ترنسیلوانیا و اتحاد ارغوانی
پست دوم
و در همین حینی که دامبل و هیولای عزیز در حال درد و دل و کمی هم کشمکش هستن، هجوم تعداد زیادی از مرگخوارا (همون 5 نفر اعضای تیم
) به درون "گوشه" شوکه شدن
اونا هیولا رو موجب میشه.
هیولا که از ورود ناگهانی این همه مرگخوار، به دنبال نشونه ای از علامت شوم در بالای "گوشه" میگرده، قبل از اینکه به خیال خودش مورد حمله ی مرگخوارا قرار بگیره و جان به جان آفرین تسلیم نمایه، دمشو میذاره رو کولش و میگرخه.
بعد از بلند شدن مقادیر اندکی صدای قام قام از جانب بولدوزر، لودرـه سوار بر بولدوزر با غرور میگه:
- داشتین ابهتو!
وزیر دیگر با پس گردنی محکمی که نثار لودر میکنه، باعث میشه لودر از آغوش بولدوزر کنده بشه و با صدای بومبی پخش زمین و جلوی دامبل رها بشه.
در کمال تعجب و حیرت همگان، دامبلدور در مقابل هیچ کدوم از این اعمال انجام شده واکنشی نشون نمیده و فقط با چهره ای آکنده از غم، به آسمون خیره شده.
لودر به زحمت از رو زمین بلند میشه و شروع به ماساژ دادن دستش که زیر هیکلش له شده میکنه و در همین حین میگه:
- هی بروبچز. این چشه؟
دافنه موشکافانه قدمی به جلو برمیداره و دستشو جلوی صورت دامبلدور تکون میده. عکس العمل دامبل هم چیزی نیست جز بی توجهی و خیره شدن به سمت دیگه ای از آسمون.
دافنه رو به بقیه میگه: فک کنم حالش خوش نیس!
لینی دست به سینه وایمیسه و درحالیکه پشتشو به اونا کرده میگه: کی اهمیت میده؟
تری هوشمندانه جواب میده: خیر سرمون کاپیتانمونه ... باخت به فانوسو به یاد بیارین!
و حبابی از تفکرات بالای سر تک تکشون نقش میبنده و خاطره ی باخت مفتضحانه شون به تیم فانوس، به وضوح داخل حباب ها ظاهر میشه و هرکدوم صحنه ی وحشتناکی از باخت رو درون خودشون به تصویر میکشن.
تری با خوش حالی بشکنی میزنه و با این حرکت حبابا به همون ترتیبی که تشکیل شده بودن میترکن و نگاه صاحباشونو به تری جلب میکنن.
- یکم آروم باش دختر! ندیدی غرق تفکریم؟
تری با ذوق و شوق شروع به توضیح دادن میکنه و میگه: دقت کردین دقیقا از بعد از همون باخته که دامبلدور کم پیدا شده و حالا تو این وضعیت پیداش کردیم؟ فک نمیکنین دلیلش همون تمرین نکردنامون و در نتیجه باخته؟
- آفرین تری! خوب فکرمو خوندی، منم داشتم به همین فکر میکردم.
همون موقع چکشی از ناکجاآباد تو دستای تری ظاهر میشه و ثانیه ای بعد یکراست رو سر لودر که این جمله رو گفته بود فرود میاد. لودر هم به همین مناسبت دوباره در آغوش بولدوزر میفته و جماعت مرگخوار برای شادمان کردن دامبل، رهسپار دیار تمرین میشن و بولدوزر هم غرش کنان لودرو با خودش حمل میکنه ...
زمین تمرین - صبح روز بعد:خورشید با بی رحمی تمام در وسط آسمون خودنمایی میکرد و هیچ کس رو از اشعه ی سوزانش در امون نمیذاشت. بدون شک هر رهگذری، با وجود این آفتاب، خیس عرق میشد و موندن تو خونه رو به بیرون اومدن ترجیح میداد.
از طرفی باد نسبتا شدیدی در جریان بود و هر وسیله ی سبکی مثل برگ درختا و انواع و اقسام پلاستیک و امثالهم رو که تو راهش میدید، با خودش حمل میکرد و در پهنه ی آسمون رهاش میکرد.
این بدترین شرایط برای تمرین واسه مسابقه کوییدیچ بود. اما هیچ کدوم از اینا مانع تمرین تیم ترنسیلوانیا نمیشد، چون اونا از شکست قبلی درس گرفته بودن و از طرفی خوب شدن کاپیتانشون، در گرو همین تمرینات و قوی جلوه دادن تیم بود.
- پاس بده اینور!
صدای تری به زحمت به گوش دافنه میرسه و دافنه با حرکتی تماشایی از بلاجری جاخالی میده و کوافلو یکراست وسط دستای تری میفرسته. تری کوافلو میگیره و با سرعت جلو میره و آماده برای پرتاب کردنش به درون حلقه ها میشه.
وزیر دیگر دستاشو جلوی صورتش میگیره تا خورشید مانع دیدش نشه و با پوزخندی منتظر کوافلیه که قراره به سمتش بیاد. تری دستشو به نشونه ی پرتاب کوافل تکون میده و وزیر میاد جهت بگیره که در آخرین لحظه کوافل به جای اینکه درون حلقه ها بره، به لینی پاس داده میشه و ... گل!
وزیر که گول خورده بود با بدخلقی چشماشو تیز میکنه و آماده ی حمله ی بعدی مهاجمای تیم میشه که شیء طلایی رنگی توجه اونو به خودش جلب میکنه.
-ای بابا! حالا هیچ وقت این اسنیچ نیستا، یه امروز که نمیخوایمش شونصد بار از جلوی چشمای من رد شد. من واقعا نمیدونم وقتی جستجوگرمون یعنی دامبلدور نیست، با چه هدفی این اسنیچو تو زمین به امون مرلین ولش کردیم؟
لودر اشاره ای به صندلی ای که در وسط خط کشی های کناره ی زمین قرار داشت و دامبلدور همچون مجسمه ای بی جان و با علائم حاد افسردگی بر روی آن جلوس فرموده بود، میکنه و میگه:
- اینو گذاشتیم بلکه دامبلدور با دیدنش به وجد بیاد! ایده خودم بود!
- آره با این وضعیت نه یک بار، بلکه صد بار دامبلدور به وجد میاد.
و گفتگو همینجا به پایان میرسه و تمرینات بدون دامبلدور ادامه پیدا میکنه. بالاخره بعد از ساعت ها تمرین سخت، لینی دستی به پیشونیش میکشه و عرق که چه عرض کنم، مشتی آب رو به کنار میزنه و ناله کنان میگه:
- خیلی هوا گرمه ... خیلی اوضاع خیطه ... خیلی باد شدیده ... خیلی تمرین سخته ... باو پاشین بریم استراحت!
دافنه که به دلیل وزش باد و وزن اندکی که داشت، مدام در دست باد رها میشد و همراه اون چپ و راست و بالا و پایین میرفت، در یک لحظه که باد اونو جلوی لینی میندازه سریع میگه:
- فقط یکم دیگه ... الانه که دامبل به وجد بیاااااا...
بقیه ی حرفای دافنه و صد البته خود دافنه همراه باد اوج میگیرن و سمت دیگه ای میرن و انتهای حرفش به گوش کسی نمیرسه.
تری که درست موازی با لینی پرواز میکرد، نگاهی به پایین میندازه و میگه: این دامبل که من میبینم، اصلا به وجد بیا نیست!
حق با تری بود. دامبلدور همچنان بر روی همان صندلی مذکور نشسته بود و هیچ گونه علائم حیاتی جز آه و فغان و ناله از خودش نشون نمیداد. از طرفی وزش باد، باعث شده بود که کلهم ریش و سیبیل و موی دامبلدور همانند پرچمی کنار صورتش به اهتزاز در بیاد و صحنه ی خنده داری رو بوجود بیاره.
- چیلیک چیلیک!
تری با شنیدن صدای دوربین عکاسی، به سرعت به دنبال منبع صدا میگرده و با دیدن لودر که زیرلب چیزایی رو با بولدوزر میگفت و بعدش با صدای بلندی زیر خنده میزد، به سمتش حرکت میکنه.
- تو داری چه غلطی میکنی لودر؟
لودر سر تری رو میگیره و یکراست به سمت دامبلدور میچرخونه و میگه: آخه تو خودت نگاش کن، خداییش خنده دار نیست؟
تری به زحمت کله شو از میون دستای لودر بیرون میکشه و میگه: این به جای تمرین کردنته؟
لودر دست از خندیدن برمیداره و با چشمش اشاره ای به خورشید سوزان و با دستش اشاره ای به باد میکنه. همون موقع زمین و زمان دست به دست هم میدن و به شدت تغییر جبهه میدن تا لودر رو ضایع نموده و اونو وادار به تمرین کردن بکنن.
ابر بزرگی که البته با هدف خاص نویسنده باران زا هم نیست، جلوی خورشیدو میگیره و نسیم ملایم و لذتبخشی جای خودشو به باد شدید قبلی میده.
آسمون رو به لودر:
تری به سمت لودر برمیگرده و نیشخند شیطانی ای تحویلش میده و همین باعث میشه که همه با جدیت تمام دوباره سر تمریناتشون برگردن.
در اولین حرکت، لودر بلاجریو که به سمتشون میاد با حرکت فوق گولاخانه ای از یک متری تری دور میکنه و به اوج آسمونا میفرسته. تری چشمکی به لودر میزنه و کوافلیو که لینی به سمتش پرتاب کرده میگیره و بلافاصله به دافنه که برای اولین بار از شروع تمرین تا اون موقع، تونسته بود راحت جاروشو کنترل کنه میفرسته و ... به همین ترتیب تمرینات پیگیری میشه!