یعنی اگر من رو نشناسید پس کی رو میشناسید؟
من واقعا منو نمی شناسید؟
خب مطمئن شدم بعضی از شما من رو نمشناسن پس:
من ملیکا هستم امسال شده 13 سالم از نه سالگی با هری آشنا شدم خب اینکه گفتن نداشت!
من فوکس دامبلدورم همون فوکس خوشگل ونزنین فرشته روی زمین!همون پرنده طلاییه که :hammerنقش اصلی باورتون نمی شه اما تمام کتاب های جی کی رولینگ درباره من بوده همین هری پاتر هم به خاطر دعوای رولینگ با ناشر بوده وگر نه اسم کتاب ققنوس طلایی بوده!!!!!!!

ممنون درمورد بضاعت سایت شکایتی ندارم به هر حال که بایید به وعده هات عمل کنی چه سوخت و سوز داشته باشه چه نداشته باشه

وای صبر کنید بابا من تازه وارد شدم اومدم بگم جناب بلک اگه وزیر شد اگه به وعده هات عمل نکردی اگه همه مارو از سایت بیرون کردی خودم از تخت سلطنت می کشمت پایین گفته باشم جان ملت جادوگری در خطر است بشتابید و به یه بلک به یه بلک دیگه رای بدهید شخصا نظرم بلک است

ارباب ارباب یک دقیقه گوش کنیدپست شماره 33 افسانه لرد ولدمورت رونقد می کنید به خاطر نجینی لطفااااااااااا

یک لباس برای لرد یک تل برای نجینی یک دست کش ظرف شویی برای مادر نجینی
یک برس برای باز کردن گره های ریش دامبلدور یک عینک جدید برای هری و یک عالمه کتاب برای گرنجر کلی چیز دیگه مثل شجره نامه خانوادگی لرد مجسمه لرد و پوستر لرد وسایل لرد و یه نجینی هم میخرم

مهربونی قدرت شجاعت سخاوت فقط همین
خالی بستم بابا من یه ققنوس یه نجینی و یه خاطره خوب از لرد می خواهم و همنطور یه پوستر از عکس نجینی و لرد با لباس تولد لرد کبیرررررررررررررررررر و یه کارت عضویت مرگخواری

خلاصه:

قراره روز تولد لرد به نام "لرد ولدمورت مذگان" نامگذاری بشه.این مصوبه از دیوان عالی هم عبور کرده و رسمی شده و قراره که لرد در صحن علنی سازمان ملل جادوگری شرکت کنه و این اتفاق رو رسمی کنه. لرد مشغول آماده کردن مقدمات و لباس و متن سخنرانیش می شه.
مرلین که مسئول آماده سازی لباس لرد هست، بعد از چند تلاش نافرجام از جمله لباس تغییر رنگ پذیر و کت و شلوار دومادی، آیه ای نازل میکنه که مغازه ها شب باز باشند تا بتونه لرد رو به مغازه ردا فروشی ببره و از اونجا لباس تهیه کنه. اما وقتی به مقصد مغازه آپارات میکنند، با قفل آهنی بر روی درب مغازه مواجه میشوند.لرد از مرلین لباسی از پوست او می خواهد مرلین هم بخاطر نجات جانش ردای برای لرد ضاهر می کند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرلین که از دیدن لبخند لرد امیدوار شده بود همینطور ادامه داد در ظمن این ردا از زرات یون نانو پلاسما درست شده که در تناسب اندام به شما کمک می کند
می خواهید امتحان کنیند؟
لرد لباس را از دست جادوگر پیر می قاپد و از مار محبوبش یعنی همان دخترش می پرسد :(دخترم نجینی جان نظر تو چیست ؟)نجینی با چشمانش که در تاریکی شب می درخشد به لرد می فهماند که نپسندیده لرد که عصبانی شده دستی بر سر دخترش می کشد و کورشیویی به سوروس و مرلین هدیه می کند و با ابهت تمام فریاد می زند :(شما دوتا یا هرچه سریع تر برایم لباسی تهیه می کنید یا به سر نوشت آلبوس پیر دچار می شوید.) تا و قتی حاضر نشده نبینمتان نجینی هم که عصبانی شده حرف های پدرش را تکرار می کند سوروس و مرلین که ترسیده اند مانند پوزپلنگ شروع به دویدن می کنند نجینی هم که حوصله ندارد به گوشه ای می خزد پس از تغییر شکل به انسان با پدرش به مغازه ها خیره میشود

من که در کتاب یادگاران مرگ دو که همش در حال گریه بودم اما مرگ دامبلدور واقعا رو من تاثیر گذاشت جوری که می خواستم اسنیپ رو خفه کنم.

اسمم ملیکا سنم 13 سال از 9 سالگی با هری پاتر آشنا شدم و جوری کتابو از سر گرفتم که هر پنجشنبه زنگ میزدم ببینم کتاب جدید اومده یانه در سایت جادوگران با شناسه فوکس همان فوکس افسانه ای فعالیت میکنم حیون خونگیم یه جغد برفی تقریبا شبیه هدویگه خب دیگه سه من که نمی تونم شجره نام مو اینجا بنویسم

ببخش یکی از اون نه مفر من بودم به نظر من عاااااااااااااااااااااااالیه فصل دومم دانلود کردم دارم از شدت فضولی می میرم ادامه رو هم بنویس اون دوتا چی البته می تونم حدس بزنم اما میخوام زود تر فصل سه رو هم دانلود کنم