1.لینی شروع به قدم زدن تو بخش محافظت شدهی جنگل ممنوعه که پروفسور پادمور ترتیب داده بود میکنه. با هر قدمی که برمیداشت منتظر بود یه جانور عظیمالجثهی مخوف چهارستاره جلوش بپره و با خورده شدنش دلی از عزا در بیاره.
لینی که از بس راه رفته بود و موجودی رو ندیده بود کلافه شده بود، رو تکه سنگ بزرگی میشینه و با دقت به اطراف خیره میشه.
- پس چرا حیوون من نمیاد.
برای دقایقی لینی با فرمت still waiting به انتظار کشیدن ادامه میده. تا اینکه صدای عجیبی توجهشو به خودش جلب میکنه. اوه نگران نشین! خبری از یه جونور عجیب نیست، صدای غار و غور شکم لینی بود!
لینی خم میشه و از کولهپشتیش دو تا موز برمیداره. یکیشو میخوره و در همین حین مشغول کندن اسم خودش رو پوست موز میشه. همون موقع صدای خشخشی از لا به لای بوتهای که کنارش قرار داشت بلند میشه. لینی با وحشت پرشی میکنه و به حالت تدافعی چوبدستیشو به سمت بوتههای متحرک میگیره.
- یه ماهی غول پیکر.
لینی با دیدن موجود عجیبی که بدنش سرتاسر از فلس پوشیده شده بود و جلوی بوته ایستاده بود، چند قدم به عقب میره.
- نه تو که ماهی نیستی. میمونی؟ چرا اینقد زشت و قناصی(قناس؟)... عه غواص؟
لینی مطمئن بود که اون جونور زبون آدمیزاد رو نمیفهمه، اما نمیدونست چرا احساسش بهش میگفت غواص(!) به وضوح معنی کلمه زشت و صد البته قناص(قناس؟) رو فهمیده بود. چون حالا با نگاه خشنی مستقیم بهش زل زده بود.
لینی با ترس آب دهنشو قورت میده و به سرعت شروع به جستجو در مغزش میکنه.
راه مقابله با اون چی بود؟ ناگهان موزی که گوشهای افتاده بود چشمکی به لینی میزنه و همین کافیه تا لینی تمام توضیحات مربوط به غواص رو به یاد بیاره.
خب البته راه مقابله با غواص پرتاب کردن خیاری که اسمت روش حک شده بود، اما لینی جز موز و مقادیری گیاه سبز رنگ در اطرافش، چیز دیگهای برای دفاع نداشت.
ریونکلاوی که باشی، میدونی یه موجود جادویی با موزی که توسط گیاهان جادویی سبز شده گول نمیخوره و اونو خیار فرض نمیکنه. در نتیجه نه تنها نجات پیدا نمیکنی، بلکه به خاطر پرتاب موز تو کلهش عصبانیتر میشه و درجا قورتت میده و جان به جانآفرین تقدیم میکنی.
بنابراین لینی راه هوشمندانهی دیگهای رو به دنبال میگیره. لینی نگاه وحشتزدهشو مدام بین غواص که حالا حالت هجومی به خودش گرفته بود و آماده حمله بود، و موزی که رو زمین افتاده بود سوئیچ میکنه.
حتما لازم نیست آدم باشی تا بفهمی وقتی مدام به یه چیز زل میزنی و آهسته بهش نزدیک میشی، احتمالا وسیلهایه که در لحظه به کارت میاد و جونتو نجات میده. غواص داستان ما هم ازین قضیه مستثنی نبود. در یک لحظهی مثلا هیجانی، لینی و غواص جفتشون به سمت موز ولو شده هجوم میبرن.
لینی که به موز نزدیکتر بود، بلافاصله پاشو دراز میکنه و لگدی به موز میزنه. موز به دو قدماونطرفتر پرتاب میشه و توی چالهی کوچیکی میفته. لینی دوباره به بهونهی بدست آوردن موز شروع به دویدن میکنه. غواص هم به سرعت به سمت موز میره و بنا به قصد خاص لینی، غواص زودتر به موز میرسه.
خم میشه و...
- ها ها ها! تو گول خوردی. نمیدونی در این لحظه چقد قیافهت دیدنی شده! وای نگاش کن.
خم شدن حرکتی بود که یک غواص هرگز در زندگی خودش نباید انجام میداد! از عواقب خم شدن غواص، خالی شدن آبیه که تو سوراخ کلهش قرار داره. بدون آب که بشه، ذخیره انرژیش هم به پایان میرسه و یه موجود له بیشتر نمیشه.
غواصِ خمشدهی داستان ما، با صدای گرومپی پخش زمین میشه و زبونش از دهنش میفته بیرون. لینی با خونسردی جلو میاد، غواصو از گردن میگیره و با خودش حمل میکنه.
دقایقی بعد با دیدن پروفسور پادمور که مشغول تماشای حیوانات رام شدهی سایر دانشآموزا بود، دواندوان جلو میره.
- بفرمایین پروفسور! براتون یه غواصو رام کردم.
استر با تعجب نگاهی به غواص فلکزدهای که تو دست لینی بود میندازه و میگه:
- اینو رام کردی یا کشتیش؟
2.تعریف جانور تو دورههای مختلف متفاوت بوده. اول میگفتن هرکی بتونه رو دوپاش راه بره آدمیزاده و سایرین جانور هستن. بعد دیدن بعله نشانکا و پرپرکا و همه پا شدن به لطف جنا اومدن خودشو آدمیزاد بنامن. فهمیدن گند زدن! بعد گفتن خب باشه، هرکی بتونه حرف بزنه آدمیزاده بقیه حیوون. باز دیدن غولای غارنشینی که دو کلوم از جنها یاد گرفته بودن اومدن ادعای انسانیت میکنن. مجددا فهمیدن شاهکار کردن!
بعدش گفتن خب باشه، هرکی هوشمندی لازم برای درک قوانینو داشته باشه اون آدمیزاده، بقیهرم میذاریم تو دسته حیوانات.
خب به نظر میرسه که فعلا این مورد پسندیدهترین تعریفه. اینطوری مانتیکورا و ابوالهول و... که قادر به تکلم هوشمندانهای هستن، بازم تو دسته حیوانات باقی موندن چون کافیه بری جلوشون، میخورنت و قانون سرشون نمیشه. (البته ابوالهول لطف میکنه زندگیتو به یه چیستان متصل میکنه)
3.معروف به غول برفی و پاگنده.
4.گرگینهها!
از القابشون میتونم به گرگدیس، آدم گرگ، گرگ آدم و گرگنما اشاره کنم.
اصلنم از رو برگهی جیگر نگاه نکردم.