هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۹:۴۷ دوشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۲
#21
و برگشتن.

آماندا رو به پادما گفت: می دونی سوژه رو چند قسمت کردی؟
- نه دقیقا... خو به نظرم لوس شده بود سوژه، خواستم پیش ببرمش! آخه تولد آیلین 2 روز دیگست!

آماندا برای پادما توضیح داد: ببین، باید مرحله به مرحله پیش بریم. بهتره سوژه رو چند صد قسمت نکنیم تا ادامه دادنش راحت تر بشه.

ساحره ها که از پیام اخلاقی های آماندا در طی ماموریتا خسته شده بودن با چشم غره هاشون ساکتش کردن. بعد از چند لحظه سکوت، آماندا با صدای خفه ای گفت: نظرتون چیه اول از همه آیلینو پی نخود سیاه بفرستیم؟

الادورا گفت: ینی با لرد بفرستیمش تاپیک عشق و عاشقی؟
- نه باو! خیر سرمون می خوایم خود آیلینم تو جشن شرکت کنه! اون جوری که ممکنه سالم برنگرده، یا با خود لرد برگرده!
- پس چی کار کنیم؟
- چه می دونم!

در همین چهره ی آیلین در بالای راه پله ظاهر شد. عینک بزرگی به چشم زده و زیر چشماش پف کرده بود. یه راست پیش جمعیت ساحره اومد و با صدایی که خستگی توش موج می زد گفت: سلام بچه ها، چطورین؟ خیلی وقته ندیدمتون! :aros:

فلور با نگرانی پرسید: حالتون خوبه؟ خیــــلی خسته به نظر میاین!

آیلین با اخم جواب داد: معلومه که خوبم! خب 3 روز تمام تو اتاقم بودم ندیدمتون.
- منظو-
- دارم با تمام توانم رو یه پرونده ی بین المللی کار می کنم که این ریختی شدم! اگه اینجا اینقدر سر و صدا نباشه 2 روز دیگه تمومش می کنم!
- خو چرا نمیرین خونه تون؟
- ینی شما رو تنها بذارم؟ مشکلی براتون پیش نمیاد ینی؟
- واقعنی میرین؟ چیز... ینی... نه نمیاد!
- پس اینجا رو به شما و شما رو به روونا و هلگا می سپرم!

آیلین با خوشحالی به سمت طبقه ی بالا شیرجه زد تا چیز میزا شو ورداره و راهی خونه ش بشه. بعد از چند دقیقه از پله ها پایین اومد، از همه خداحافظی کرد و غیب شد.

پروتی با ذوق و شوق گفت: حالا باس برین سراغ لردتون و راضیش کنین برای حداقل 3 روز با مارش و بلاتریکس یه جایی بره! :zogh:

ساحره های مرگخوار: :worry:



پاسخ به: دوست داري جاي كدوم يكي از بازيگر هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ پنجشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۲
#22
دوست داشتم به جای رالف فینانس، نقش بازی می کردم!



پاسخ به: پاتیل درزدار
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ جمعه ۸ شهریور ۱۳۹۲
#23
خلاصه: سازمان حمایت از ساحره ها برای شروع کارش، مهمونخونه ی داغون پاتیل درز دار رو خریده و به فکر تعمیرشه.
ساحره ها از خونه ی ویزلی ها وسایل زندگیشون رو برای تکمیل مهمونخونه کش رفتن و قرار شده از جن های خونگی هاگوارتز برای نظافت مهمانخانه کمک بگیرن. برای همین مینروا خودشو به شکل سالازار اسلیترین در میاره و همراه دو نفر دیگه راهی هاگوارتز میشه.
از طرفی تو مهمونخونه وقتی ساحره ها سر وسایل مالی بحث میکردن، مالی ویزلی وارد مهمونخونه میشه و آیلین برای اینکه چشمش به وسایل نیفته اونو دست به سر می کنه.
_____________________________________


دابی پرید وسط.
- تقصیر ما نبود. پروفسور اسلیترین یهو چشمش به کیک توت فرنگی روی میز افتاد. زمزمه کرد" وای آلبوس هیچوقت نمی ذاشت از اینا بخورم!" بعد دوید طرف کیک. سر خورد. افتاد.

الادورا:

جن ها با دیدن واکنش الادورا بی اختیار روی دابی شیرجه زدن و فریاد "دابی بد، دابی بد" سر دادن. مینروا از جاش بلند شد و گفت: دابی راست می گه خو... حالا بهتر نیست راضیشون کنیم آماده ی آپارات به پاتیل درزدار شن؟

الادورا اهم اهمی کرد و باعث شد اجنه دست از نفله کردن دابی بردارن و تو یه صف از جلو نظام بگیرن. ناگهان صداهایی از پشت در آشپزخونه توجه همه رو جلب کرد.
- و اینجا هم همونطور که می بینیدیه، آشپزخونه مون بودیه جناب وزیر...پسریه ی خلف خودم!
- اشلا این باژدیدو فقط به خاطر این قشمتش انجام می دم! یه خاطراتیو ژنده می کنه! ژمان دانش آموژیم یه شند تا بشته رو تو انباری اینژا پیدا...

در باز شد و سالازار و مورفین وارد آشپزخونه شدن.
- اعضای سازمان حمایتیه از ساحره ها؟
- اونجا دو تا جناب سالازار بود؟
- کیک شوت فرنگی؟ چی می گی جد بژرگم؟ نیروهای دشمن؟

سالازار واقعی بعد از اینکه به خودش اومد فریاد زد: اجنه! این متجاوزا رو بگیرید!!

اجنه با چشمای وزغی شون به الادورا نگاه کردن و آب دهنشونو قورت دادن. الادورا با جیغ گفت: همگی پیش به سوی پاتیل درزدار!

جن های خونگی اول به الادورا نگاه کردن، آب دهنشونو قورت دادن؛ بعد به سالازار نگاه کردن، آب دهنشونو قورت دادن؛ بعد به خودشون نگاه کردن، آب دهنشونو قورت دادن؛ به سمت مایتابه ها سرازیر شدن و بعد از فرود آوردن مایتابه ها تو صورت همدیگه و به زبون آوردن عبارات "فلانی بد،‌ دابی بد، بهمانی بد، دابی بد بد" ، دست دو ساحره و سالازار قلابی رو گرفتن و غیب شدن.

سالازار که با بهت و عصبانیت به جایی که چند لحظه پیش جمعیت جن های خونگی تو سر و کله ی هم می زدن نگاه کرد و با عصبانیت غرید: این کار غیر قابل بخشش بودیه! جن ربایی کردندیه! باید به ارتش نوه ی گلیم خبر بدهمیه!
- نه... من باید به ارتشم خبر بدم ژد بژرگ! آنتیا...



پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۱۷ پنجشنبه ۷ شهریور ۱۳۹۲
#24
تکلیف (1) : تحقیق کنید هورکراکس اولین بار توسط چه کسی استفاده شد؟ (5 نمره) او چطور روحش رو دو تیکه کرد؟! (3 نمره)

باور کنید یا نکنید، اون شخص کسی نبود جز شخص ناشخیص دامبلدور‍‍‍!!

اینطوری نیگا نکنین! یه لحظه فکر کنین... به نظرتون این مشکوک نیست که دامبلدور که هیچ وابستگی عملی به ماده ی خاصی نداشت این قدر عمر کرد؟ اونم سالم و سلامت؟(از نظر جسمی البته، ذهن ایشون از همون اولش ناسالم بوده. )
چطوری؟ خو هممون می دونیم که دامبلدور یه زمانی تو کار جادوی سیاه بوده. یه روز به سرش می زنه(همیشه به سرش می زنه البته! ) که یه هورکراکس برا خودش بسازه. یه عینک شیشه نیم دایره ای گیر میاره، می پره تو خونه و آریانا، خواهرش، رو به ناجوان جادوگرانه ترین حالت ممکن می کشه و تیکه روحشو تو عینک جاسازی می کنه.
البته بعد ها، بعد از یه دوره آلزایمر مزمن قضیه ی هورکراکس یادش می ره ولی چون احساس می کرده حال و هواش با عینک بهتره تصمیم می گیره اونو پیش خودش نگه داره.


تکلیف (2) نوشته ای در هورکراکس تقلبی خطاب به لرد سیاه بنویسید (5 نمره)


پروفسور! خودتونو به اون راه نزنین!! شما نمی میرین که! :zogh: دردم نمی کشین حتی! ما که ذهن شما رو می خونیم!!

خب... می دونیم شما بد خطین! واسه همین نسخه ی صوتی نامه رم ضمیمه کردیم!

"موهاهاهاها!!
جا خوردی لردسیاه؟ محض اطلاعت باید بگم که من، ر.ا.ب. ، قاب آویز اصلیو دزدیدم و این نمونه ای که دست شماست تقلبیه.دنبالم نگرد...مُردم!

حالا دیدی نباید به هیشکی اعتماد کنی؟ حتی به راز دار ترین مرگخوارت؟ خب... الان که دارم این نامه رو می نویسم اطرافم پر دوزخی شده! ولی... قاب آویز اصلی رو هم نابود کردم و جسدشو با خودم به اعماق این آب می برم!

حداقل اینجوری یه قدم به سرنوشت مقدر خودت،‌مرگ، نزدیک تر شدی.

امضا
مرحوم ر.ا.ب. "

نامه در اینجا به پایان می رسد اما فایل صوتی همچنان در حال پخش است.


کریچـ...ر! اومدی؟ چمدونامونو..هن..بستی؟ عینک...هن هـــن...آفتابی یادت... نرفته؟ خوبه..هن... اون قمقمه رو بده... قولوپ قولوپ قولوپ...هـــــــــــی!
حالا دستمو بگیر که بریم! پیش به سوی جزایر قناری! پاق!




تکلیف (3) یه راه نابود کردن هورکراکس زهر باسیلیسکه! حداقل 2 راه دیگه پیدا کنید که بتونید یه هورکراکس رو نابود کنید.(8 نمره)

نفرین آتیش...که آتیش جادویی خاصی رو به وجود میاره. به وسیله ی اونم میشه جانپیچ نابود کرد.

آواداکداورا!! بله...لرد با این روش اون تیکه ی روحش رو که تو هری بود نابود کرد!


تکلیف اضافی اول: کتابی که هرمیون با اون به سر رون زد چه نام داشت؟! (3 نمره)


چگونه از چشم زخم دور بمانیم!


تکلیف اضافی دوم: اگر میتوانستید، چه چیزی را برای ساختن یک _ فقط یک_ هورکراکس انتخاب میکردید؟! ( 3 نمره) و آن را کجا مخفی میکردید؟! ( 3 نمره)

حرف "الف" یکی از پست های قدیمی و مهم عله پاتر در اعماق جادوگران!!
نیازی به مخفی شدنم نداره!یه جورایی مخفی هست!

حالا چرا اینو انتخاب می کنم؟ به چند دلیل...
1. کسی جرات پاک کردنشو نداره.
2. چون در معرض دیده چندان مشکوک نیست.
3. اگه یه نفر اونقدر از جونش سیر بشه که قصد کنه جانپیچمو نابود کنه انقدر سر مدت زمان لود شدن صفحات مختلف سایت زجر می کشه که بالاخره زجر کش می شه! .



پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۰۳ سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲
#25
1) سوال هوش مشنگی: دالاهوف بر چه اساسی دانش آموزان را برای اجرای کنسرت به دو گروه تقسیم کرد؟ هر دانش آموز بر چه اساسی در گروه اول یا دوم قرار گرفته است؟ (5 امتیاز)

بر اساس ترتیب الفبایی اسم دانش آموزا!!
اولا پروفسور تعداد دانش آموزای کلاس رو که 18 نفر بودن تقسیم بر دو کردن و بعد به ترتیب حروف الفبای فارسی مرتبشون کردن و دو گروه 9 نفری تشکیل دادن.


2) فکر میکنید هنرهای مشنگی بر چه مبنایی شکل گرفته است؟ چه نیازی در مشنگ ها باعث میل به این هنرها شده است؟ چرا جادوگران به این هنرها نمیپردازند؟ به این سوال ها دقت کنید، آن ها را تجزیه و تحلیل کنید و پاسخ دهید. بعنوان راهنمایی این را در نظر داشته باشید که بتهوون، یکی از بزرگ ترین موسیقی دانان مشنگی وقتی ناشنوا بوده بزرگترین اثرهایش را خلق کرده است. (15 امتیاز)

در کودکی هر گاه به نقاشی روی می آوردم مادر کبیرم می گقت: نقاشی برای تخلیه ی احساسات روحی و روانی انسان ها بسی سودمند است.
و اینگونه بود که من از جا جسته، تخته شاسی را شوت می کردم تو آسمون، فریاد "من عقده ای نیستم" بر می آوردم.
اما در نهایت عقده ای شدم و مادرم ما را زیر تیغ برد و فوقع ما وقع...


بعله... مشنگای گرام از اون جایی که بی نهایت محدودیت احاطشون کرده،‌ کم کم عقده ای میشن و برای تخلیه ی عقده جاتشون به هنر رو میارن.
مثلا همین جاستین بیبر رو ببینین! تصویر کوچک شده
بینین عقده ای شدنش تا چه حد سر به فلک کشیده که رفته به خوانندگی رو آورده!!

و اما آقای بتهوون! ایشون ناشنوا بودن ولی دوست داشتن بشنون. خب این توی روح و روانشون سنگینی می کرده تا اینکه رفتن نوازنده شدن و با تخلیه ی ناراحتی هاشون بهترین آثار رو خلق کردن.

و اما... می پرسین جادوگرا چرا اینکارو نمی کنن؟ خو معلومه! به همون دلیلی که سلسله واربک به خوانندگی روی آورد و ارباب مجبور شد بفرستتش برای تسترالا آواز بخونه!
موسیقی از روح و روان سرچشمه می گیره! جادوگرام که بس راحتی کشیدن روحشون صیقل نیافته، هر چیزی بخوان به راحتی بدست میارن،‌ حتی اگه عقده ای شدن (مث ... مث... زبونم لال! ) ... فوقش چند تا آوادا هوایی می زنن دلشون خنک میشه!
برا همین به هنر رو نمیارن!


3) کدامیک از هنرهای مشنگی در کلاس بصورت عملی انجام شد؟ (5 امتیاز)
الف_ تئاتر
ب_ کنسرت موسیقی
ج_ کشتی کج
د_ الف و ب

نقل قول:
بدین منظور بعد از انجام تئاتر مشنگی یک گروه کنسرت نیز تشکیل داد

نقل قول:
و سپس پیشاپیش آن ها ایستاد و با چوبی مشنگی به رهبری کنسرت پرداخت...



4) لی جردن و مورفین گانت چه نقشی در کلاس داشتند؟ (5 امتیاز)

الف_ موش آزمایشگاهی
ب_ سوسک ازمایشگاهی
ج_ مواد آزمایشگاهی
د_ فامیل دور

انتخاب بسیار سخت بود...بین گزینه ی ب و ج مونده بودم! :worry: اما از اونجایی که که میشه علاقه به سوسک لی رو به نوعی زیر مجموعه ی مصرف چیز مورفین قرار داد، گزینه ی ج درست است. یه جفت مواد آزمایشگاهی!



پاسخ به: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۱ یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۲
#26
1.یک عکس از این گیاه به همراه مراحل زندگی تا مرگ این گیاه و شکل ظاهری ان در مراحل زندگی.(10 امتیاز)(اگه خواستید میتونید زندگی یکی از این گیاه ها رو تعریف کنید )

همونطور که می بینین ما تونستیم تخم این گیاه رو که در واقع تخم یه ماره تهیه کنیم و اونو داخل خاک غنی شده ای قرار بادیم.
گیاه به سرعت رشد کرد و جوونه زد... تا وقتی که مواد غذایی خاک تموم شد و گیاه تو دوران جوونی خودش به شکل مار در اومد تا بتونه تغذیه کنه.
بعد از خوردن موشی که براش قرار دادیم دوباره به شکل گیاه دراومد و به زندگیش ادامه داد، تا زمانی که به دوران کهولتش رسید و توان تغییر شکلش رو تقریبا از دست داد.
همونطور که تو پارت آخر معلومه این مار از تمام توانش برای تغییر شکل استفاده کرد و بعد از اینکه تبدیل به مار شد، در اثر فشار زیاد وارده مرد!


2.به نطر شما رفتار پروفسور با ویزلی و پاتر درست بود؟ نتیجه ی ان چیست؟(3 امتیاز)

کاملا درست بود پروفسور!! موافق اینجور رفتارام که صرفا به خاطر شهرت یا محبوبیت یا ... ِ والدین بین بچه ها تبعیض قائل نشن! کارتون قابل ستایش بود! عدالت!!


3.ایا پروفسور هنوز سینگل است؟ مِرید است؟ یا فقط در رلیشن شیپ است؟(2 امتیاز)

مثل اینکه پروفسور چانگمون خیلی خیلی به قهرمانا علاقه مندن!! اول سدیک، بعدم هری... خلاصه... من فکر می کنم پروفسور از زمان فاجعه ی هری به بعد مریج رو بوسیدن گذاشتن کنار! اما ما اینجاییم که یه نفرو بهتون معرفی کنیم! بعله!! قهرمان چین! باشد تا مرید شوید!

4. مراحل کاشت گیاه تا برداشت گیاه را توضیح دهید.(10 امتیاز)

اول یه گودال عمیق تو خاک می کنیم و یه تخم گیاه داخلش میندازیم و روشو با خاک می پوشونیم.
روزی 2-3 بار آبیاریش می کنیم.
تا قبل از در اومدن جوونه باید زیر نور مستقیم باشه اما بعد از اون، خورشید نباید بهش بتابه. توی یه مکان روشن و خنک باید نگهداری شه.
هر دو هفته یه بار املاح معدنی رو به خاک اضافه می کنیم.
بعد از اینکه گیاه به طول 50 سانتی متر رسید آماده ی برداشته؛ به آرومی خاک اطراف ساقه رو جا به جا می کنیم و گیاه رو بیرون می کشیم.
به هیچ وجه نباید از قیچی و انبر استفاده شه!


5.تدریس این جلسه خوب بود؟ جلسه بعد بهتره چه طور باشه؟(3 امتیاز تشویقی)

به نظرم خوب بود!! جلسه بعد جلسه آخره، پس هر چی در توانتون هست به نمایش بذارین! به نظرم جلسه ی بعد باید خوب باشه.


6.خوبین؟ خانواده خوبن؟ (توضیح کامل 3 امتیاز تشویقی)


وات شود آی سِی؟ ... بابام که زیر خروار ها خاک به خواب ابدی فرو رفته. همچنین مامانم...استفنم که تو حرف زدن راه افتاده تازه! خودمم خوب نیستم، جدیدا صدای خروپف های ننه الادورا(!) نمی ذاره بخوابم!(ومپایریم دیگه! ) آخه انسان ها رو چه به تا ظهر خوابیدن؟


ویرایش شده توسط آماندا بروکل هرست در تاریخ ۱۳۹۲/۶/۳ ۲۳:۱۴:۲۲


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
#27
1- معجون سرخوشی چیست؟6 نمره

این معجونو پروفسور دامبلدور اختراع کرده عاقا! معجون سر خوشی باعث سر خوش شدن ملت میشه!! بعله... شما کمی از معجون رو که بخورین، داخل مغزتون یه سری انفعالاتی انجام میشه، سلول های خاکستری مغز حالی به حولی میشن، بخش های اخمو و بد اخلاق و زشت و ناامید و حال بهم زن رو غیر فعال می کنن و بجاش مهربونی و شادی و خوشی و عشق و امید به آینده جایگزین می کنن!
و اینطوریه که شما عین دامبلدور سرخوش میشین!!

2- دلیل اینکه پروفسور با آن وضعیت داخل کلاس شد چه بود؟5 نمره

پروفسور فردا شبش عروسی دعوت بودن!
حالا فکر نکنین بانو پرنس از خوشحالی از صبح خودشون رو آماده کرده بودنا که البته فکرتون درسته! عروسی خواهر شوهرشون بوده، بانو هم اصرار داشتن که الا و بلا من نمیام!!
توبیاس که احساس خطر می کرده با پسرش یه صحبتی می کنه یه زیرمیزی بهش می ده، اسنیپم تو غذای مامانش کمی [زیاد] معجون سرخوشی می ریزه!
بعله!! پروفسور انقدر سرخوش شده بودن که از ذوق زدگی بیش از حد از سر صبح مشغول آماده شدن بودن!

3- معجون سرخوشی چگونه تهیه می شود؟8 نمره

مواد لازم:

تار موی ریش دامبلدور(یا اجدادش یا اخلافش یا خودش)؛1 عدد سفید بالای 50 سانت
پر ققنوس؛1 عدد
بستنی با طعم نعناع و شاه توت؛ 2 پیمانه
آدامس موزی؛یه بسته ی 6 تایی
یه آدم وراج بی خود الکی خوش(ترجیحا یکی به جز دامبلدور)؛ چند قطره آب دماغش (کش دار نباشه ترجیحا)
آش رشته ی خوش مزه ی دستپخت مامان بزرگتون؛ یه کاسه
عرق اسطوخودوس؛ یه عالمه


ابتدا یه کاسه آش رشته رو از دست مامان بزرگتون بگیرین، ازش تشکر کنین، برین تو اتاق بغلی و در رو هم قفل کنین.
کاسه رو روبروتون قرار بدین. تار موی ریش دامبلدور رو یه گره ی پاپیونی بزنین(برای باز شدن بخت) و داخل آش بندازین. شروع به جویدن آدامس موزی کنین، وقتی حسابی چلوندینش درش بیارین و چند بار بکشینش و دوباره تو دهنتون بندازینش. زمانی که حالت تهوع بهتون دست داد درش بیارین و تو کاسه بندازینش.
یه لیس از بستنی بزنین، آب دماغ رو روش بریزین و حسابی همش بزنین و بعد اونو به کاسه آش اضافه کنین.
از تو اتاق بیرون برین و محتویات کاسه رو تو یه پاتیل روی شعله خالی کنین، وقتی که معجون شروع به قل قل کرد، پر ققنوس رو بسوزونین و خاکسترشو تو معجون بریزین. 33 بار در جهت خلاف عقربه های ساعت بچرخونین.
چون این معجون 100٪ باعث خراب شدن معده تون میشه در آخر چند پیمانه عرق اسطوخودوس رو خالی کنین توش!
معجون آمادست! نوش جان!


4- علت تاخیر پروفسور چه بود؟5 نمره

خب... پروفسور از اونجایی که می خواستن برای عروسی آماده بشن مشغول آرایش صورتشون بودن، موهاشونم کلی طول کشید تازه، در ضمن نمی تونستن بین پیراهن مشکی و ردای صورتی گلمنگلی و کت شلوار شکلاتیشون، یکی رو انتخاب کنن.


5- عوارض مصرف بیش از حد معجون مزبور چه خواهد بود؟6نمره



اولا باعث بهم ریختگی شدید کار معده و روده ها میشه؛ استفراغ طولانی، کچلی مزمن، ایجاد آلرژی به بستنی و آش رشته، تب، لرز، کما، پوکیدن مغز، مرگ، برباد دادن زندگی، فقر، آبروریزی، طلاق و جدایی، معتاد شدن فرزندان، ناراحت شدن مامان بزرگ هم از عوارض مصرف بیش از حد این معجون هست.



پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
#28
و اما...

بالاخره نشون انجمنمون آماده شد!!

می تونین بذارین تو امضاتون تا اتحادمونو نشون بدیم!



ساده و در عین حال با مفهومه!! اگه دقت کنین متوجه میشین که این تصویر نشون میده ساحره ها حتی چشم بسته هم می تونن عدالتو اجرا کنن!!

پیوست:



gif  dddd.gif (15.43 KB)
33265_5215f8a21795b.gif 276X298 px



پاسخ به: شیون آوارگان (ساختمان مخوف هاگزمید )
پیام زده شده در: ۱۳:۰۶ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۲
#29
با شنیدن این حرف بلاتریکس جوجه ققنوس رو تو دستاش گرفت و یه عکس ظاهر کرد.
- اینو می بینی جوجه خروس؟ این باباته. خوب نگاش کن...

ققنوس مفلوک به عکس دامبلدور زل زده بود.
- تو باید بری پیش این. می فهمی؟

ققنوس ابتدا نگاهی به کله ی کچل مامان و بعد ارباب مامانش انداخت و دوباره به عکس دامبلدور نگاه کرد. روی ریش بلند دامبلدور زوم کرد، حسی سرشار از تنفر وجودشو در بر گرفت و مشغول تیکه پاره کردن عکس پیرمرد شد!!

بلا با عصانیت جوجه رو تو دستاش چلوند و گفت: این واسه چی باباشو به جای دشمنش شناخته؟ :vay:

مورفین ققنوس رو از بلا گرفت، یه فندک از تو جیبش در آورد و اونو به سمت ققنوس روشن کرد.
- شاید اگه دوباره آتیش بگیره و متولد بشه درشت شه!

بلافاصله ساعد استخونی ای تو هوا به حرکت در اومد، چند تا چرخ زد، توی صورت مورفین فرود اومد و اونو پخش زمین کرد. ایوان به سمت جوجه ققنوس شیرجه زد و با دست سالمش اونو گرفت. مرگخوارا ــ مخصوصا ساحره ها ــ که از سالم بودن ققنوس مطمئن شده بودن، نفس راحنی کشیدن.

ایوان همونطور که ساعدش رو نصب می کرد گفت: مهم نیست این ققنوس چطور رفتار کنه، کافیه اول نجینی رو پس بگیریم و بعد ققنوسو بهشون بدیم، رفتار ققنوس به خودشون مربوطه! خب... من فعلا می رم یکم غذا تو دهن این جوجه مارمولک بریزم.



پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ سه شنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۲
#30
1- چرا مواد خوراکی یکی از مواردی است که مجاز به ایجاد آن نیستید؟(10 امتیاز)

1. چون نمی توانیم! شما ببینین...مواد غذایی همه یه روز موجود زنده ای بودن برای خودشون! گوشت مال یه حیوون بوده، نون از گندم بوده، شیر و کره و ماست و امثالش هم توسط یه موجود زنده بوجود اومده!!

2. حالا گیریم می تونستیم...ما الان شیر می خریم پاکتی 10 گالیون، سیب زمینی کیلو 20 گالیون، پیتزا دونه ای 30 گالیون، پسته گرمی 40 گالیون، گوشت هیپوگریف کیلویی 50 گالیون!
حالا فرض کنین ما می تونستیم همه ی اینا رو به وجود بیاریم... اونوقت نصف جامعه ی جادوگری ورشکست میشد!


2- موجودات زنده و مواد غذایی دو مورد از پنج موردی هستند که طبق قانون مجاز به ایجاد آنها نمی باشید. درباره ی سه مورد دیگر تحقیق کنید. (10 امتیاز)


طلا و سایر مواد معدنی گرانبها: (و همچنین پول) . چیز های با ارزش رو نمیشه الکی الکی بوجود آورد! حتی کیمیاگرا سعی کردن از مس، طلا بسازن که بازم به این نتیجه نرسیدن؛ چه برسه به پدید آوردن طلا از غیب!

اکسیژن: اکسیژن یکی از مواردی ئه که نمیشه اتمش رو به وجود آورد... ممکنه تو آب با کمک تجزیه H2O بشه اکسیژن بدست آورد اما تو یه فضای خلاء مانند نمیشه.

خون: خون مایعی بسیار بسیار گرانبهائه که همینجور الکی نمیشه بوجود آوردش!! چون بوجود آوردن x میلیون تا آنتی ژن یکسان نیاز به تمرکز حضرت مرلین داره!



3- چند ورد کاربردی دیگر بیابید و درباره ی آنها توضیح دهید(10 امتیاز)


جیجیجیجینگ: این یه وردیه هنگام ادا کردنش، باید با لوس ترین و مزخرف ترین لحن صداتون ادا بشه، دندون ها بهم چسبیده باشه و دهن از دو طرف کش بیاد! بعد از گفتن ورد،‌ یک عدد اسباب بازی تسترال کن برای کودکی که در نزدیکی شماست و ونگ ونگ می کنه پدید می آد!!


رُغآت (مخفف: روونایا، غلط کردم؛ آخرین بارمه. تنکس!): کاربرد این ورد موقع امتحاناته. این ورد باید با حضور قلبی ادا بشه. به روونا توکل کنین و داخل ذهنتون ورد رو تکرار کنین...بعد از دو سه بار تکرار، متوجه میشین که برگه ای از غیب رو میزتون ظاهر شده که حاوی جواب بعضی از سوالات امتحان هست.


بشکنیوس: باعث میشه مکعب کوچیکی از چوبدستیتون بیرون شوت بشه که با صدای بلند موسیقی پخش می کنه! بعد از مدتی از بین می ره.


فینیو: در مواقع فوق حساس کاربردیه! سریعا یک برگ دستمال کاغذی احضار می کنه!


ویرایش شده توسط آماندا بروکل هرست در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۹ ۲۱:۴۳:۲۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.