من به اصالت توجهی ندارم عقیدم اینه که آدم با عقلش هوش و ذکاوتش و صد البته با شجاعتش میتونه موفق بشه پس قطعا منوبه گریفیندورمیفرسته چون اگه نفرسته اون روی ماگولیم میاد بالا..........

مهمهتر از همه اینکه تخیلاتم را به اندازه ی یه دنیا عوض کرد شجاعت را یادم داد با هوش بودن و فداکاری ،نشانم داد که چه بخواهی چه نخواهی یه جایی توی قلبت برای عشق ورزی وجود داره برای توجه به دیگران اینکه دیگران هم هستند و بعضی هایشان واقعا کمکت میکنند از دامبلدور شعور و معرفت را یاد گرفتم در واقع در دنیای ذهنی ام تنها مردی است که لایق اینست که بشود بهش اعتماد را یار گرفت هری بهم یاد داد قدر مامانم رو بیشتر بدونم حداقل به هممون نشون داد که یه خانوادهامون بیشتر توجه کنیم تا افسوس نبودشان را نخوریم

اول از همه ارباب حلقه ها (فوق تخیلی)
هری پاتر بعدش دارن شان مورد سوم هم سفر به نارنیا دیگه بقیه رو نخوندم

آره یه دو سه باری خوابشو دیدم یکیشم همین دیشبیه بود دقیقا تو سال هفتم بودم انگار من و هری میخواستیم یه رمزی چیزی رو کشف کنیم کلا هیجانی بود حال کردم یه بارم خواب هاگوارتز رو دیدم ( یه وقتی همه با هم بریم) یه دفعه هم خون ریزی و کشت و کشتار بود که مورد آخر رو ترجیح میدم آقا هر جا خون و مرگ طلسم و افسون و خلاصه هر چی در مورد نابود کردن باشه ما هستیم

سلام رفقا بانوشته های بعضی هاتون موافقم ما نوجوون ها دنیای خودمو ن رو داریم درسته ممکنه باورمون نکنن وقتی از هری حرف میزنیم میگن اینا همش الکیه اما ......اینها مهم نیستن فقط کافیه دنیای خودتون رو باور کنین .باور کنین شما وقعا متفاوتین دیگه براتون مهم نیست که ماگول ها چی در موردتون فکر می کنن وقتی حس کنی متفاوتی .....مهمی حداقل برای خودت
ار هر چی میخوان فکر کنن
شاید تو یک اتفاق بوده باشی که کسی انتظار آمدنت را نکشیده باشد و باورت ندارد
شاید موجودی در وجودت و برای خود خودت کشف کرده باشی که کسی اهمیت ندهد
اما این تو هستی که مهمی من همچنان منتظر نامه ای هستم که پشتش با دست خط پرفسور دامبلدور نوشته باشه برسد به دست سفیرا برام

ممممم به نظر خیلی جالبه! شخصیتت رو میگم با ذکاوتی کنجکاوی در حقیقت یک ماگل
زاده ی واقعی در قالب یک جادو گری............-ازت خواهش میکنم گریفیندور خواهش میکنم ......خیله خب عجله نکن شجاعت در درونت موج میزنه اما مغروری می تونی در اسلیتری نها هم موفق بشی .-نه نه خواهش میکنم اینو با خودم میگم(مطمئنم گریفیندور شک ندارم من میتونم توی گیریفیندور باشم من............)و یک سکوت ...اگه اینو میخوایی باشه گررررررررررررررررفیییییییییندوررررررررررر اینه!

درود
به مراحل ورود به ایفای نقش دقت کنید:

1- خواندن قوانین ایفای نقش
2- شرکت در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی
3. حضور در تاپیک سال اولی‌ها از این‌طرف: کلاه گروه‌بندی
4- انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید.

تأیید نشد.

های رفقا از هرچی بگزریم حالا هر کاراکتری با هر قیافه از خانم چو زیباااااااااااااااروی!نمی تونیم بگزریم با با بکی نیست به کارگردان هری بگه این جی بوده انتخاب کردی یعنی چی انگار در هر پارتی این تازه از خواب بیدار شده با اون چشمان زیبایش یه هری نگاه کرد اییی از همون اول ازش متنفر بودم خییییییییییییییییلی !!1!

سوال1:هوش و ذکاوتم

2:شنل نامرئی

3:کتاب نقره ای

4:داوطلب شدن برای مبارزه

5:به دست آوردن قدرت

6:خواری

7:جامی پر از مایع طلایی

8:انسان

9:جادوی سفید

10:شکستن چوب دستی ام

اول از همه هری چون وقتی برای اولین بار داستانش رو خوندم یک حس جالبی بهم دست داد چون اون موقع به نحوی هم سن بودیم میتونستم احساساتش رو درک کنم و همین طور که بزرگتر میشد شخصیتم با کاراکترش هماهنگی خاصی داشت

بعد دامبلدور بود اصلا یه طوریه !وقتی صحبت میکنه هزار تا معنی از حرفاش میشه برداشت کرد نفر سومی هم وجود نداره چون توی دنیای جادو کسایی که عاشقشونم همین دو نفر بودن

اینو داشته باشین:چیزایی که توی ذهنمونن دلیل براین نمیشه که واقعی نباشن

سلام به تمامی جادوگران مدرسه ی هاگوارتز جان من خسته نشدید هی در این مورد پرسیدید هان بابا این کاملا مشخصه که ! سرور تمام جادوگران مقتدرترین جادوگر عالم که اینقدر مرد بود که از خودگذشتگی اش تمام مرگ خواران را رسوا کرد با احترام سرشار قلب مرکزی مدرسه پرفسور دامبلدور عاشقتم پرفسور برای دیدنت درایستگاه مترو از روی هر جادو گری رد میشم!!!! از مرگ خورانی که ول میگردن بدجور متنفففففففففررررررررررررررررررم ا

ج