هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۶:۰۵ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶
همانطور که دستان هکتور روی گوی بود، گوی شروع به درخشیدن کرد، اما هنوز کامل روشن خاموش نشده بود که با صدای انفجاری کوتاه،
گوی زیر دستان هکتور منفجر شد.

-

سکوتی مرگبار بر فضا حکفرما شد. ناگهان هکتور که از شوک بیرون آمده بود از جای خود بلند شد و خطاب به لرد گفت:

- گوی پیشگویی‌تون منفجر شد ارباب!
- با گویِ ما چیکار کردی؟!
- من هیچ کاری نکردم ارباب. خودش یهو منفجر شد!
- دستات رو ببینیم! چرا تا گذاشتی‌شون روی گوی اونجوری شد! ببینیم اون دستا رو!

هکتور دستانش را دراز کرد. لکه‌های بنفشی روی دستانش بود.

اسنیپ و آرسینوس:

- چند بار گفتیم بعد از کار با معجونها دستهات رو تمیز کن؟! این معجون روی اجسام بلورین اثر انفجاری داره! زدی گوی ما رو به فنا دادی الان چطور بقیه پیشگویی‌ها رو ببینیم ملعون؟!
- از عمد نبوده ارباب!
- برگرد گوی ما رو درست کن ما بقیه‌ی پیشگویی‌ها رو میخوایم!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۵:۰۵ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۶
همه‌ی مرگخواران به دنبال دستور لردسیاه از اتاق خارج شدند. همه به جز اسنیپ که مات به دیوار روبه‌رو خیره بود. لردسیاه تازه متوجه ظاهر اسنیپ و کچل بودنش شد:

- تصویر کوچک شده

- تصویر کوچک شده


گویا همه‌ی دنیا امروز علیه او شده بودند، از دختر عزیزش بگیر تا بهترین معجون‌سازش که به خودش جرات داده بود و استایل شیک و شکوهمند و اربابانه‌اش را تقلید کرده بود. دخترش که در هر صورت دخترش بود، ولی این یکی دیگر قابل بخشش و تحمل نبود!

تصویر کوچک شده


دقایقی بعد!

اسنیپ که کله‌اش از سفید و صیقلی به سیاه و دودی تغییر حالت داده بود، خیره‌تر از همیشه به دیوار می‌نگریست:

- تصویر کوچک شده

-

لردسیاه که خشم‌ش را روی اسنیپ خالی کرده بود، با آسودگیِ نسبی و صورتی ورم کرده و کبود از نیش‌های نجینی، با زمزمه‌ی طلسمی اسنیپ را همراه خود روی زمین کشان کشان به اتاق معجون سازی بُرد.


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۱۱ ۵:۱۰:۵۱
ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۱۱ ۵:۱۱:۱۴

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۶:۳۲ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶
لردسیاه به زیرزمین رسید، در را باز کرد ولی زیرزمین خالی بود:

- ما رو قال گذاشتن!


جبهه‌ی نامعلومِ جنگ

- گــــــــــــروهاااان! از جلــــو، نظام!
- منم که شاهم، منم که وزیرم، منم که میسنجم، تو چرا دیالوگ منو میگی هک؟! تصویر کوچک شده

- گــــــــــــروهاااان! از جلــــو، نظام! تصویر کوچک شده

- تصویر کوچک شده


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۴:۵۰ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶
خلاصه:

آرسینوس وزارت رو دستش گرفته. لردسیاه و دامبلدور طی یک نشست دونفره تصمیم میگیرن ارتش‌هاشون رو یکی کنن. همگی به جنگل ممنوعه میرن تا هر مرگخوار با یک محفلی تشکیل گروه بده... چندتا از گروه‌ها تشکیل میشن و بقیه‌شون قراره بین راه تشکیل بشن... و اینجوری بود که جنگ دو گروه علیه آرسینوس وارد مرحله‌ی بعد میشه.

[توضیحات]
........................

بعد از سخنرانیِ، دامبلدور محفلی‌ها رو جمع میکنه تا آماده‌ی حرکت بشن:

- فرزندان روشنایی! تصویر کوچک شده


سپس محفلی‌ها که احساساتی و پر از عشق شده بودند اشک از چشم و آب از دماغ‌شان سرازیر شد. دامبلدور ریش نقره‌ای و درازش را از درون یقه‌ی شنل‌ش بیرون کشید. محفلی‌ها صف گرفتند و پشت سر هم دماغ‌شان را با ریش او تمیز کردند.

گروههایی که مشخص شدند میبایست با هم حرکت میکردند. لردسیاه نجینی را در حباب شفافی شناور میکند و حباب را با نخی به اسنیپ می‌بندد. هیچ اعتمادی نداشت که اسنیپ بلایی بر سر دخترش نیاورد!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۱۵ پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۶
بلاتریکس و نارسیسا سعی داشتند لایتینا رو به همراه معجون پونه به زور وارد حلق نجینی کنند، ولی نجینی امتناع میکرد.

- با فرزند ما با نرمش رفتار کنید!

نجینی درحالی که تمایلی به پس دادن غذایی که خورده بود نداشت از زیر دست اونها می‌خزه و پشت صندلی لرد چنبره میزنه و دُم‌ش رو دور لرد حلقه میکنه و سرش رو زیر صندلی میبره. لرد درحالیکه دُم نجینی رو نوازش میکرد سعی داشت تا متقاعدش کنه :

- فرزندم بیا بیرون شام بخور!
-
- ما نمیذاریم هیچ خطری تو رو تهدید کنه. بیا بیرون!
-
- لازمه که آراگوگ برای کاری برگرده. بعد از اینکه کار ما باهاش تمام شد دوباره میتونی قورت‌ش بدی. بخاطر پاپا!
-

و به اینصورت نجینی قبول میکنه تا لایتینا رو بخوره.


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۹/۹ ۱:۲۳:۴۰

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ چهارشنبه ۸ آذر ۱۳۹۶
تصویر کوچک شده


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۴:۱۹ پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۶
خانه‌ی ریدل


لردسیاه با ابهتی نفس‌گیر روی صندلیِ باشکوهش نشسته بود و مرگخوارها دور تا دور صندلی‌اش روی زمین نشسته بودند. نجینی پشت به مرگخوارها دور شانه‌ی لرد پیچیده بود و سرش را روی کله‌ی لرد گذاشته بود. مرگخوارها جیک‌شان در نمی‌آمد. لرد به آرامی دُم نجینی را نوازش میکرد :

- پرنسسِ ما رو امروز خیلی آزرده کردین. ولی ما ازش میخوایم که بقیه‌ی شما رو ببخشه. البته مرحوم آرسینوس یادش همیشه در ذهن ما باقی خواهد ماند!

مرگخوارها همگی چوبدستی‌شان را به سمت مغز خود گرفتند و زیر لب طلسم فراموشی را به زبان آوردند!

- اعضا و جوارح آرسینوس به فرزندمان نجینی رسید. ولی نقاب مرحوم آرسینوس به ما میرسه. ما همیشه دل‌مون میخواست از پشت نقاب‌ش یک کم نگاه کنیم!

- ارباب می‌بخشین میشه من هم کمی نگاه کنم؟
- خیر رودولف! نمی‌بخشیم. نمی‌شه!
-
- و البته هر چه زودتر به معجون ضد عنکبوت نیاز داریم. هکتور و اسنیپ! ما به شما لطف میکنیم و فعلن شام فرزندمان نمی‌شید. ولی باید به کوچه‌ی ناکترن برید و زهر مار رو برای معجون پیدا کنید. بعدش خودِ ما شخصا معجون رو خواهیم ساخت!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: کوچه ناکترن
پیام زده شده در: ۳:۲۱ سه شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۶
سوژه‌ی جدید


یک روز سرد پاییزیِ دیگر در خانه‌ی ریدل شروع شده بود. آسمان آرام بود، ولی اوضاع خانه‌ی ریدل آرام نبود!

- فرزندمان! در رو باز کن!

صدای جیغ دیگری از اتاق نجینی بلند شد و ایندفعه که در باز و بسته شد، نقاب آرسینوس خون‌آلود جلوی پای مرگخوارانی که همراه لرد پشت در اتاق نجینی ایستاده بودند افتاد. کوهی از اعضا و جوارح آرسینوس جلوی در تلنبار شده بود!

- زود تند سریع بگید چی به دختر ما گفتید که اینجوری ناراحت شده!
- سرورم باور کنید نمی‌دونیم چرا یهو قاطی کردن. ما فقط از پرنسس خواهش کردیم کمی از زهر اضافه‌شون رو که دور میریزن رو در اختیار انجمن معجون‌سازانِ خانه‌ی ریدل بذارن.
- همش تقصیر اسنیپه ارباب!
- من فقط قرار بود معجون رو بپزم. گرفتن زهر پیشنهاد آرسینوس بود!
- استفاده‌ی ابزاری از فرزندمان؟
- خودتون گفتید معجون ضد عنکبوت میخواید ارباب. بدون زهر مار که نمی‌شه!
- زهر رو از جای دیگه تهیه میکردین، نه از دخترِ ما!
- زهر مار نایابه سرورم. از کجا می‌تونستیم پیدا کنیم؟
- کوچه‌ی ناکترن رو فراموش کردین نادان‌ها؟ یک عمر نمی‌دونیم چی یادِ شما دادیم!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۳:۱۴ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶
نجینی بیحوصله از این که بازی‌اش با پاپا بخاطر این مساله نیمه‌کاره مانده بود تهدیدکنان صدایی از خودش درآورد. ادوارد که نجینی درست پشت سرش ایستاده بود، با آن صدا از جایش پرید و بی اراده دستانِ قیچی‌مانندش را در هوا تکان داد.

-

صدای فریادی از فضای بالای سرش آمد و به دنبالِ آن قطره خونی روی سر لرد چکید.

-

مرگخواران برگه‌های نقاشی را هنوز در دست داشتند. ولی بلاتریکس برگه را در حلق رودولف فرو کرد و چوبدستی‌اش را درآورد و قصد داشت کروشیویی به سمت بانز که با قطره خون‌ش چنان جسارتی به لرد کرده بود، روانه کند، که لرد به حرف آمد و مانع شد:

- لازم نیست بلا! ما فکر تازه‌ایی داریم!
- سرورم؟
- دستور میدیم ادوارد تصویر جانورنمایِ بانز رو روی موهای شما اجرا کنه تا ما با مهارت‌های مرگخوارمون بیشتر آشنا بشیم!
- سرورم!


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲۷ ۶:۲۲:۳۴

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: انبار وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۳:۱۳ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۶
- بله پادشاه!

گرنت پیج و آملیا فیتلوورت تابوت وینکی را روی هوا شناور کردند و با ادای احترام از جلوی آرسینوس گذشتند. راهروهای پر پیچ و خمِ وزارت را پشت سر گذاشتند، طبقات مختلف را با آسانسورهای سریع‌السیرِ وزارت پایین آمدند، از پستی بلندی‌های سازمان اسرار عبور کردند، اتاق به اتاق جلو رفتند تا به سردخانه‌ی سازمان اسرار رسیدند. بالاخره متوقف شدند، ولی تابوت نبود!

پس آن دو اتاق به اتاق برگشتند، از پستی بلندی‌های سازمان اسرار عبور کردند، طبقات مختلف را با آسانسورهای سریع‌السیر بالا رفتند، راهروهای پر پیچ و خمِ وزارت را پشت سر گذاشتند، و به انبار وزارت سحر و جادو برگشتند. تابوت را دیدند که همانجا شناور مانده و با آنها از در خارج نشده بود.

-


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.