هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ جمعه ۱۲ آبان ۱۳۹۶
- بعد از رد کردن درخواست، اون گوشی رو میگذاری اینجا و سریع به سبدت میری و تا شب بیرون نمیای!

-

لردسیاه درحالیکه افسونی زیر لب زمزمه می‌کرد با تکان چوبدستی‌اش گوشی نجینی رو منفجر کرد. صدا از کسی بیرون نمی‌اومد. لرد با خشم از صندلی بلند شد، هکتور که پشت لرد ایستاده بود در سکوت در جای خود ویبره زد، لرد قدم‌زنان زیر لب میگفت:

- اینا فکر میکنن میتونن به واسطه‌ی زیباییِ پرنسسِ ما به زیر سایه‌ی ما نفوذ کنن و مانع از این بشن که ما رنک بگیریم. ولی ما به هر قیمتی شده رنک میگیریم. ما لرد سیاهیم!


"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: برج وحشت!
پیام زده شده در: ۲۳:۵۴ سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶
مرگخوارها یکی یکی خود را از درخت جدا میکردند و تحت تاثیر نیرویی که نمیدانستند چیست به بالا پرواز میکردند. همه‌ی مرگخوارها موفق به پرواز شدند، به جز ریتا اسکیتر و سوروس اسنیپ و وینست کراب!

هر سه درحالیکه که به پایین درخت سقوط میکردند، فنگ رو دیدند که پایین درخت ایستاده و درحالیکه آرنولد پفک پیگمی رو به دندان گرفته با خشم به سقوطِ اونها نگاه میکنه!


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۱۰ ۰:۰۶:۵۲

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: برج وحشت!
پیام زده شده در: ۲۲:۲۰ سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶
نجینی که روی شانه‌های لرد نشسته بود دور تنه‌ی درخت پیچید و جلوی لرد خزید. پیکسی پشت سر لرد بال‌بال‌زنان بالا رفت. رودولف دورخیز کرد و در یک جهش تنه‌ی درخت را گرفت و یک متر بالا رفت. بقیه مرگخوارها هم به همین صورت ادامه دادند، و همگی حدود ده متر بالا رفتند. که ناگهان رودولف با درخت چشم توی چشم شد.

درخت:
رودولف:

و رودولف بالا رفتن از درخت را فراموش کرد، ولی نیروی جاذبه رودولف را فراموش نکرد. رودولف افتاد، و همه‌ی مرگخوارها زیر پای‌اش تا پایین تنه‌ی درخت سقوط کردند. صدای اعتراض بقیه بلند شد. ولی رودولف زیر پاهایش نرم بود. انبوهی از موهای فرفری که سعی داشت نوک چوبدستی‌اش را درون چشم رودولف فرو کند.

ولی لرد همچنان بالا میرفت!


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۹ ۲۲:۳۵:۳۵
ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۹ ۲۲:۴۷:۱۱

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: برج وحشت!
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶
- ما تازه دیشب دهمین سال رو تمام کردیم و هنوز یک سال دیگه فرصت داریم. نگاه به قد و قامت ما نکنید، ما بسیار ورزشکاریم و خوب رشد کردیم.

- چه ورزشی ارباب؟ ویز با مانع؟

- فسس فس فسسس؟!

- فوتبال دستی؟

- شنا در پاتیل؟

- شطرنج مطبوعاتی؟

- ارباب؟

- دوی ماراتن ؟

- پرتابِ اخبار؟

-


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۹ ۲۰:۰۴:۴۹

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: برج وحشت....!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ سه شنبه ۹ آبان ۱۳۹۶
مرگخواران که سعی در کنترل خمیازه‌های خودشون داشتند، پس از خمیازه‌ی لرد با پرروئیِ بیشتری خمیازه کشیدند. لرد رو به بقیه کرد و درحالی که خمیازه‌ی دیگری میکشید گفت:

- کمی میخوابیم و سپس به مرحله‌ی بعدی میریم. یکی لالایی بخونه!

- ارباب!

- رودولف گفتیم لالایی، نگفتیم غُر!

- ولی ارباب چرا من احساس خواب ندارم!

- اهمیتی نداره، بهرحال ما کسی رو میخواستیم که نقش بالش رو برای نجینیِ عزیزمون ایفا کنه. چون ما میخوایم بخوابیم و دیگه نمیتونه روی شونه‌ی ما باشه.

نجینی از شانه‌های لرد خزید و رودولف را زیر بغل زد و نزدیک لرد به خواب رفت.

پاتیلِ خالی از غذا قصد داشت از در کلبه خارج بشه، که پاتیلِ هکتور که کنار هکتور نشسته بود، متوجه خروجش شد و با ویبره‌های خفیفی پشت سرش از در کلبه بیرون رفت..


ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۹ ۱۸:۰۳:۴۱

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۱۵ دوشنبه ۸ آبان ۱۳۹۶
نام شخصیت: نجینی

گروه: اسلیترین

شغل: قاتل حرفه‌ای

علاقمندی‌ها: بابام

توضیحات: نجینی محبوب‌ترین موجودِ زندگی لرد ولدمورت بود، تا حدی که لرد ولدمورت قسمتی از روح خود را در این باسیلیسک مونث، به عنوان آخرین هورکراکس خود، زمانی که در جنگل‌های آلبانی بود، قرار داده بود.
لرد ولدمورت به واسطه‌ی مارزبان بودن و نیروهای سیاه و جادویی و آن اشتراک روح، افکار خود را با این مار در میان می‌گذاشت.
نجینی به دستور لردسیاه سوروس اسنیپ را به قتل رساند. و در بحبوحه‌ی جنگ هاگوارتز لرد ولدمورت هر جا می‌رفت، این مار نیز روی شانه‌هایش همراه وی بود.

پ.ن: شناسه قبلی

 تایید شد.
خوش اومدین! معرفی شخصیتتون کمی کوتاهه، بعدا برگردید و تکمیلش کنید.



اهوم.. چون با گوشی ارسال کردم پست رو، ظاهرا پشت سر هم هست جملات قسمت توضیحات و کم به چشم میرسن. البته مثل بقیه نقش‌هایی که ایفا کردم ممکن هست که بعدا کامل بشه.

درضمن با علم به اینکه احتمالن میدونی نجینی شخصیتی هست که قطعن گروهش اسلیترینه، قید نکرده بودم گروه‌ش رو در معرفی شخصیت. لطفا اضافه کن گروه رو هم.

متشکرم.


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۸ ۱۲:۵۰:۱۰
ویرایش شده توسط نجینی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۸ ۱۷:۰۷:۰۱

"...And you, my friend, must stay close"


for you
"ما از رگِ دُم بهت نزديکتريم."






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.