Samira:
- نکن جون مادرت! این چه جور بازی کردنه؟ چرا ما؟ چرا تو؟ چرا من؟
فلش بک - دو روز پیش شب بود. اسکورپیوس مشغول راه رفتن در راهرو های هاگوارتز بود. فعالیت های مداوم و همیشگی هاگوارتز او را خسته و کوفته کرده بود و جانی در بساط نداشت. ولی باید اماده و مقاوم بودنش را حفظ می کرد، چون هنوز کوییدیچ و تمرین های خسته کننده اش را در پیش داشت.
با تند کردن ریتم قدم هایش و بدون اتلاف وقت به سمت تالار به راه افتاد و بعد از چند دقیقه به ورودی تالار اسلایترین رسید.
- هیچ وقت لرد را عصبانی نکنید!
بعد از وارد کردن رمز، در با صدای تقی باز شد و اسکورپیوس با صحنه ی عجیب و نه چندان دوست داشتنی ای رو به رو شد.
-
- هک، چرا ما داریم مثل تو ویبره میرویم؟
- چی ارباب؟ چکار می کنید؟
- گب این هک نفهمه! تو یه چیزی بگو.
- ارباب شاید سندروم ویبره خاموش گرفته.
- تو چرا این شکلی شدی؟ این دو تا بال پشت کمرت چیه؟
-
همگی به کلی تغییر کرده بودند. لرد سیاه که مدام ویبره می رفت و نمیدانست چرا ویبره می رود، بدن گابریل دو بال بزرگ در آورده و نیشی رو کمرش رشد کرده بود و او را به انسان حشره نمای بزرگی تبدیل کرد بود.
هکتور تنبل و خوب آلود شده بود و روی مبل خوابیده و دیگر ویبره نمی رفت. پلاکس مدام از خنده ریسه می رفت و ووی ووی می کرد و بر خلاف همیشه کاری به هیچ کس نداشت. و حتی بلاتریکس سعی در خوراندن لرد به غذاهایش داشت.
اسکورپیوس نگاهی به خودش انداخت.
- چرا تی و سطل وایتکس گابریل دست منه؟
مسلما برای گابریل سخت بود که ببیند تی و سطلش دست کس دیگری است، و به همین خاطر به سمت اسکورپیوس هجوم برد تا وسایل فوق شخصی اش را پس بگیرد.
- این مال تو نیست، بهش دست نزن!
- نمیتونم!
دست خودم نیست.
و لحظه ای بعد اسکورپیوس سطل و تی به دست به کف تالار هجوم و مشغول تی کشیدن آن شد.
- چرا من کف تالار رو تمیز می کنم؟
- چرا من لینی شدم و گابریل هم هستم؟
- چی گفتین؟
- چرا من مدام می خندم؟
- یک سوال بهتر! چرا ما ویبره می رویم؟
- حتما آناناس مامان غذاش رو نخورده و به این وضع دچار شده!
-
هیچکس هیچ ایده ای نداشت، چون تا حالا همچین اتفاقی نیفتاده بود. مگر چند آدم درست حسابی دیده اند لرد ویبره برود و یا هکتور خوب آلود باشد و یا حتی یک پیکسی اندازه ای به این بزرگی داشته باشد؟
در این اوضاع نابسامان و بهم ریخته، جغدی از ناکجا آباد و شبیه به جغد هری پاتر ظاهر شده، بال بال زده و همراه کودی که پخش می کرد، روزنامه ای را به سمت زمین پرتاب کرده و به همان صورتی که ظاهر شده ناپدید شد.
- جغدا چه بی تربیت شدن!
- ما ویبره میرویم! فکری به حال ما کنید!
- من برم دیگه!
- تا ما به حالت قبلی مان باز نگشتیم تو هیچ جا نمی روی.
-
اسکورپیوس بدون توجه به بقیه، نگاهش به نگاه روزنامه گره خورد و مانند باسیلیسکی که هری پاتر را دیده باشد به سمت روزنامه هجوم برد و مشغول تمیز کردن آن شد.
- یکی این رو بگیره، روزنامه رو خراب کرد!
شاید تا قبل از این همه به خاطر ریزی لینی به او توجه نمیکردند، ولی حالا لینی، پیکسی قبل نبود و بسیار بزرگ تر شده بود و هر حرفش بخاطر ظاهر عجیب غریبش بسیار جلب توجه میکرد.
همگی به طرف روزنامه شیرجه زدند.
- این چه وضعشه اسکور؟
- هنوز کامل از بین نرفته، به نام روونا بدید من بخونم!
نقل قول:
- مهم -
بامداد دیشب زوپسیان متوجه نقصی بسیار کوچک و ناچیز در سیستم شدند. نقصی که منجر تغییر معرفی شخصیت ها و نام های آن شده. زوپسیان بعد متوجه شدن قضیه در حال حل کردن مشکل هستند، پس لطفاً آرامش خود را حفظ کنید و دچار استرس نشوید، چون مشکل به زودی حل می شود.
سخنگوی زوپس
- این مشکل کوچیکه؟
-
- نگران نباشید.
-
- وای چقدر همه چی کثیفه!
- میوه بخورید. میوه درمان همه چیزه!
ساعتی بعد- بچه ها! جان خودتون کوییدیچ رو شرکت کنید.
- آخه چطوری؟ من بال دارم!
- راست میگه!
- ما اصلا هکتور نیستیم، خود هکتور رو بیارید بازی کنه!
ظاهر اتمام اعضای کوییدیچ مخالف شرکت کردن بودند و گابریل این را خوب میدانست؛ پس دست گذاشت روی نقطه ضعف اسلایترینی ها.
- خب شرکت نکنید. اگه باختیم و قهرمان نشدیم من رو مقصر ندونید.
اسلایترینی ها خیلی وقت بود قهرمان نشده بودند، و دلشان میخواست قهرمان شوند و جام را بالای سر ببرند. پس عزمشان را جذم کردند و آماده شدند تا گریفیندور را شکست دهند.
پایان فلش بک - خب همانطور که تا اینجای کار ملاحظه کردید اسلایترین هفتاد صفر از گریفیندور دشمن خونیش عقبه و اعضای تیم اسلایترین به جز لرد سیاه که بخاطر برخی مشکلات فنی و زوپسی جای هکتوره و مدام در حال ویبره هست توسط هوادارا هو میشن.
- امیدوارم نیش هات برن توی چشم بقیه اعضای تیم!
- بعد باختتون استخون هاتون از ششصد مفصل بشکنه.
- مادر سیریوسیا.
گزارشگر بازی دوباره شروع به حرف زدن کرد.
- خب خب خب! از تماشاگرا فاصله می گیریم! چون داره وضع حرف هاشون وخیم میشه و این هدف برگزاری بازیه. هدف برگزاری بازی؟ اینو خودمونیم نمی دونیم چیه و فقط بهمون گفتن همینو بگیم.
دوربین به روی لرد سیاه برگشت که در حال زدن طلسم های ممنوعه به روی سرخگون بخت برگشته بود.
- برو! توی دروازه! چرا نمیفهمی بهت میگم برو تو دروازه!
- نگاه کنید. لرد کوییدیچ رو با ورزشی که خودش دوست داره اشتباه گرفته و داره تک روی میکنه و تک به تک حملات رو خراب میکنه و فرصت ها رو به باد...
یکی داره منو از وسط زمین تهدید میکنه.
ارکوارت چاقو کشان سرخگون رو از لرد سیاه می گیره و داره با همین کار پیشروی می کنه که با اخم و چماق بلاتریکس و وایتکس اسکورپیوس متوقف میشه و داوطلبانه سرخگون رو پس میده و بر می گرده!
از اون ور زمین جیسون صدا میزنه مگه من آنکی تو نیستم؟ درست بازی کن دیگه!
دوربین این بار به طرف تماشاگران برگشت که در حال یقه جر دادن بودند و هر چه دستشان می آمد توی زمین پرت می کردند.
- بزنش!
- محتویاتش رو در بیار!
- ضربه شلاقی بزن!
- با سر بزن تو کمرش!
- همانطور که میبینید جستجوگر های دو تیم مبارزه تن به تن راه انداختن و دارن همو با راهنمایی اعضای تیمشون میزنن. چه مبارزه خوف و خفنی. خسته نباشید جستجوگر ها!
این خشونت به اعضای دو تیم و هواداران منتقل میشه و اون ها هم دارن شروع میکنن به مبارزه. آخ جون دعوا!
همین الان تماشاگرا ریختن وسط زمین و مشغول دعوا شدن. منم مجبورم ازتون خداحافظی کنم و برم دعوا رو تماشا... چیز! میانجیگری کنم.
صدای دیگری از پشت میکروفون پخش شد که داشت با مشت و پس گردنی، گزارشگر را دوباره پای میکروفون بر میگرداند.
- خاک تو سرت، نتیجه رو یادت رفت بگی!
- چیزه عزیزان، یادم رفت بگم بازی به علت خشونت لغو و هر دو تیم بازنده شدن! راضی شدی؟ ولم کن می خوام برم دعوا ببینم!
ویرایش شده توسط اسکورپیوس مالفوی در تاریخ ۱۴۰۰/۶/۳ ۲۲:۵۹:۳۱