هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۲:۴۳ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
#21
رون-پروفسور اسنیپ_سدریک دیگوری
رون:مهربون باحال شجاع با اخلاق با معرفت و خییییییلی اخلاقای فوق العاده دییییگه!
پروفسور اسنیپ:شجاع باهوش فداکار بامعرفت و اینکه دل صاف و پاکی داشت!
سدریک:فوق العاده سخت کوش باهوش بامعرفت و مهربون!!


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: اگر دامبلدور نمیمرد،دوست داشتیددوست داشتید به جاش کی میمرد؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
#22
بابای دراکو مالفوی!!کاش اون احمق زودتر میرفت زیر گل نه پروفسور!!من زمان مرگ ایشون خیلی گریه کردم!!کاااش همیشه زنده میموندن!


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: اگه کلاه گروه بندی رو سرتون بگذارن تو کدوم گروه می افتید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۲ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
#23
فکر می کردم گریفندور یا هافلپاف!!چون من خیلی شجاع و سخت کوشم!اما کلاه منو تو راونکلاو گذاشت!!حتما همون جا برام مناسب ترهه!!!البته من گروهمو خیلی دووووست دااارم!!


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: اگه یهو یه لولوخرخره جلوت ظاهر بشه ،چه شکلی میشه؟
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
#24
یه خون اشام با دهن خونی یا یه جن!!هر چند که خونگی باشه!


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
#25
اولش خیلی میترسم...مخصوصا اگر دوستام کنارم نباشن! ولی در همون لحظه یاد همه ی بدی ها و جنگ هایی که کرده می افتم!یه نفس عمیق میکشم..اون وقت دستمو میزنم به کمرم!یه لبخند تلخ می زنم و میگم اره تو فقط میتونی دانش اموزا رو بکشی!!تو هیچ کاری نمیتونی بکنی!!هیچی!تو هیچی نیستی!!خاک بر سر احمقت کنن!تا اومد چوبشو در بیاره من پشت سرشو نگا میکنمو میگم اون دیگه چیه!بعدشم ادن برمیگرده و منم فرار میکنم!!


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: سپر مدافعت چه شکلیه؟
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳
#26
من رفتم دیدم...جوجه تیغی بووود هوووووورررااااا


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۵۴ شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۳
#27
اسمم:میرتل گریان

گروهم:راونکلاو

ویژگی ظاهریم:عینکیم و کسی حق مسخره کردن عینکمو نداره.موهام قهوه ای پررنگه که بیشتر به مشکی شبیهه که اغلب خرگوشی میبندمش!نسبتا تپل و به گفته ی بقیه دوستام خوشگلم!

ویژگی های اخلاقیم:اصلا نمیتونم تحمل کنم که کسی مسخرم کنه!!خیلی حساسم رو همه چی!!و البته خیلی احساساتیم!!مهربونم!از مارها متنفرم!!و تنفرم وقتی بیشتر شد که فهمیدم که یه باسیلیسک منو کشته!!

چوبدستیم از جنس چوب نارونه و از ریسه ی قلب اژدها درس شده!انعطاف پذیر نیس و بیست و دو سانته!

جارومم نیمبوس 1997!اخه من بعد از مرگم دیگه نیمبوس نخریدم!!

یه سری توضیحات راجع به خودم:معمولا تو دستشویی دخترام چون اونجا جاییه که من مردم!!هری رو خیلی دوس دارم ولی سدریکو بیشتر!!اون بعد از مرگش بیشتر پیش من میاد!!و اینکه اصلا خوشم نمیاد که دیگران از من بدشون بیاد!

راستی می خواستم که شناسمم تغییر بدم!!چجوری باید این کارو بکنم؟!میخواستم اسم خودمو بذارم!!میرتل گریان!

این شخصیت گرفته شده. لطفاً شخصیت دیگه ای رو انتخاب کنید.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۸ ۱۳:۰۵:۲۹

فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳
#28
سلام کلاه جونم.فکر کنم شناختیم!؟من قبلا هم باهات حرف زده بودم ولی اون موقع هنوز نمایشنامه ننوشته بودم.ممنون از راهنماییت !!حالا نمایشنامم رو نوشتم ...البته خیلی مشکل داش ولی تایید شد :zogh: خب من قبلا هم گفته بودم که استعداد به خصوص و فوق العاده ای ندارم ولی از پس کارای زیادی بر میام!!!همه ی گروه ها رو دوس دارم ولی به خاطر اینکه دوستام تو گریفندورن منم ترجیح میدم که اونجا باشم...ولی هافلپاف و راونکلاو رو هم خیلی دوس دارم ولی اسلیتیرین رو کمتر!!با این حال انتخاب رو به خودت واگذار میکنم!!


فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۳:۰۳ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳
#29
جیمز,پیتر و سیریوس بعد از دادن امتحان معجون سازی دریکی از روز های تابستانی در حال گفت و گو هستند.
جیمز:به نظرم فوق العاده بود.خیلی اسون تر از چیزی بود که فکرشو میکردم!مثله اب خوردن بود!!
سیریوس:برای تو راحت بود!!به نظر من که خیلی هم سخت بود!حاضر بودم بمیرم و ورقمو ندم!!اخه با اون جوابای من فکر کنم که پروفسور فکر کنه که مسخره اش کردم!
پیتر:جیمز؟دیدی که سوروس سر امتحان چه جوری بهت زل زده بود؟؟فکر کنم که میخواست بهش تقلب برسونی!
جیمز:واقعا؟!ولی اون که درسش خیلی از من بهتره..در ضمن مگه نمیدونست که یه طلسم ضد تقلب همه ی ما رو زیر نظر داره؟؟
سیریوس:تو چه قدر احمقی که هنوز نفهمیدی که نگاه های سوروس یه نگاه معمولی نیس!
جیمز:یعنی چی؟؟یعنی اینکه هنوز به من حسودیش میشه؟هنوز نتونسته فکر لیلی رو از سرش بیرون کنه؟
سیریوس:اره خب...نگاهاش اینطوری میگن.پر از کینه و نفرتن!!یه جوری نگات میکنه که انگار میخواد...
جیمز:میخواد که چی؟؟! اون هیچ غلطی نمیتونه بکنه.
پیتر:جیمز اروم تر صحبت کن!!میشنوه ها!!
جیمز:کجاست ؟؟من که نمی بینمش که بخواد صدامونو بشنوه.
سیریوس:اونجا کنار دیوار ایستاده.
جیمز:چند دقیقه اینجا وایسین الان بر می گردم!!
و با سرعت به طرف اسنیپ رفت.
سوروس که به زمین زل زده بود و به نظر می رسید که به شدت غرق در افکارشه,با دیدن کفش های جیمز که با سرعت به او نزدیک می شد سرش را بالا گرفت و به صورت خشمگین و قرمز جیمز نگاه کرد!
سوروس:سلام.
جیمز:سوروس؟فکر لیلی رو از سرت بیرون کن.اون به تو علاقه ای نداره.اون عاشق منه
سوروس:پاتر خیلی مغروری
جیمز:اصلا برام مهم نیست که چه فکری درباره من میکنی فقط و فقط می خوام بدونی که من و لیلی دیروز با هم درباره تو صحبت کردیم.وقتی که درباره تو ازش پرسیدم خیلی ناراحت شد و ازم پرسید که به عشقش نسبت به خودم شک دارم؟و منم گفتم که نه و واقعا هم ندارم!!!اون واقعا عاشق منه و به تو ذره ای فکر نمیکنه!و تو هم دیگه بهش فکر نکن!!فک نکنم خوشت بیاد که لیلی
بفمه که تو یه...
سوروس:جیمز ازت خواهش میکنم که در این باره به لیلی چیزی نگو.نذار بفهمه...
جیمز:پس لیلی در برابر رازت
سوروس:من لیلی رو معامله نمیکنم.اگه با برملا شدن راز من لیلی به من علاقه مند شه حاضرم رازم رو همین الان فریاد بزنم و به گوش همه برسونم ولی با برملا شدن راز من هیچ اتفاقی به غیر از این که لیلی ازم بیشتر متنفر بشه و من از این جا اخراج شم و نتونم دیگه ببینمش نمی افته.
جیمز:پس فکر لیلی رو از سرت بیرون کن تا از این بیشتر ازت متفر نشه
و سوروس در حالی که بغض کرده بود از اونجا دور شد جیمز یک نفس عمیق کشید و برای دیدن لیلی به راه افتاد!ریموس که تا چند لحظه پیش در چند قدمی سوروس و جیمز ایستاده بود به طرف جیمز امد وگفت:حرفاتو با سوروس شنیدم!جیمز راز اون چیه؟قول میدم که به کسی نگم!
جیمز:میدونی که نمیگم.خودتو خسته نکن.
ریموس:نگو !اصلا نمیخواستم که این سوالو ازت بپرسم.اومدم که یه چیز دیگه بهت بگم.
جیمز:بگو؟میشنوم!
ریموس:به نظرم بهتر بود اروم تر و مهربانانه تر با سوروس صحبت میکردی.خیلی باهاش بد حرف زدی.میترسم که اسیبی بهت بزنه.
جیمز:اون اینقدر احمق نیست که خودشو تو دردسر بندازه.بازم ممنون از اینکه نگران منی!
ریموس:این چه حرفیه!؟بالاخره ما با هم رفیقیم دیگه!!!!


اول اینکه رعایت فاصله بین بندها باعث میشه نوشته ی شما راحت تر خونده بشه. دوم اینکه به نظر نمی رسه گفتگوی سوروس و جیمز اونقدر که شما نشون دادی مسالمت آمیز و منطقی پیش بره. سوم اینکه در پایان جمله از علامت تعجب (یا هر علامت دیگه ای) فقط یکبار استفاده میشه؛ نکته ای که در خط آخر رول شما رعایت نشده.
با ورود به ایفا و نقد شدن رول هات توسط جادوکاران اینجور اشکالاتت به مرور رفع خواهند شد. در مجموع خوب بود.
سال اولیا از این طرف!

تایید شد!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۴/۲۱ ۱۴:۱۱:۴۸

فدای سرت عزیزم
نباشه غمت...


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۰:۲۸ شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۳
#30
کلاه عزیزم سلام
من خیییییلی خیلی خوشحالم که میبینمت!!
من استعداد فوق العاده ای ندارم اما از پس خیلی کارها بر می ام!!!به جادوی سیاه علاقه ای ندارم!!
بسیاری از دوستانم هم در گریفندور هستند!!راستش از تو چه پنهون هافلپاف و گریفندور رو خیلی دوس دارم!!اما گریفندور رو ترجیح میدم!!با این حال هر جا خودت صلاح میدونی منو بذار!!دست گلت درد نکنه!!دورود بر البوس دامبلدور!!! :kiss:

پیوست:



jpg  imagesعغ.jpg (3.94 KB)
35934_53c050138a3b8.jpg 97X116 px







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.