هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۱۷ پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۲
جیمز، سیریوس و ریموس در کنار یکی از پنجره های راهروی طبقه ی سوم ایستاده بودند. طبق معمول، سیریوس و جیمز مشغول کشیدن نقشه و بحث درباره ی کارهای خود بودند. ریموس نیز هر ازگاهی اظهارنظر می کرد.
جیمز که معلوم بود حوصله اش از دست ریموس سر رفته است با کلافگی گفت: ریموس، ترو قسم به ریش مرلین، میشه یه لحظه اون کتابو بزاری کنار و عین آدم نظرتو بگی؟
ریموس سرش را از روی کتاب بلند کرد و جواب داد: نه، نمیشه...به شماهم توصیه می کنم که اگه می خواین امسال از مدرسه شوت نشین بیرون، از همین الان شروع کنین به خوندن.
سیریوس دهانش را باز کرد که جواب ریموس را بدهد که جیمز به او فرصت نداد و گفت: مگه تا حالا نخوندیم چی شده که...
ریموس سرش را بلند کرد و دید که جیمز خشکش زده و به به نقطه ای خیره شده است. مسیر نگاه او را دنبال کرد و لیلی اوانز را دید که با غرور و متانت از آن سر راهرو به سوی آن ها می آمد.
سیریوس که سریع تر فهمیده بود موضوع از چه قرار است، گفت: جیمز، بس کن دیگه بابا، پس کی می خوای بهش بگی؟ هردفعه که اونو می بینی خشکت می زنه و فقط عین خنگا نگاش می کنی. د یالا دیگه پسر!
سیریوس سعی داشت با هل دادن او به سمت جلو او را مجبور به اعتراف کند اما جیمز او را پس زد و دستش را در موهایش برد،عادتی که همیشه وقتی سعی در جلب توجه دیگران داشت، به سراغش می آمد.او با افسردگی گفت: فکر میکنی قبول کنه؟
ریموس که لیلی را نگاه می کرد، جواب داد: احتمالش زیاده ولی بالاخره که چی؟ امسال سال آخره. اگه می خوای باهاش باشی دست بجنبون.
جیمز حالت تدافعی به خودش گرفت و گفت: باشه بابا، کی میدونه کی قراره بریم هاگزمید؟
سیریوس که انگار چیزی یادش افتاده باشد، جواب داد: اوه...اره، هستیا می گفت شنبه این هفتست.
جیمز که پکر شده بود گفت: ولی من آمادگی ندارم.
ریموس گفت: ولی اون تو نیستی که باید آمادگی داشته باشی، لیلی یاید آماده باشه.
جیمز که دیگر قانع شده بود، نالید: باشه...باشه...امشب بهش می گم.

آفرین!
خیلی خیلی خوب بود. تقریباً تمام نکاتی که گفتم رو رعایت کردی. توصیفات واقعاً خوب بود و پردازش خوبی داشتی.
تنها ایرادت چند تا غلط املایی و تایپی بود. امیدوارم توی پست های بعدیت در ایفای نقش، با 2-3 بار خوندن نوشته قبل از ارسال، این ایرادات کوچیک رو هم برطرف کنی.

موفق باشی.
تأیید شد.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۱۸ ۹:۲۶:۴۳


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲
جیمز:بچه ها،بیاین.من یه جایی رو بلدم.
سیریوس:از کی تا حالا تنها تنها مکان های مخفی رو کشف میکنی؟
جیمز:خوب حالا توام....یه بار که داشتم با شنل نامرئیم...
سیریوس:چــــــــــــــــی؟!با شنل نامرئی؟خیلی بی معرفتی!
ریموس:بچه ها،ساکت.شما که تصمیم ندارین کل قلعه رو بیدار کنید.فکر کنم رسیدیم.جیمز این جاست؟
جیمز:اره، خودشه.
سیریوس زودتر از همه پرید و پشت میز نشست.
جیمز:هی!کی گفت تو رییسی؟!
سیریوس:مگه الان رییسم؟
جیمز:وقتی پشت میز می شینی یعنی رییسی دیگه!
پیتر:بهتر نیست کارمون رو شروع کنیم؟
ریموس:آفرین پیتر، یه بار تو عمرت حرف درست زدی.
سیریوس:جیمز،اون جوهر مخصوصه رو بده.
جیمز:من کار دارم.
سیریوس:مثلا چی کار؟
جیمز:دارم رو اسم نقشه فکر میکنم.
سیریوس:زحمت نکش!من قبلا انتخاب کردم.
جیمز:تو غلط......حالا چی هست؟
سیریوس:«نقشه غارتگر»
پیتر:مگه ما راهزنیم؟
سیریوس:نه،از یه منظر دیگه باید بهش نگاه کنی.
پیتر:از چه منظری؟
سیریوس:اصلا ولش کن.بچه ها،زود باشید اون مخ آکبندتونو به کار بندازید،راه های مخفی و غیر مخفی رو بگین بکشم.
هرکس شروع به گفتن راه هایی کرد که یادش بود؛فقط پیتر ساکت بود.
جیمز:میگم چطوره یه کاری کنیم که اسنیپ رو زرزروس نشون بده؟
ریموس فهمید که دوباره بحث سر اسنیپه و حالاحالاها تموم شدنی نیست پس فورا گفت:
نه،اونوقت میفهمن این نقشه ماله ماست،چون بیش تر ما از اون لقب استفاده می کنیم.
جیمز با این که ناراضی بود گفت:
واسه باز و بسته شدنش چی کار کنیم؟
ریموس:مگه قراره چی کار کنیم؟
سیریوس:منظورش اینه که یه رمزی بزاریم واسه باز و بسته شدنش که به دست هرکسی نیفته.من یکی که نمیخوام اینو تو دست زرزروس ببینم.
پیتر:باز شو،بسته شو چطوره؟
ریموس:نه،این بیش از حد سادست.به نظرم این خوبه «من قسم میخورم کار بدی انجام بدم»و«شیطنت انجام شد»
جیمز از خوشحال جیغی کشید و ریموس را بغل کرد که باعث شد ظرف مرکب روی نقشه بریزد.همه خشکشان زد.ریموس در بغل جیمز سعی کرد چیزی بگه:
اِ.........
اما فریاد سیریوس مانع به گوش رسیدن صدای او شد:
جــــــــــــــــــــــــیمز میــــــــــــــــــــــــــــــــکشــــــــــــــــــــــــمتــــــــــــــــــ

من توی بازی با کلمات چند بار در مورد علائم نگارشی و فاصله گذاشتن بعد از هر علامت توضیح دادم؟!
به هر حال در مقایسه با اونجا کمی پیشرفت داشتی ولی کافی نیست.
از طرفی کل پست دیالوگ بود. اگه می خوای از دیالوگ های زیاد استفاده کنی باید یه کم توی نحوه ی نوشتن دیالوگ ها خلاقیت به خرج بدی. این شیوه ی
اسم: دیالوگ.
اسم:دیالوگ.
اسم: دیالوگ.
پست رو به شدت یکنواخت می کنه.

به این مثال ویرایش شده توجه کن:

قبل از ویرایش:
سیریوس زودتر از همه پرید و پشت میز نشست.
جیمز:هی!کی گفت تو رییسی؟!
سیریوس:مگه الان رییسم؟
جیمز:وقتی پشت میز می شینی یعنی رییسی دیگه!
پیتر:بهتر نیست کارمون رو شروع کنیم؟
ریموس:آفرین پیتر، یه بار تو عمرت حرف درست زدی.

بعد از ویرایش:
سیریوس زودتر از همه دوید و پشت میز نشست. جیمز که نفس نفس زنان خودش را به او می رساند گفت: «
هی سیریوس!کی گفت تو رییسی؟!»
سیریوس جواب داد: «مگه الان رییسم؟»
جیمز غرغر کنان گفت: «وقتی پشت میز می شینی یعنی رییسی دیگه!»
پیتر که از این وضع کلافه شده بود وسط بحث پرید: « بهتر نیست کارمون رو شروع کنیم؟»
ریموس به نشانه ی تأیید سرش را تکان داد.

لطفاً یه پست دیگه بنویس که به جز دیالوگ، توصیف و فضا سازی هم داشته باشه.

تأیید نشد.
موفق باشی.


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۷ ۱۷:۲۶:۱۲


تصویر کوچک شده


پاسخ به: هری پاتر چی بهت یاد داد؟
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
به من یاد داد که با استفاده از قدرت عشق هرکاری امکان پذیره

و یکیم این که مرگ حق مسلم ماست و ما نباید ازش جلوگیری کنیم.

و شجاعت



تصویر کوچک شده


پاسخ به: ایا رون میتوانست اپارات کند؟
پیام زده شده در: ۱۸:۳۴ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
معلومه که می تونست وگرنه مگه میتونست کارآگاه بشه؟یه درصد فکر کن نتونه!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۱۸:۱۴ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
من زیاد احساساتی نیستم و فقط سر صحنه های خیلی غم انگیز گریم میگیره.
مرگ دامبلدور حس خیلی بدی رو تو من به وجود آورد و باعث شد بغض کنم.اما.....
تنها صحنه ای که هربار میخونمش و می بینمش گریم می گیره(شدید)صحنه ی مرگ اسنیپ و خاطراتش بود خیلی عشقولانه بود.یعنی بالاخره تونستم شخصیت یه عاشق واقعی رو بشناسم.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: ورد های جادویی واقعی - آموزش نیست سواله
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۲
آخه مگه میشه وردی اصلا کار کنه کسی تا حالا دیده؟ انجام داده؟ من که باور نمیکنم وجود داره ولی نه دو این حد



تصویر کوچک شده


پاسخ به: زیباترین جمله ی کتاب هفتم از نظر شما چی بود !؟
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۲
-بعد از این همه سال ؟

-همیشه!

بهترین جمله ای بود که تو عمرم شنیدم

آخرین دشمنی که نابود میشود مرگ است ‏.

نوزده سال بود که جای زخم ‏،‏ دیگر آزارش نداده بود ‏،‏ همه چیز عالی بود.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگه ميتونستي از يه ورد استفاده كني اون چي بود؟
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۲
من از اکسپکنو پاترونوم استفاده میکنم تا ببینم چه شکلی میشه بعدم یه وردی اختراع میکنم شماهایی که اینقدر خبیثین و فقط از این همه کتاب خوندن و فیلم دیدن فقط و فقط اواداکداورا رو یاد گرفتین و کرشیو و هزارتا چیز بد دیگه جلوتونو و بگیره و درواقع یه جوری سپر دفاعی همیشگی



تصویر کوچک شده


پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۲
اول چوبدستی که بتونم یه چندتا جادو انجام بدم.

بعد شنل نامريی که خیلی چیز بدردبخوریه میتونی باهاش به صحبتای بقیه درمورد خودت گوش بدی

اون نقشه غارتگرانم چیز خوبیه به شرطی که مدرسه مارو نشون بده تا معلما و مخصوصا ناظما عین ذرت بوداده جلوت ظاهر نشن

اون هدویگم میخوام خیلی ناز بود



تصویر کوچک شده


پاسخ به: پرسش همگانی در باره تخیل وجادو
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۹۲
تخیل که حتما وجود داره به نظر من تخیل ما دست خودمونه کسیم نمیتونه بگه دراین مورد فکر کن در اون مورد فکر نکن
ولی در مورد باور به جادو خوب زمان حضرت موسی جادوگرایی بودند ولی در سطح خیلی ابتدایی ولی من اعتقاد ندارم فقط دوسش دارم چون جاییه که خیلی از تخیلاتم به واقعیت می پیونده.

خوب حالا چی موند موجودات افسانه ای مثل سیمرغ و ققنوس یادمه یک بار معلم ادبیاتمون میگفت اسم سیمرغ از یک داستان گرفته شده سی نفر بودند که معتقد بودن در قله ی قاف پرنده ای افسانه ای وجود داره پس میرن به اون کوه ولی اونجا فقط سی تا مرغ می بینند این طوری میشه که میگن سی مرغ.

حالا سرزمین های ناشناخته که حتما وجود داره چون ما فعلا نتونستیم تا اون حد پیشرفت کنیم که مکان های ناشناخته رو بشناسم.مثلا سیاره های دیگر یا چی میگن جریان این مثلث برمودا حالا هرکس نظری داره اگه کسی چیزی میدونه ماروهم در جریان بزاره




تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.