هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (جینی.ویزلی)



پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱۳:۵۳ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#21
شب داشت جای خودش را به روز میداد ولی همچنان درگیری بین محفلیها و گرگینه ها ادامه داشت. همه محفلیها خسته و درمانده از این حمله ناگهانی بودند و در دل مرلینا.. مرلینا.. میکردند . خسته تر از همه جینی بود که فرمانده محفل محسوب میشد و مسئولیت جان تمام سربازان بر عهده او بود. اگر جان کسی به خطر می افتاد او باید پاسخگو میشد.

در طرف دیگر نیز گرگینه ها زخمی و زوزه کشان همچنان به حملات خود ادامه می دادند و رفته رفته نیروهای تازه نفس به جمعشان اضافه می شد.

جینی که با آخرین رقم خود داشت از محفلیها دفاع میکرد در ذهن خود نقشه ای برای نجات افرادش می کشید.

بعد از دقایقی که اوضاع همچنان وخیم تر میشد جینی رو به سربازان فداکار و خسته خود کرد و با صدای بلند گفت : سربازان دلیر من ، تا 5 دقیقه بعد همگی با فرمان من به سمتی که میگم آپارات کنید...


3 دقیقه بعد نور کور کننده ای از چوب دستی جینی بیرون اومد و همه گرگینه ها رو زمینگیر کرد. جینی تا مسافتی از گرگینه ها دور شد و فریاد زد :

- حالا...


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#22
از این پس برای عضویت در محفل فرم زیر باید پر بشه : ( سوال 8 الزامی )



1) در محفل ققنوس از گرگینه(ریموس) گرفته تا غول(هاگرید) و حتی مرگخوار(سوروس) داریم. شما هم کمی از پیشینه و نحوه فعالیتت بگو.


2) تام رو من وارد دنیای جادوگری کردم و همیشه سعی کردم بهش بفهمونم کارش اشتباهه ولی گوش نکرد. به دامبلدور اعتقاد داری؟


3) به قدرت عشق اعتقاد داری؟

4) حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر من چی باشه؟

5) حاضری تمام و کمال در مقابل ولدمورت بایستی و با اون بجنگی؟


6) کار گروهی در محفل ققنوس خیلی مهمه. حاضری با هم گروهیات کنار بیای و همکاری کنی؟

7) بنظرت عمل های زیبایی متفاوت مانند عمل بینی و گونه و کشیدن پوست و ... تاثیری در بهبود ظاهر لرد ولدمورت داشته؟


8) لینک سه تا از سفیدترین پستات رو اینجا بذار




در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۱۳:۱۰ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#23
جیمز که تازه یاد یویوی معروفش افتاده به دستاش نگاهی میاندازه و وقتی متوجه نبود یویوش میشه جیغ زنان صحنه رو ترک می کنه .

جینی که تا این زمان خودشو درگیر ماجرا نکرده بود بلند میشه دستی به ریش نداشته اش میکشه و به سمت در مرلینگاه میره .
- پروفسور دامبل درو باز کنین ، شاید بشه کاری کرد . و توی ذهنش : یعنی شما الان چه شکلی شدین ؟

صدای دامبلدور که الان کاملا اکو دار شده تو مرلینگاه میپیچه :
- دختررررم .... آخه دستام بسته است، چطوری بیام بیرون؟

- پورفسور نگران نباش . الان خودم یه کاریش می کنم .
و جینی که کمربند سیاه داره با یه حرکت کاملا اکشن جفت پا میره تو در و در به دو قسمت مساوی تقسیم میشه و با صدای مهیبی به زمین میفته.

و ملت ناباورانه دارن صحنه رو تماشامیکنن

که صدای دوباره ... دوباره ... یه بار فایده نداره... از جمعیت بلند میشه .

و به خاطر استقبال جمعیت صحنه بصورت اسلوموشن دوباره به نمایش درمیاد.

بعد از مدتی که گرد و غبار حاصل از شکسته شدن در خوابید فردی نورانی و سپید پوش که چهره اش هنوز دیده نمیشه از مرلینگاه به بیرون میاد.


محفلیون با دیدن چهره سه تیغ شده فرمانده شون رنگ از چهرشون می پره


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#24
البوس همراه بابا پرسی راه میفته و به محل مورد نظرشون می رسن. البوس که صورتش گل انداخته با هیجان به پرسیوال میگه : پاپا ، بهتره پشت تیر برق مخفی بشیم تا مارو نبینن و یهو بپریم جلوشون و خافلگیرشون کنین . :d:
پرسیوال جیبای خالی رداشو درمیاره و میگه : من پول اضافی واسه درمون یه عروس سکته کرده ندارم. تازه باید به فکر خرج و مخارج عروسیتم باشم .

در این حین الیوس که از شدت هیجان داشت بالا پایین میپرید با دست به نقطه ای اشاره می کنه و با جیغ میگه : پاپا ، پاپا ، اومدن !

صدمتر دورتر ، کناره مغازه جواهرفروشی


لینی دست دوستش لونا رو در دستش گرفته بود و به جواهراتی که به تازگی جلوی ویترین گذاشته شده بود نگاه می کرد و در حالیکه چشمانش برق می زد به لونا گفت : لونا پول مول تو بساطت هست؟ من باید واسه عروسی ریگولوس یه سری جواهر بخرم و الا آبروم جلوی بقیه ساحره ها میره مثلا من دست راست اربابم ! :worry:

لونا با تعجب رو به لینی کرد و گفت : تو که یه هفته پیش یه ست کامل جواهر گرفتی ، پس چی شدن؟

لینی که بغض کرده بود با ناراحتی گفت : آ اوووووه ه ه .. اونا که دیگه قدیمی شدن . من جدیدشو می خوام .

لونا:



صدمتر عقب تر ، پشت تیر چراغ برق

آلبوس که شاهد ماجرا بود و رنگش پریده بود رو به پرسیوال کرد و گفت :
_ بابا پرسی من نظرم عوض شد، من لونا رو می خوام

پرسیوال : :vay:


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: ناظر پاترمور(نظرسنحی)
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
#25
برادر زادم
هوگو ویزلی
چون از زیر وبم پاترمور باخبره.


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۲۳:۰۶ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۱
#26
جلسه اول


از کلاس سر و صدای زیادی بلند بود . نیم ساعت از وقت کلاس می گذشت ولی از استاد الفیاس دوج مدرس تاریخ جادوگری خبری نبود و شاگردان از سر و کول هم بالا می رفتند.
چند دقیقه بعد مدیر ایگور به همراه یک بانوی متشخص و " های کلاس " وارد کلاس شد و رو به شاگردان کرد و فرمود : امروز استاد دوج به علت سفری ضروری که براشون پیش اومده نتونستن بیان و به جای خودشون پروفسور جینی ویزلی رو فرستادن که از اساتید برجسته دانشگاه ماگلی و جادوگرانی می باشد که لطف کردن و به مدرسه ما اومدن .
سپس رو به جینی کرد و گفت : پروفسور این شما واین هم شاگردان زرنگ آموزشگاه ما .
و سپس از کلاس بیرون رفت و در را بست .
پروفسور ویزلی که کیف سامسونت معروفش را در دست داشت به سمت جا استادی رفت و شاگردان با دهان باز استاد را مشایعت می کردند . کیفش را را روی میز گذاشت و سریع پروژکتور و لب تابش را که یار دیرینه اش بود از آن خارج کرد و روشن نمود . سپس رو به شاگردان با حالتی استادانه گفت : دختران و پسران من ، وقت تنگ است و باید سریع بود . هرچه سریع تر دفتر و خودکار خود را حاضر کنین و از عرایض بنده نت برداری کنید...
که یکی از شاگردان که عینک کلفتی بر چشم داشت از ردیف اول بلند شد و گفت : خ..خ..خانم ا..ا.. اجازه ... م..م..م..منظورتون همون پوستین و قلم پر خودمونه دیگه ، نه ؟؟
جینی که از هوش و استعداد شاگردش انگشت تحیر بر دهان نهاده بود فرمود : آری فرزندم. تو چقدر باهوش و ذکاوتی . اسمت چیست ؟
و آن شاگرد باهوش خود را معرفی کرد و با اشارت استاد بر جای خویش بنشست.
استاد بلند شد و با صدای ظریف و دلنشین درس را شروع کرد:
_ درس امروز ما در باره معرفی جادوگران و ساحره های تاثیر گذار در طول تاریخ جادوگرانی می باشد.
سپس بر روی پرده تصویری ظاهر شد .
شاگردان :

و جینی ادامه داد :
_ تصویری که می بینید مربوط به یک زوج جادوگره که در زمان خودشون از بهترینها بودند. جنگهای زیادی را رهبری کردند و خادم اربابان خود بودند. جادوگری که سمت چپ ایستاده و حالت گولاخانه ای گرفته و ردای سیاهی به تن داره سالهای سال مرگخوار بود و به لرد خدمت کرد و ساحره ایکه در سمت راست می بینید که نانچیکو در دست داده و در حال پرشه هم سالهای سال محفلی بود و به دامبلدور خدمت کرد. با اینکه هرکدوم از این دو نفر در جبهه مخالف هم بودن ولی بسوزه پدر عاشقی که این دو رو بهم رسوند و ثمره پیوندشون هم دختری بود که بعد از بزرگ شدنش جزو افتخارات هاگواترز شد و بعدها به وزارت سحر و جادو گماشته شد.
سپس برگه هایی را بین شاگردان پخش کرد و گفت : برگه هایی که دادم حاوی تکالیفی هست که برای جلسه بعد ازتون می خوام . البته از جلسه آینده پروفسور دوج در خدمتتون خواهد بود . فعلا بای
جینی وسایلش را در کیف جاسازی و بیرون رفت

تکالیف:
1-به سوالات زیر پاسخ دهید :
الف- نام جادوگر سمت چپی تصویرچه بود و چند مورد از خصوصیات ظاهری یا فعالیت های وی را بیان کنید ( 3نمره)
ب- نام ساحره سمت راستی تصویر چه بود و چند مورد از خصوصیات ظاهری یا فعالیت های وی را بیان کنید ( 3نمره)
ج- نام دختر این زوج چه بود؟ ( 2نمره)

2-رول کوتاهی از نحوه آشنا شدن این زوج خوشبخت بنویسید (20 نمره)

3-نام دانش آموز باهوش کلاس را با ذکر علت انتخاب خود بیان کنید؟ (2نمره)



ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۲۱ ۰:۳۶:۰۲

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


بررسی پستهای محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۵۲ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۱
#27
این تاپیک صرفأ برای بررسی پستهای انجمن محفل ققنوس زده شده است. در صورتی که مایل به بررسی پستتان هستید ، لینک آن را در اینجا قرار دهید .

موفق باشین


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۴ ۱۸:۰۱:۳۷
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۲۸ ۲۱:۱۸:۲۹
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۲۷ ۱۹:۵۶:۵۱

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: انجمن نقد پستها
پیام زده شده در: ۰:۳۵ سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
#28
سلا م دوستان خوفم‏!‏
پلیز پست ۱۳ آموزشگاه کوویدیچ مارو بنقدین.
مخسی
‏(فقط اشکال نگارشی نگیرین؛ چون این دفعه خیلی بی دقت تایپ کردم؛حوصله ویرایش هم نداشتم‏!‏‏)‏


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: پروژه ی پاترمور
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
#29
ممنون هوگو جان، عالی بود
میشه نحوه دوئل کردنو کامل بهم یاد بدین؟مخسی


در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!


پاسخ به: آموزشگاه کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
#30
دامبل به فکرفرو میره و بعد از مدتی:
- من یه طلسم واسه دوبل کردن رو یه جایی خونده بودم
آره اینطوری میشه تعداد نفرات رو دوبرابر کرد و راحت دوتیم میشیم و تمرین میکنیم.اول باید برم به کتاب لیست طلسمها یه نگاهی بندازم و طلسم رو پیدا کنم؛ بیب بیب

دامبلدور چین های رداشو میزنه زیر بغلش و بدو بدو به سمت خانه گریمولد یورتمه میره.

اند ساعت بعد

محفلی ها که درحال چرت زدند نقطه سیاهی رو میبینن که داره به طرفشون میاد.

دو ساعت بعد


چشمان محفلی ها که از خیره شدن به نقطه ای که اکنون تبدیل به لکه ای سیاه شده خشک شده همچنان با شوق بهش خیره شدند و مشایعتش میکنند

سه ساعت

بعدکم کم هیکلی ظاهر میشه و محفلیا دامبل رو میبینن که با سرعت لاک پشتی داره میاد.
ملت که از سرعت مافوق نور دامبل شگفت زده اند با دهانی باز اورا می نگرند.

بعداز ساعتها انتظار آلبوس میرسه و طلسم کپیوس دوبلومبونیوس رو محفلیای به صف شده اجرا میکنه.

دو دقیقه بعد از اجرای طلسم:

- صف محفلیای اصلی

- صف محفلیای کپی رایت شده


ویرایش شده توسط جینی ویزلی در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۱۱ ۱۹:۳۲:۱۹

در اندرون دل خسته من ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست...

در زندگی مثل زودپز باش...هر وقت جوش آوردی در کمال آرامش سوت بزن!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.