قیییییییییییژ ... دینگ !
- سلام آگ !
- به ... سلام کرن ! لانگ تایم نو خبر !!
- شرمنده مرام آشپزیت داداش ! این آرایشگاهه اینقدر شلوغ بوده ... که حتی نرسیدم گردگیریش کنم ! الان اون شونه رو ببین ! تار عنکبوت بسته به مرلین !
کرن و راک یکدیگر را در آغوش گرفتند . بعد از کلی ماچ و بوسه و اشک ریختن در فراق یکدیگر [!] ، راک وود با آن شکمبه ای که پیدا کرده بود روی صندلی نشست .
لحظه ای نگاه کرد به لباسش و متوجه شد کلی خون و مو ، میکس شده در هم روی لباسش مانده .
- کرن ؟ حالا آرایشگریت به کنار ، این همه خون رو لباست چیکار میکنه ؟
آگریپا که تیزی اش را از الکل در می آورد ، دستپاچه شد و آن را رها کرد :
- اممممم ... راستش ... سر ... نه ... یعنی ... چیز .. اها ... داشتم پشت گردن یه معتاد رو میزدم ، یهو تکون خورد . بعدش پشت گردنش برید !
راک وود " آهان " ی گفت . از همان " آهان " هایی که شما با نگاه عاقل اندر سفیهه به بقیه می گویید ! حالا این نگاه عاقل اندر سفیهه معلوم نیست از کجا آمده ... شاید روزی در دوران کهن ، عاقلی اندر سفینه آبی اش نشسته بوده و یکی از خدمه ها کار اشتباهی کرده . سپس همون عاقل نگاهی خشم آلود به او انداخته . از آن موقع نگاه به نگاه عاقل اندر سفیهه معروف شده ... یا شاید یه بوقی بوده که اسمش عاقل اندر سفیهه بوده ... بعد یه جوری نگاه می کرده که نگاهش به اسم خودش ثبت احوال ...
بقیه صحبت استاد همه چی دون بخاطر برخورد ساطور راک وود به جلوزیون ، در نطفه خفه شد !
- مرتیکه بوق بن بوق . بوق زاده بی بوق ! بی فرهنگ حرفاشو با حرفای من هماهنگ کرده بود . منتظر بود من بگم " آهان " !
حالا مهم نیس ... کرن ؟! بیا داداش ، دمت بوق ! بیا این سر ما رو دیزلی بزن ! پشت گردنمو هم مرتب کن . این ریش لامصبمم از ته بزن ! از زمانی که رفتم آشپزخونه ، نتونستم ریشمو بزنم ! فقط روی گلومو خالی تر کن !
ویرایش شده توسط آگوستوس راک وود در تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۲۲ ۱۸:۵۴:۲۸