نگاه کردن که خسته شدن و نشستن. و بعد باز هم نگاه کردن!

- خب؟
- هرکی که میره خورده بشه لطفا این معجونم به عنوان نوشیدنی به پرنسس تعارف کنه.

اسنیپ معجون پونه‌ای رو که خودش نفهمیده بود کی و چطور نجات داده رو، در آورد و دقیقا وسط دایره تشکیل شده توسط مرگخواران گذاشت.

- شام!

- یکیتون با زبون خوش میره یا خودم یکیتونو با روش‌هام تقدیم پرنسس میکنم.

بلاتریکس بلند شد و چوبدستی شو بیرون آورد. مرگخواران باز هم به همدیگه نگاهی کردن. بالاخره سرنوشت یکیشون با تبدیل به شام شدن گره خورده بود.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۸ ۲۲:۰۷:۲۵

The MUSIC is making me growing
The only thing that keeps me awake is me knowing
There's no one here to break me or bring me down

Onlyتصویر کوچک شدهaven






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.