هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: **همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹
پروفسور به پیتر اشاره کرد که به مکان مخصوص برود
پیتر همون طور که چوبدستیش که هسته دمنتور داشت رو تو دستش گرفته بود
زیر لب دعا میکرد : "خدا جون درسته من تو دوئل مهارت دارم ولی اینا محفلیان من صددرصد به فنا میرم میگم خدا جون اگه نابود شم بدون درد بمیرم. پودر نشم فقط خانوادم کنار بیان با مرگم و ..."
حریف پیتر اومد بالا و اون کسی نبود جز:
ریموس لوپین
پیتر اینجوری بود:
_استاد تروخدا من بیام پایین ایشون از عمه بزرگه من هم بیشتر جادو بلده استاد دفاع در برابر جادوی سیاهه
_میگم پیتر جان تو مشنگ زاده ای پس عمه بزرگت هم جادو بلد نیستا
پیتر به اما دابز نگاه کرد که داشت بهش لبخند انرژی بخش میزد
پیتر اعلام آمادگی کرد ودوئل شروع شد.
لوپین داد زد:
_اکسپلیارموس
نور درخشانی از چوبدستی لوپین بیرون اومد.
پیتر در حالی که داد میزد:"یا اسطوخودوس از نور درخشان جاخالی داد .
لوپین همین جور افسون های مختلف به پیتر شلیک می کرد.
پیتر درحالی که با افسونی که خودش ساخته بود پناه گرفته بود با خودش کلمات آرامش بخش میگفت:
_پیتر تو بهترین دوئلیست تو باشگاه دوئل هستی برو اینو نشون بده به دیگران
بعد بلند شد و داد زد :
_ریکتو سمپرا
لوپین با آرامش طلسم رو دفع کرد.
پیتر دوباره گفت:
_تاندریوس بارا
این افسونو خودش ساخته بود.
یه صاعقه آبی از چوبدستیش بیرون اومد و مستقیم به سمت لوپین رفت. لوپین جاخالی داد.
لوپین افسون میفرستاد و پیتر با ضعف دفعش میکرد.
یهو چوبدستی پیتر انگار که خودش حرکت میکرد به سمت لوپین افسون های عجیب میفرستاد.
لوپین با تعجب یا افسون رو دفع میکرد یا جاخالی میداد
پیتر داد زد :
_پتریفیکوس توتالوس
افسون از 2 میلی متری لوپین رد شد.
پیتر فکر کرد:"تا یکم دیگه من کاملا ضعیف میشم و میبازم "
تصمیم خودش رو گرفت.
اگه اشتباه میکرد میباخت و یه 0 کله گنده میگرفت
قدمشو سفت کرد و به بد ترین ترسش فکر کرد: مرگ خانوادش
و بعد داد زد:"اکسپکتو پاترونوم
همون موقع یه گرگ به سیاهی شب از چوبدستیش بیرون اومد.
همین بود این قدرت پیتر بود میتونست با چوبدستی دمنتوریش یه پاترونوس درست کنه که به آدم نا امیدی و ترس بده .
لوپین متوجه شد و اون یه پاترونوس سفید فرستاد ولی دیگه دیر شده بود دوتا پاترونوس بهم خوردند و یه موج قوی انرژی رو رها کردند. چون محل برخورد حادثه نزدیک لوپین بود.
اون و تموم افرادی که نزدیکش بودن بیهوش شدن
ولی از پیتر دورتر بود و اون فقط یه موج قویو حس کرد.
پروفسور به پیتر گفت که بیاد پایین.
درسته که پیتر برنده شد ولی اون حس بدی داشت




پاسخ به: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹
مرد بد بخت بیچاره فلک زده با نهایت خستگی فکر میکرد:"من روزی 2گالیون میگیرم که بیام اینجا؟؟؟" بعد با صدای خسته ای گفت :"بعدی"
نفر بعدی پیتر جونز بود که با سراسر خوش حالی به طرف صندلی رفت و نشست. مرد به پیتر نگاهی کرد و گفت:"خب....."
-چی خب؟؟؟؟
مرد این شکلی شده بود :"
- میخوای چی بفروشی؟؟؟
-آهان حالا به اونم میرسیم.....حالت چطوره ؟
مرد یه لحظه خواست به خودش آوادا بزنه ولی گفت:
-آقا وقت مارو نگیر بگو چی داری ؟؟؟
-حالا باشه برا بعد.....
- آقا یا الان میگی یا به نگهبانا میگم بیرونت کنن
مرد یه لحظه به خودش گفت باید به این یارو یه آوادا بزنم و خودمم بعدش بکشم
پیتر یه نگاهی به مرد کرد و یه چیز سفید کوچولو گزاشت رو میز
-این چیه؟؟
-چی چیه؟؟؟
-این چیزی که گزاشتی رو میز
-آهان این دندون هری پاتره وقتی داشت با ولدمورت میجنگید
مرد یه لحظه دلش خواست بزنه تو سر پیتر ولی فک کرد اینم خوبه ها......
دندونو ور داشت و گزاشت تو کشو میزش
پیتر گفت:" خب"
-چی خب
- چقد میدی؟؟
-چقد میخوای؟
-من 253 گالیون میخوام
مرد آروم آروم زمزمه کرد آینه آینه..........
پیتر گفت آهان این آینرو میخواستم بدم بعد از این دندون .........
مرد آینرو گرفت و با چوبدستی جلوی خودش گرفت.
و داد زد آوادا کداورا
و دار فانی را وداع گفت.
رییس موزه اومد کنار مرده و به همکارش گفت جان رو بیار
زیرلب گفت این سومی بود
پیتر دندون رو برداشت و رفت .
جان داد زد نفر بعدی .......................



پاسخ به: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
خلاصه:

تام ریدل جوان در حال تشکیل گروه مرگخوارانه و دامبلدور هم به دنبال راهی برای جذب عضو برای محفل ققنوسش می گرده.
دامبلدور موفق شده جیمز پاتر رو جذب کنه و لرد سیاه بلاتریکس رو.
جیمز پاتر و تام ریدل تو خیابون به هم برخورد می کنن و جیمز سعی می کنه تام رو جذب محفل ققنوس کنه. تام کنجکاو می شه گروه رقیب و رهبرشونو ببینه.
این دو نفر به برجی که دامبلدور بالاشه می رسن. ولی رمز در رو نمی دونن. مجبورن یه جوری خودشونو برسونن بالا!
......................................................
تام از جاش بلند شد و به جیمز نگاه کرد و گفت:"بعد تو چجوری رمزو نمیدونی؟؟" جیمز به من و من افتاد :" خب ..........دامبلدور همیشه رمز رو عوض میکنه روز به روز....... به منم نمی گه. "
تام به در برج نگاه کرد و همینجوری پروند : پشمک صورتی
در باز نشد تام همینجوری می گفت :
-سوسک
-دامبلدور خفنه
-ولدی باید بمیره
-دامبلدور قهرمان بشر
-من تامو دوست دارم
بعدش یهو شلپ ......... جیمز یه سطل آب رو سر ولدی خالی کرد ولدی سر جیمز داد زد :"آخه*&*)*&^%$ حالت خرابه خیلی &&&^%%%$$#$ هستی (به علت کلمات مثبت253 سال کلمات سانسور گردیده)جیمز این جوری بود :
بعدش یه اتفاق عجیبی افتاد ..................
در برج باز شد و تام فهمید رمز &&&^%%%$$#$ بوده جیمز گفت فهمیدم برای چی دامبلدور بم نمیگفت رمزو
تام:آره چون به درد سنت نمی خوره راستی چرا آب روی صورتم ریختی ؟؟
-فک کردم دوباره گرمازده شدی
و بعد باهم به سمت برج قدم گزاشتند



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
چی کار؟؟؟؟؟؟
به زمین و زمان و مخصوصا کرونا فحش های آبدار و غیر آبدار میداد




پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
اگه جای لوسیوس مالفوی بودم
به دراکو انقد سخت نمی گرفتم تا انقد دلشکسته و عقده ای نشه شاید اینطوری اصلا خیلی از اتفاقا نمی افتاد



پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹
دنیای جادوگران در خطر!!!!!!
به گزارش خبرگذاری پیام امروز,امروز عصر یکی از جادوگرانی که در سفر بود در حالت خواب آلودگی سقوطی نچندان خوشایند در کنار ماگل ها داشته و تازه پس از اآن سقوط به قصد پاک کردن حافطه یکی از آن ها چوبدستی خود را بیرون آورده و جلوی همه روی یکی افسون را اجرا کرده و بعد جلوی دیگران از حال رفته
گزارشگر ما پیتر جونز دانش آموز امروز در حالتی مثل یک ماگل از یکی از شاهدان سوالاتی پرسیده
گزیده ای از پرسش ها
شما در حال چه کاری بودید که اون صحنه عجیب رو دیدید
والا من اومده بودم سبزی بخرم
چی دیدین ؟
یه هیکل گنده از آسمون با یه جارو افتاد پایین و بعدش با یه چوب دیگه کلی رقص نور اجرا کرد.
بعضی ها میگن که اون یارو جادوگر بوده نظر شما چیه؟؟؟
معلومه که جادوگری وجود نداره اونا قوه تخیلشون خیلی بالا هست


همان طور که مشاهده کردید ماگل ها اصلا به هیچ وجه جادو رو قبول ندارن ولی با توجه به سخنان ماگل هایی که آن جا بودند افرادی با ون سیاه که به احتمال زیاد ماگل بودند اورا همراه با چوبدستی و جارو سوار ون کردند .
وزارت سحر وجادو زیر فشار در جستجوی افراد با ون سیاه هستند
و از کسانی که با تجهیزات مشنگی آشنایی دارند استقبال می کند
و اگر کسی این ون را پیدا کند جایزه ای به مبلغ 200 گالیون تقدیم می کند
اگر کسی از شما عزیزان ونی شبیه به این شکل دیدید یا کلیه موارد مربوطه به این شناسه جغد بفرستید .



پاسخ به: مجله شايعه سازی!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴ چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹
هری پاتر با مرگخواران ؟؟؟؟؟؟
به گزارش شخصی که دلش نمیخواهد نامش فاش شود هری پاتر را در کنار مرگخواران لرد سیاه دیده شده که به طور صمیمانه با هم حرف می زدند
ماموری دیگر هم پاتر را در یک مکان دیده است که در آن مرگخواران بر روی پوست او تتو معروف خود را می زنند
پاتر در گزارشی گفته که این ها شایعه است ولی مایل نبود آستین دست چپش را بالا بزند
این رفتار پاتر بسیار عجیب بود....



پاسخ به: كافه سه دسته جارو
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۹۹
پیتر توی هوای سرد هاگزمید قدم می زد و طبق عادتش با چوبدستیشس که توی دستاش بود بازی می کرد
با خوش گفت :"هی پیتر باید دوست پیدا کنیم با این وضع تو هاگوارتز دووم نمیاریم "
در حال قدم زدن بود که یه پسریو دید که کنار کافه سه دسته جارو وایساده بود و انگار منتظر کسی بود
پیتر آروم به اون نزدیک شد و گفت :"سلام پسر اسم پیتر جونزه من توی تیم کوییدیچ گریفیندور عضوم و عضو باشگاه دوعل هم هستم تو توی کدوم گروهی؟؟"(این سوال کاملا مسخره بودجون همه بچه ها شال گردن گروهشونو انداخته بودن و گروه پسره هافلپاف بود )
پسره یه نگاهی به پیتر انداخت و گفت"هان ؟؟؟.........چی گفتی ببخشید نشنیدم "
حالت پیتر اونموقع این بود:
پس ازش فاصله گرفت و رفت توی کافه سه دسته جارو
اونجا فضای خیلی گرمی داشت و پیتر اطمینان داشت میتونه اونجا دوست پیدا کنه
رفت سمت پیشخوان و یه نوشیدنی کره ای درخواست کرد از پسری به نام الیور ریورس شنیده بود نوشیدنی کره ای های اینجا آشغالن ولی رفت و یکی گرفت
کافه شلوغ بود ولی پیتر رفت و یه جای خالی پیدا کرد و نشست
در حال حرف زدن با خودش بود که یه پسر اومد و ازش پرسید : "ام ببخشید میتونم اینجا بشینم؟" پیتر قبول کرد و با اون پسر که اسمش مایکل بود و از اسلایترین بود شروع کردن به صحبت ... اینطور که معلوم بود مایکل یه اصیل بود و اصلا درمورد مشنگ زاده بودن پیتر شکایتی نکرد
بعد این که نوشیدنی کره ایشونو خوردن (که اصلا گند نبود)با هم به سمت هاگوارتز به راه افتادن
پیتر یه دوست پیدا کرده بود.........................



پاسخ به: بعد از دامبلدور و لرد سیاه کی قوی ترین جادوگره؟چرا؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ سه شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۹
به نظر من بعد دامبلدور قوی ترین جادوگر دنیا گریندلوالد بوده
چون که قبل از لرد سیاه بهترین و ترسناک ترین جادوگر سیاه تاریخ بوده و برخلاف لرد سیاه که دستیاراش با ترس دورش جمع میشدن دستیار های گلرت از جون و دل براش مایه میزاشتن
و فوق العاده قوی بوده



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹
اسم:پیتر
نام خانوادگی : جونز
گروه : گریفیندور
رتبه خون : با افتخار مشنگ زاده
چوب دستی : 35 سانت به چوب سرخدار و هسته دمنتور(یکی از دوستان توی ساخت چوبدستی ایده اش رو داده بودن منم خوشم اومد استفاده کردم ) انعطاف داره
پاترونوس: گرگ
ویژگی های خفن : عاشق دوعل کردن و عضو در باشگاه دوعل هاگوارتز
با توجه به هسته ی چوبدستی قادر به ساخت پاترونوسی که انرژی را برخلاف پاترونوس معمولی از مکان میبرد رنگ این پاترونوس سیاه است و باید بجای تمرکز روی فکر شادی آور روی فکر ناراحت کننده و... فکر کند
از دوست های خود و همه ی کسانی که برایش عزیز هستند دفاع می کند و ورد های زیادی ساخته است که بیشتر آنها در جنگ به کار میرود بسیار شوخ طبع و از کسی که به او بدی کرده انتقام میگیرد
باهوش و نصف وقت خود را در کتابخانه هاگوارتز میگزراند
گاهی مشاهده شده است که سر بزرگسال های کتابخانه ا با شیرین زبانی کلاه بگزارد و از بخش ممنوعه استفاده کند
بسیار لجباز و خوش خنده ولی در مواقع عصبانیت کاملا تاریک میشود شاید از اثرات چوبدستی وی است که تازگی در مواقع عصبانیت بسیار دمدمی مزاج و تاریک میشود
پاره ای از زندگینامه وی : او در خانواده ای مشنگ و با طبقه متوسط مالی در لندن به دنیا آمد او فرزند ارشد خانواده است و هوش فانتزی بسیار قوی دارد و از همان بچگی با دیگرا ن فرق هایی داشت گاهی اوقات حس میکرد که با فردی دیگر ارتباط تلپاتی دارد و در خواب و بیداری در کودکی تصاویر عجیبی در مغز او پدید می آمد و تازگی فکر میکند کسی که با او ارتباط داشت یا مرده است و یا ارتباز قطع شده زیرا دیگر خبری از تصاویر نبود روزی از روز ها که برای او نامه هاگوارتز آمداو و خانواده اش تصور کردند نامه از طرف دوست پیتر یا کسی دیگر بود که میخواست با او شوخی کند ولی وقتیدوباره نامه به سراغ او آمد فهمید که مفهوم آن کاملا جدی است .
.
.
.
.
وقتی که هاگوارتز رسید از همان اول شاگرد اول شد و به درس های خود گوش میکرد و آرزو داشت که یک کارآگاه شود
به خاطر چوبدستی وی همه ی افسون ها به خوبی عمل میکند (مخصوصا افسون های تاریک)
همان موقع ه فهمید کوییدیچ چیست سعی کرد که در آن عضو شود که بالاخره مهاجم آن شد و وقتی در یک مسابقه در مدرسه برنده شد و جادوی آدرخش 2 را برنده شد در کوییدیچ هم پیشرفت کرد
امیدوارم خوب باشه
پ.ن: یه سوال اگه این قبول شد اسمم چجوری میره بالای عکسم خودم باید بکنم یه شما زحمتشو میکشید
پ.ن2:راستی کلاسا هنوز پابرجاست یعنی میتونیم توش شرکت کنیم یا نه؟


تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدی!
شناسه رو خودمون وارد میکنیم. نگران نباش.
تا آخر فروردین مهلت شرکت توی بعضی کلاسا هست. ناظر گروهت برات توضیح میده.


ویرایش شده توسط Amiryousef در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۱۰ ۱۴:۳۷:۴۲
ویرایش شده توسط سو لى در تاریخ ۱۳۹۹/۱/۱۶ ۹:۲۵:۰۶






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.