هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لینی.وارنر)



پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۲:۵۷ سه شنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۲
این اشاره ی دو ماهه، از ذهن من میگرخه میره بیرون. هی فک میکنم این ترین ها مال کل تابستونه.

علاوه بر اونچه که دوستان فرمودند، توی جلسه ی چهارم هاگ هم این بشر کلی ترکوند و نه تنها تو اکثر کلاسا شرکت کرد، تازه کلی هم نمرات خفن گرفت. الانم که اسمش تو بلاکا هست و فعالیتشم میبینیم.

SoOo... جیم موریارتی!


باشد که شرلوک هولمز هم به جمعمان بپیوندد.




پاسخ به: دندانپزشکی دکتر گلگومات
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
خلاصه سوژه:

جسیکا دندونش با یویوی جیمز ترکیده و محفل که پولداره شده، میخوان بیان دندان پزشکی دکتر گلگومات. اما گلگومات هم برای معاینه ی غولای غارنشین رفته و روفوس و فلورو جای خودش گذاشته،

روفوس میخواد پول اونارو به جیب بزنه و بعدم همه رو بکشه و پیش لرد افتخار کسب کنه.

فلور که متوجه نقشه روفوس شده، همراه دافنه تصمیم میگیرن که وسایل استراق سمع و جی پی اس توی دندون جسیکا کار بذارن و باهاش تو محفل جاسوسی کنن و خودشون پیش لرد عزیز شن.

* محفلیا از نبود دکتر گلگومات خبر ندارن، حتی نمیدونن مرگخوارا توی دندونپزشکی هستن.

___________________________


اندرون دندانپزشکی:

روفوس رو دستش تف میکنه و بعد از صاف کردن موهاش با قیافه ای کاملا شیک و تغییر یافته، جلوی در منتظر ورود محفلیا میمونه. در باز میشه و روفوس تا کمر خم میشه و شروع به سخنرانی میکنه:

- ورود گرانقدرتون به دندانپزشکی دکتر گلگومات رو تبریک میگم. امیدوارم لحظات خوشی رو با پرسنل فوق حرفه ایمون در اینجا بگذرونین و بیمارتون به سرعت بهبود یافته و کیسه های پول شما از روی رضات تمام روونه ی گاوصندوق ما بشـ... خیلی نامردین!

فلور و دافنه:

روفوس که تازه فهمیده این فلور و دافنه بودن که به جای محفلیا وارد شدن، غرولند کنان فحشی نثارشون میکنه و جلو میاد تا اون دوتارو از جلوی در دور کنه و میگه:

- نقشه مو خراب نکنین الکی. اصن شما اینجا چی کار میکنین؟ هممم ...

روفوس دست به چونه اون دوتارو برانداز میکنه و میگه: میتونین پرسنل ویژه ی اینجا باشین، اینطوری کمترم بمون شک میکنـ... پق!

دافنه با تکون چوبدستیش روفوس بیهوشو از رو زمین جمع میکنه و تو اتاقی مخفیش میکنه. فلور کیسه ای رو که پر از لباسه رو جلوی دافنه میندازه و میگه: باید تغییر چهره بدیم تا نفهمن ما مرگخواریم. اما ... دکتر از کجا بیاریم؟

دافنه و فلور با نگاهی شیطانی به سمت روفوس برمیگردن. فلور شروع به گشتن توی قفسه ها میکنه و میگه:

- اطلاعات پزشکیو یه جوری تو مغزش جا میکنیم، بعدم کلی قیافه شو تغییر میدیم تا شبیه گلگومات شه. حتما لازم نیست که جسیکارو درست حسابی درمان کنیم که! فقط جاسازی وسایل جاسوسی مهمه.

دافنه قبول میکنه و برای آوردن روفوس، فلورو با انبوه کتابای پزشکی تنها میذاره.


ویرایش شده توسط رودولف لسترنج در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۱۰ ۰:۲۱:۰۶
دلیل ویرایش: برداشتن رنگ خلاصه به دلیل همرنگ بودن با قالب و زمینه



پاسخ به: کوچه ناکترن!!
پیام زده شده در: ۱۷:۳۵ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
لرد دستی به چونه ش میکشه و بعد از مقادیری تفکر کردن میگه: عجب ایده ی خوبی به ذهنم رسید!

قیافه ی لینی پژمرده میشه و لرد ادامه میده: مرگخوارارو خبر کن و بفرستشون برا خریداری مغازه ها.

لینی با ذوق و شوق بالا و پایین میپره و میپرسه: من ارباب؟ من به مرگخوارا دستور بدم؟ خودم خبرشون کنم؟ شخصا بفرستمشون؟ من من؟ خودم ارباب؟

لرد که از بی تابی مرگخوارش تعجب کرده بادی به غبغب میندازه و میگه: درسته پیکسی ... همونطور که تشکیلش با توئه، شکست تو پروژه هم گردن تو میفته.

لینی که بین آسمون و زمین به سر میبرد با شنیدن این حرف با مخ رو زمین فرود میاد.

- حالا برو و مزاحم خلوت همایونی نشو.

لینی از رو زمین بلند میشه و بعد از تعظیم کوتاهی از اونجا خارج میشه.

اندرون اتاقی بزرگ:

- بدانید و آگاه باشید که ارباب لرد ولدمورت کبیر، مرگخوار پیکسی رو، شخصا برای اداره ی این ماموریت انتخاب کرده و مفتخرم بگم که ...

لحن لینی به طور ناگهانی ای جدی میشه و با انگشتش ایوانو نشونه میره و میگه: تو باید بری و شامپوفروشیتو راه بندازی. شامپویی که میتونه از خوابای محفلیا فیلمبرداری کنه و تو ...

لینی به سمت اسنیپ برمیگرده و میگه: یه مغازه هم برا فروختن روغن موهای توئه. شعبه ی دیاگونتو تعطیل کن و بپر ناکترن. باید وسایل استراق سمع تو روغن موهات باشه.

لینی وظایف هرکس رو پشت سر هم ردیف میکنه و تحویلشون میده، اما مرگخوارا موندن که چطور میتونن این وسایلو توی شامپو و روغن مو و بقیه ی چیزاشون جاسازی کنن.

روز بعد - مقر محفل:

- چته فرزندم؟ چرا آرامش نداری؟

آلبوس درحالیکه مشغول صاف کردن عینکشه اینو بیان میکنه و موشکافانه به جیمز که کلهم پله هارو غلت زنان طی کرده و جلوی پای آلبوس فرود اومده نگاه میکنه.

جیمز بدون توجه به واقعه ی عظیمی که براش رخ داره (سقوط از پله ها) از جاش بلند میشه و جیغ زنان میگه:

- مرگخوارا دارن تمام مغازه های کوچه ناکترنو با قیمت خیلی ارزون خریداری میکنن. حتما نقشه ای تو سرشونه. ما هم باید هرچی مغازه تو کوچه دیاگون هستو بخریم و با اونا رقابت کنیم.

آلبوس دستی به ریشای بلندش میکشه و میگه: جیمز، بودجه ی ما به مغازه های دیاگون نمیرسه ... شاید بهتر باشه ما هم مغازه های ناکترنو بخریم.

جیمز فریاد بلندی میزنه و میپرسه: یعنی کارای بد بد کنیم عمووو؟

آلبوس دستی به سر جیمز میکشه و میگه: نه فرزند روشنایی من، فقط ادعا میکنیم که میخوایم وسایل سیاه بفروشیم، در حالیکه این طوری نیست! فقط بودجه مونو بالا میبریم.

جیمز سرشو از زیر دست آلبوس کنار میکشه و تو چشمای دامبلدور زل میزنه و میگه: اونوخ مرگخوارا چی؟

آلبوس لبخندی میزنه و میگه: بودجه مهم تره یا مرگخوارا؟




پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
مروپی گانت!


اصن نپرسین چرا! والا از این فعالیت زیاد مادر گرام ارباب عرق خجلت بر سر و رویمان نشست. همه شم تقصیره دلور شایدم دولوره!




پاسخ به: بهترین نویسنده در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۱:۴۸ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
مورفین گانت!

فک نکنم اصن نیازی به توضیح داشته باشه، داره؟




پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
دلور شایدم دولور در پشت صحنه فعالیت بس خفن و کارسازی داره و کلی به جادوگران و سر و وضع و ریختشو(!) اینا میرسه، اما من به ارباب لرد ولدمورت کبیر رای میدم.

با وجود این همه سال فعالیت، یعنی شوما بگو ذره ای از کیفیت فعالیت مفید و کارساز ارباب کاسته نشد. چطو آخه؟




پاسخ به: بهترین ایده
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۲
پروف ... همون آلبوس دامبلدور!


چراو؟ چون هم واسه ورود به محفل ایده ی جالبی رو داده، هم داره محفلو ذره ذره آباد میکنه و هم ایده قبرستون.




پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۱:۳۸ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۲
اگه همچنان رامون میدین، ما را نیز ثبت کنید.

باشد که پروف را به فنا بدهیم.




پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۲ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲
همون موقع آب و هوای حومه ی استخر به لطف جادوهای مخوف ارباب لرد ولدمورت کبیر به شدت دگرگون میشه. یک لحظه رعد و برق عظیمی توسط ابری که از ناکجا آباد پدیدار شده بود زده میشه و رگبار عظیمی شروع به باریدن میکنه و استخر در عرض یک ثانیه پر از آب میشه. اینجاس که 3 مرگخوار (گیلدی مرد!) سکته میزنن.

اما قبل از اینکه عمل سکته کردن کامل بشه ابر کنار میره و خورشیدی با اندازه ی ده برابر حالت طبیعیش ظاهر میشه و به سرعت آب عظیم جمع شده تو استخرو ذوب میکنه. این دگرگونیای آب و هوایی چنان مخوف بودن که گیاها خشک میشن، پرنده ها پروازکنان اونجارو ترک میکنن، جانوران جادویی چهارنعل راه مخالف رو پیش میگیرن، مرگخوارای مرده تکون میخورن، کره گی مداوم به آغوش نجینی پناه میبره و بالاخره آب موجود درون استخر بخار میشه ...

- چـــــــی؟ نــــــــــه!

صدای فریاد بلند رز همون اندک حشرات باقی مونده رو هم وادار به پرواز کردن و کوچ کردن به نقطه ای بسیار دورتر از اونجا میکنه.

الا با وحشت کف استخر زانو میزنه و با دستاش شروع به سابیدن زمین میکنه و دنبال یه قطره آب میگرده تا نوش جان کنه و برنده ی این مرحله ی مسابقه بشه، اما این پشیمانیه که از آن اوست!

ایوان آخرین استخونش رو هم سرجاش سفت میکنه و میپرسه: یعنی این مرحله با این همه تلفات ...

اشاره ای به کپه ی مرگخواران ترکیده میکنه و ادامه میده: برنده نداشت؟

لرد از سرجاش بلند میشه و نجینی رو که همچنان کره گی بهش چسبیده رو تو دستاش میگیره و میگه: برنده آخرین نفریه که آخرین قطره رو نوشیده.

الا بدون درنگ کف استخر تف میکنه و خم میشه و تفشو میخوره و با حالت به سمت لرد برمیگرده و میگه: من بردم ارباب!

لرد یه لحظه تو انتخاب سختی قرار گرفت. از یه طرف گیلدی آخرین کسی بود که آبو خورده بود و از طرف دیگه الا، مرگخوار جن خونگی کشش، حاضر به تف کردن و دوباره خوردن اون شده بود. باید کی رو برنده اعلام میکرد؟ کدوم یک از مرگخواران شجاعش؟ اما لرد بیدی نبود که با این بادها بلرزه کسی نبود که نتونه تصمیم به این ساده ای رو بگیره.

- کره گی! مرگخوارای دیگه رو زنده کن تا برنده رو اعلام کنم.




پاسخ به: قصر خانواده مالفوی
پیام زده شده در: ۱۲:۳۴ جمعه ۱۹ مهر ۱۳۹۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.